با دکتر سارا مهشید، استادِ بیومهندسی مک‌گیل:

همه ما با هم بالا می‌رویم

همه ما با هم بالا می‌رویم

دکتر سارا مهشید استاد دانشکده بیومهندسی دانشگاه مک‌گیل دارای مدرک ارشد و دکترای مهندسی مواد از دانشگاه شریف بوده و تحصیلات کارشناسی خود را در همین رشته از دانشگاه علم و صنعت ایران دریافت کرده است.

مصاحبه‌کنندگان: محمد کرم‌زاده و امیر مولایی

دکتر سارا مهشید استاد دانشکده بیومهندسی دانشگاه مک‌گیل دارای مدرک ارشد و دکترای مهندسی مواد از دانشگاه شریف بوده و تحصیلات کارشناسی خود را در همین رشته از دانشگاه علم و صنعت ایران دریافت کرده است. او از سال 2017 فعالیت خود را به عنوان استاد در دانشکده بیومهندسی مک‌گیل آغاز کرده و زمینه تحقیقاتی او بایوسنسورهای نانو ‌است. نکته قابل توجه در رابطه با ایشان این است که تمام مقاطع تحصیلی را در ایران گذرانده و سپس دوره پست دکترا را در کانادا ادامه داده و توانسته است در یکی از بهترین دانشگاه‌های دنیا استاد شود. مصاحبه ایشان بطور حتم می‌تواند به خیلی از ما دانشجویان که در حال تحصیل هستم روحیه‌بخش و انگیزه‌دهنده باشد.

خانم دکتر سارا مهشید گرامی لطف می‌کنید در ابتدا یک معرفی کوتاه از زمینه تحقیقاتی خود ارائه دهید؟

من بیش از پنج سال پیش، آگوست 2012 به کانادا آمدم و اواخر سپتامبر هم پست دکترا خودم را در دانشگاه مک‌گیل شروع کردم که یک کار مشترکی بود بین دانشکده پزشکی و دپارتمان فیزیک. زمینه کاری من در دکترا مهندسی مواد بوده و بر روی نانو مواد برای کاربردهای بایو سنسور کار کرده بودم ولی در مک‌گیل یک تحقیق کاملا جدیدی را شروع کردم. ما در اینجا بر روی single cell genomic platform کار می‌کردیم بدین صورت که یک سری ابزارهای Lab on a chip یا به اصطلاح آزمایشگاه مینیاتوری می‌ساختیم و یک تک سلول را در آن به دام می‌انداختیم تا بتوانیم مشخصات ژنوم آن را استخراج کرده و بررسی کنیم. پس از پایان پست دکترا به دانشگاه تورنتو رفتم و در دانشکده داروسازی کار بایو سنسور را ادامه دادم و یک ایده‌ای که خودم داشتم در زمینه ترکیب نانو مواد و آزمایشگاه مینیاتوری برای کاربردهای بایو سنسور در آنجا توسعه دادم و الان آزمایشگاهم در دانشگاه مک‌گیل بر اساس همان ایده شکل گرفته است. در واقع کل تحقیق من بر اساس طراحی و ساخت در مقیاس نانو و ماکرو، مواد نانو و سنسورهای زیستی برای تشخیص ژنوم و پروتئین است.

و این تحقیقات به زبان ساده یعنی…

در حال حاضر تشخیص بیماری در آزمایشگاه مجهز و به کمک تجهیزات و افراد متخصص انجام می‌شود که پروسه زمان بر و گرانی ‌است، این در حالی است که در برخی از بیماری‌ها مانند بیماری‌های باکتریایی عدم تشخیص به موقع بیماری منجر به از دست دادن جان افراد می‌شود. ایده آزمایشگاه مینیاتوری بدین معنی است که بتوانیم تمام فرآیندی که در یک آزمایشگاه واقعی انجام می‌شود را با یک دستگاه مینیاتوری به طور اتوماتیک انجام دهیم که در زمان کوتاه و با دقت بیشتر تست مربوطه انجام پذیرد. بهترین مثال آن تست گلوکوز و بارداری است که در داروخانه‌ها وجود دارد.

