به گزارش هفته و به نقل از «canadianimmigrant»، او که چندین دهه آموزگار زبان انگلیسی در سطح دانشگاه و منتقد ادبی در شهر زادگاهش، بابل، بود، هنگامی جرقهی مهاجرت به کانادا در ذهنش زده شد که خواهرش خواست به کانادا مهاجرت کند.
او میگوید: «درخواست خواهرم رد و درخواست من پذیرفته شد. ایران را عاشقانه دوست داشتهام – هنوز هم ایران را بیش از هر چیزی دیگر روی این زمین دوست دارم. بنابراین، ترک ایران بسیار سخت بود. اما زمانی که زمانش فرارسید مجموعه عوامل سیاسی و شخصی باعث شد این شاعر ۴۰ ساله چمدانهایش را ببندد و زندگی جدیدی را آغاز کند.»
زن پیش از آمدن به کانادا در سال ۲۰۱۰، ۱۳ کتاب از مارگارت اتوود خواند. چراکه میگوید: «برای من بهترین پنجره به هر فرهنگی ادبیات آن فرهنگ است. این مکان آشنا به نظر میرسد. معتقدم که شاعران و هنرمندان بهتر از هر چیز دیگری یک فرهنگ را نشان میدهند.»
از ایران تا کانادا
با وجود این حس آشنایی، جابهجایی از ایران به کانادا آسان نبود. او به انگلیسی تسلط و کارنامهی خوبی هم داشت، اما زن دو سال و نیم بیکار بود. هنگامی که مشغول طی کردن مراحل اخذ گواهی ESL خود و نیز کارهای داوطلبانه در مدارس دولتی تورنتو به منظور کسب «تجربه کانادایی» بود، زن به سرعت به صحنه ادبی تورنتو به عنوان ابزاری برای مقابله با دلسردی و انزوا روی آورد. او میگوید: «در اینجا دوستیابی بسیار سخت بود، و افرادی که از فرهنگهای اسلامی میآیند، گاهی با چالشها و نگرشهای منفی متفاوتی مواجه میشوند که درگیر شدن مستقیم در فرهنگ جریان اصلی را برای آنها دشوار میکند. صحنه شعر به من کمک کرد تا ارتباط برقرار کنم و در واقع عقلم را حفظ کرد.»
در همین حال، او در نوشتههای خود آرامش مییافت: «اولین شعرم را در ۱۰ سالگی دربارهی حیوان خانگی از دست دادهام نوشتم – پدرم چند جوجه برای ما خرید که مردند. اکنون من هنوز بیشتر در مورد چیزهایی مینویسم که از دست دادهام یا نمیتوانم داشته باشم و چیزها آن طور که باید باشند. تجربه مهاجرت، اگرچه برای من سخت بود، اما قطعاً برای شعرم خوب بوده است!»
زن مفتخر است که از فرهنگی میآید که به دلیل سنت غنی ادبی خود شهرهی عالم است. از حکیم فردوسی تا خیام و مولانا و سعدی و حافظ، زبان فارسی سرشار از شاعرانی بزرگ است که آثارشان الهامبخش میلیونها نفر در سراسر جهان بودهاند. در حالی که زن خود را به عنوان وارث این سنت میشناسد، او همچنین مشتاق است تا صدای اصلی خود را گسترش دهد. این خودسازی در نام او مشهود است که پس از نقل مکان به تورنتو آن را به عنوان نام مستعار هنریاش انتخاب کرد.
او میگوید: ««بانو» در فارسی خطاب احترامآمیزی است به معنای «خانم». «زن» هم که به سادگی به معنای «زن» است. من این نام را زمانی انتخاب کردم که در حال نوشتن یکرشته شعر عاشقانه بودم و احساس کردم که با صدایی غیر از صدای خودم مینویسم، صدایی عاقلانهتر و پختهتر.»
تنوع در شعر
از نظر صدای نویسندگان متفاوت، زن تنوع را در جامعه ادبی کم یافت. او میگوید: «مردم تمایل دارند در حلقههای خودشان بمانند.» او که مصمم به تغییر این موضوع بود، در اواخر سال ۲۰۱۲ «شب شعر» را تأسیس کرد.
او میگوید: «رویای من برای شب شعر این است که تا آنجا که ممکن است فرهنگها و سبکهای ادبی مختلف را در بر بگیرد. بهعنوان مهاجری جدید، احساس میکردم که باید کاری انجام شود تا صحنه ادبی فراگیرتر و متنوعتر شود. در عین حال احساس میکنم بسیار خوششانس هستم که به تورنتو آمدم – میان بهترین کسانی که میتوانم به آنها امیدوار باشم و با افراد بزرگی آشنا شدهام.»
تعهد بانو زن به حرفهاش برای شخص او نیز نتیجه داده است. اولین مجموعه شعر انگلیسی او با نام Songs of Exile (نامههای تبعید) را Guernica Editions در سال ۲۰۱۶ و پس از آن نیز Letters to My Father (نامههایی به پدرم) منتشر کرد.
او میگوید: «این عنوان را انتخاب کردم، زیرا معتقدم که اغلب صدای مهاجران نسل اول شنیده نمیشود، به خصوص اگر آنها انگلیسیزبان نباشند.»
او میافزاید: «مردمی که در فرهنگ جریان اصلی زندگی میکنند بسیار کم در مورد احساس مهاجران میشنوند. شعر من خیلی زندگینامهوار نیست، اما میبینم که تجربه شروع از صفر، همدردی من را نسبت به دیگران تشدید کرده است. امیدوارم بتوانم به خوانندگانم احساسی نسبت به احساس یک مهاجر بدهم.»
برای آشنایی بیشتر با «شب شعر» و فعالیتهای این شاعر ایرانی-کانادایی میتوانید به اینستاگرام وی مراجعه کنید.
ارسال نظرات