به این ترتیب نتیجهی کار تحقیقاتی شما در حال صنعتی شدن است؟

با توجه به اینکه ما مسائل واقعی را بررسی می‌کنیم و بر روی توسعه دستگاه‌ها کار می‌کنیم از این نظر قابلیت تجاری زیاد برای آن وجود دارد. من خودم به شخصه خیلی به تحقیق هدف دار علاقه دارم و دوست دارم کاری را انجام بدهم که پتانسیل تجاری شدن را دارد. یکی از کارهای اصلی که ما اینجا انجام می‌دهیم ارتباط برقرار کردن با صنعت است و اینکه بتوانیم آن‌ها را متقاعد کنیم که به این دستگاه‌ها روی آورند تا بتوانیم از آن‌ها بودجه بگیریم و یک همکاری دو طرفه ایجاد کنیم. من الان یک اختراعی با دانشگاه مک‌گیل در زمینه بررسی ژنتیکی DNA دارم که سعی داریم آن را به شرکت‌های مربوطه معرفی کنیم و یا اینکه بتوانیم بودجه بگیریم که خودمان تجاری‌سازی آن را انجام بدهیم. این پتانسیل‌ها همه در کار ما وجود دارد چون تحقیق من فقط صرفا یک مطالعه پایه‌ای نیست.

برگردیم به کمی قبل تر. چه شد که آمدید کانادا؟

من تقریبا از زمانی که دبیرستان بودم دوست داشتم که در یک محیط چند فرهنگی باشم و در یک فضای گسترده و چالش برانگیز قرار بگیرم. بعد از اینکه وارد دوره ارشد شدم خیلی دوست داشتم که تجربه کار صنعتی را هم داشته باشم و در یک شرکتی مشغول به کار شدم ولی متوجه شدم که فقط با کار صنعتی راضی نمی شوم. دوست داشتم که کارهای خاص و متنوع بکنم و دوست نداشتم که فقط بروم سر کار. وقتی ایران بودم کنفرانس‌های مختلفی شرکت می‌کردم و از اینکه محقق‌ها با هم در تماس هستند و ایده‌های خودشان را به اشتراک می‌گذارند خوشم می‌آمد و در سفری هم که به یک کنفرانس به جمهوری چک داشتم بیشتر علاقه‌مند شدم. وقتی دوران دکترایم شروع شد سعی کردم یک پروژه‌ای را شروع کنم که در زمان خودش جدید باشد و در زمینه بایو سنسور شروع به کار کردم و دوست داشتم کاری که انجام می‌دهم بین رشته‌ای باشد. برای اینکه یک تجربه بین‌المللی را هم داشته باشم برای فرصت مطالعاتی به چین رفتم و با توجه به آن تجربه‌ای که آنجا داشتم دنبال موقعیت در خارج از ایران بودم. پس از پایان دکترام یک موقعیت ایجاد شد و در دانشگاه موناش مالزی به مدت شش ماه مدرس بودم و با توجه به تجربه کار صنعتی که داشتم مطمئن شدم که کار آکادمیک آن چیزی است که من می‌خواهم. و اینکه چه شد که آمدم کانادا، شما خودتان می‌دانید که برای ما ایرانی‌ها شرایط خارج آمدن خیلی راحت نیست و من و همسرم خیلی دنبال این بودیم که به یک کشور مهاجرپذیر بیاییم و کشورهایی که این شرایط را داشتند کانادا، استرالیا و آمریکا بودند. در واقع خیلی کارها به طور موازی پیش رفت و من از همان دکترا به دنبال این مساله بودم. من لزوما به خاطر زندگی در خارج ایران را ترک نکردم. من آمدم چون برای کار و رشته تحقیقاتی‌ام نیاز داشتم که با گروه‌های تحقیقاتی مختلف کار کرده باشم.

آیا در حال حاضر راضی هستید از مسیر طولانی که طی کردید؟

بسیار خوشحالم که به کانادا آمده‌ام چون همان محیطی‌ست که دوست داشتم، از این نظر که چند فرهنگی است و از طرفی شرایط زندگی اینجا را هم دوست دارم. کسی اگر بخواهد آکادمیک کار کند باید به صورت بین‌المللی فعالیت داشته باشد و من فکر می‌کنم که یکی از دلایلی که دانشگاه مک‌گیل من را استخدام کرد این بود که من تجربه کار در مالزی را داشتم و از طرفی در چین و کانادا هم کار کرده بودم.

اگر به دنبال کار آکادمیک نبودید چه راهی را پیش می‌گرفتید؟

من اصلا نمی‌توانم مسیر دیگری تصور کنم چون از همان اول این مسیر را دوست داشتم. من کلا چالش را و قرار گرفتن در محیط چالشی را دوست داشتم.

آیا درس خواندن در ایران در نحوه تدریس دانشگاهی شما در کانادا تاثیر داشته است؟

جواب دادن این سوال کمی سخت است چون من باید درس خواندنم را در آن زمان با این زمان مقایسه کنم. الان دانشجوهایی می‌بینم که خیلی سختکوش و دارای مهارت‌های بالای تحقیقاتی هستند و مهارت‌های زیادی در دوران تحصیل کسب می‌کنند. الان شرایط خیلی نسبت به زمان من فرق کرده است. چیزی که به جرات می‌توانم بگویم این است که ما در ایران بسیار درس می‌خواندیم و مطالب پایه‌ای می‌آموختیم. فکر نمی‌کردم که هیچ وقت بتوانم از آن درس خواندن‌ها استفاده کنم. ولی وقتی در اینجا شروع به درس دادن کردم با توجه به اینکه مطالب درسی بسیار عمیق در ذهن ما شکل گرفته، من هیچ مشکلی برای تحصیل و تطبیق با محیط خارج از ایران نداشتم.

با توجه به اینکه کار شما بین رشته‌ای است از چه رشته‌هایی دانشجو جذب می‌کنید؟

از همه رشته‌ها، ما چون در دپارتمان bioengineering هستیم و هم چنین به دلیل پیش زمینه تحقیقاتی خودم از همه رشته‌ها دانشجو می‌پذیریم. مهندسی مکانیک، مهندسی مواد و شیمی و یا رشته‌های محض مثل شیمی و حتی فیزیک چون تحقیق ما خیلی بین رشته‌ای است و آزمایشگاهی مثل آزمایشگاه من با مجموعه‌ای از همه تخصص‌ها شکل می‌گیرد.

و معیار شما برای انتخاب دانشجو چیست؟

برایم خیلی مهم است که دانشجویی که انتخاب می‌کنم بسیار با انگیزه باشد و دلیل محکمی برای دکترا خواندن داشته باشد. چون دکترا خواندن کار سختی است و تلاش زیادی لازم دارد. من راستش خیلی به نمره اهمیت نمی‌دهم فقط تا آنجایی که بتوانند اسکالرشیپ بگیرند و بیشتر سابقه تحقیقاتی برایم مهم است. داشتن مقالات تحقیقاتی از امتیازات مثبت محسوب می‌شود. یعنی اینکه دانشجو در یک زمان مشخصی توانسته به یک سری اهداف تحقیقاتی برسد. از طرفی چون پروژه‌های ما بین رشته‌ای است مهارت فنی برای کار در آزمایشگاه ما لازم است. من وقتی که خودم کارم را دردانشگاه مک‌گیل شروع کردم هیچ پیش زمینه‌ای در  موضوع تحقیقاتی‌ام نداشتم ولی به من این اعتماد شد که پروژه را با موفقیت به پایان می‌رسانم. فکر می‌کنم به خاطر این بوده که هر کاری که کرده بودم را منتشر کرده بودم. انتشار مقالات نه اینکه خیلی مهم است ولی نشان می‌دهد که شما چقدر برنامه‌ریزی خوبی داشته‌اید.

چه پیشنهادی به دانشجویان برای حفظ تعادل بین زندگی و درس خواندن دارید؟

به نظرم دوران درس خواندن یکی از بهترین دوران‌های زندگی  است. دانشجویی که برای تحصیلات تکمیلی می‌آید هدف مشخصی دارد و زمانی هست که فرد آینده خودش را می‌سازد و برای ما که از کشور دیگری می‌آییم انگیزه موفقیت خیلی کمک می‌کند. از طرف دیگر به نظر من خیلی مهم است که دانشجوهایی که اینجا هستند در تماس نزدیک با یکدیگر باشند.

نگاه شما به جامعه ایرانی کانادا علی الخصوص جامعه دانشجویی چیست؟

فکر می‌کنم که جامعه ایرانی کانادا خیلی جامعه موفقی است. من این را در استخدام شدن برای دانشگاه مک‌گیل فهمیدم. هیج جایی نیست که بگویند دانشجوها و یا اساتید ایرانی خوب نیستند. برای همین من خیلی نگاهم مثبت است و من خودم فکر نمی‌کردم بتوانم کار هئیت علمی بگیرم و به نظرم در استخدام من موفقیت دیگر ایرانی‌ها نقش داشت.

چه راهکاری برای گسترش همبستگی دانشجویان دارید؟

به نظر من خیلی راحت می‌شود در اینجا استادها و دانشجویان ایرانی را شناسایی کرد.  اگر یک سازمانی مسئولیت ارتباط بین جامعه آکادمیک ایرانی در کانادا را به عهده بگیرد خیلی مفید خواهد بود. مثلا مثل انجمن دانشجویان چینی که ارتباطی است بین دانشگاهای چین و دانشگاه‌های کانادا و از دانشجویان چینی که برای تحصیل به کانادا می‌آیند حمایت می‌کند.

افزایش دانشجوهای ایرانی در اینجا را چطور می‌بینید؟

این بستگی دارد از دید چه کسی نگاه کنید. اگر از نگاه یک پژوهشگر بخواهم نگاه کنم به مساله اگر با دید جهانی نگاه کنیم هیچ اشکالی ندارد که آدم‌ها در همه جا پخش شوند شاید کسی یک جایی مفید باشد و در جایی دیگر مفید نباشد.

پیشنهادتان برای دانشجویانی که رویای استاد شدن دارند چیست؟

به نظرم دانشجو باید گزینه‌های مختلفی را جستجو نماید. من به دانشجویان ارشد توصیه می‌کنم که تجربه کار صنعتی را داشته باشند تا مشخص شوند به چه علاقه‌مند هستند. برای استاد شدن هم بحث زمان مناسب و جای مناسب خیلی مهم است. شما خودتان رزومه خود را می‌سازید ولی باید یک موقعیت کار استادی در زمینه تحقیق شما وجود داشته باشد و از طرفی ارتباطات شما هم مهم است چون باید شما را بشناسند و بدانند که شما پژوهشگر قابلی هستید. این مساله چطور بوجود می‌آید: با شرکت در کنفرانس‌ها و ارائه دادن در دانشگاه‌های مختلف. از نظرمن خیلی مهم است که آدم پژوهش خاصی را دنبال کند و بتواند در آن زمینه مقالات خوبی داشته باشد.  برای استاد شدن اولین چیزی که نگاه می‌کنند مقالات شما است، تعداد، کیفیت و اینکه در چند تا از آن‌ها اسم اول هستید. جدا از همه این‌ها برنامه تحقیقاتی که ارائه می‌دهید نیز اهمیت دارد. باید توجه داشته باشید که یک پروسه زمان بر است و تلاش بسیاری لازم است.

و حرف آخر؟

من خیلی دوست داشتم اطلاعاتی که دارم را در اختیار دیگران قرار بدهم. هیچ وقت کسی نباید ناامید بشود که در اینجا تنها است … و نکته آخر آنکه وقتی یکی از ما بالا برود همه ما با هم بالا می‌رویم.

ارسال نظرات