وقتی میرسم، جلسه مطبوعاتی چند دقیقهای است که شروع شده. البته اگر بهانه حساب نشود، دلیلش شیرین کاری گوگل مپ است که من را در یک مسیر الکی پرپیچ و خم انداخت تا به جای اینکه از مترو پلاس سنت هانری مستقیم به خیابان سنت آندروز برسم، یکخورده دور خودم پیچ و تاب بخورم. وارد که می شوم، تحت تاثیر فضای جدی کمی دست و پایم را گم میکنم ولی با دیدن «نورالدین حیدری» تهیه کننده نمایش، ناگهان پرتاب میشوم به روزهای شیرین خبرنگاری در ایران. زمانی که برای تهیه گزارشهای تئاتری به تئاتر شهر میرفتم و چند باری را هم با همکاری همین آقای حیدری رفتم پشت صحنه تئاتر و با عواملش حسابی حرف زدم. خودم را یک جایی در سالن جا میکنم. بحث داغی در جریان است. رضا کیانیان در پاسخ به سوالی میگوید: «من کلا معتقد به پیام رسانی نیستم. پیام رسان یعنی مطبوعات و روزنامه ها. هنر فرق دارد. هنر طور دیگری این پیام رسانی را انجام میدهد. شما اگر بخواهید هنر و شعر و ادبیات را معنی کنید آن را از فرم خودش خارج میکنید. من از هنر خودم برای تبلیغ درست مصرف کردن اب مثلا استفاده نمیکنم. بعنوان یک شهروند هنرمند برای رساندن پیامم استفاده میکنم.»
هدایت هاشمی در پاسخ به سوالی درباره اینکه چرا از متن ایرانی برای انتخاب اجرای یک نمایش استفاده نکردهاند گفت: «درست است که انتخاب متنهای بومی لطف خاص خودش را دارد ولی اگر بتوان از متنهایی که فضای اجرایی اش شباهت به شرایط فعلی اجتماع ما دارد استفاده کنیم باز هم برای ایجاد یک تعامل فرهگی تلاش خود را کردهایم.»
کیانیان در ادامه با اشاره به اینکه تئاتر یک زبان بین المللی است و مرزی ندارد اضافه کرد: «نمایشنامهها بیشتر اوقات قابلیت بسط دادن به فرهنگهای مختلف را دارند. مثلا نمایش «حرفهای» که نوشته یک یوگسلاو است. این تئاتر در کشورهای زیادی اجرا شده مثلا در آمریکا. این یعنی این متن قابلیت و کشش در فرهنگهای مختلفی را دارد. ما همزمان با پنج کشور این اجرا را روی صحنه بردهایم. این نمایش به زبان های مختلفی ترجمه شده است. این نمایش در ایران هم 2 بار اجرا شد در اواخر دولت خاتمی و بعدها هم یکبار دیگر اجرا شد.»
کیانیان با اشاره به این مساله که در حال حاضر در ایران یک انفجار تئاتری شکل گرفته است، آن را ناشی از مساله سرمایه گذاری در تئاترهای خصوصی دانست. او اشاره کرد که در حدود 10 سالن خصوصی به مجموعه تئاتری ایران در بخش خصوصی اضافه شده است.هدایت هاشمی هم با تایید این مساله از افزایش اقبال عمومی مخاطبان به اجراهای نمایشی خبر داد.
در اینجا من سوالی را که همیشه در ذهن داشتم مطرح کردم و آن این بود که چرا عده زیادی از هنزمندان مخصوصا پیشکسوت با مساله فروش بالای گیشه تئاتر مخالفند. و دلیل این مساله را در استفاده از هنرپیشههای سینما می دانند؟
هدایت هاشمی با اشاره به این مساله که ما نباید هنرپیشه ها را در سینما، تئاتر و تلویزیون دسته بندی کنیم گفت: « مساله قابلیت ایفای نقش است. ممکن است کسی که از تلویزیون یا سینما شروع کند ولی بعدا در تئاتر بدرخشد. درباره مساله فروش هم موافق نیستم که هنرپیشه سینمایی باعث فروش است. ما نمایشهای دانشجویی داریم که با قیمت های مناسبی فروش میروند. به کیفیت کار بستگی دارد. ممکن است تئاتر با چهره سینمایی اصلا نفروشد.»
نورالدین حیدری هم در ادامه گفت برای هرکاری مخالفتهایی وجود دارد. ولی از نظر من بعنوان یک تهیه کننده باز هم ایرادی ندارد کسی از هنرش برای جذب مخاطب استفاده کند. بالاخره باید سرمایه به نحوی باز گردد.
هدایت هاشمی دلیل این استقبال را مطالبه گری نسل جدید از تئاتر دانست. دولت مجبور شد که به تئاترهای دانشجویان متخصص توجه کند. البته این راه ساده نیست. هرچند که تئاترهای خصوصی به نفع دولت بوده است و سود هم کرده است. البته بحث ممیزی بر تئاتر خصوصی بازهم وجود دارد. بازبینی متن هنوز هم در تئاتر رایج است.
رضا کیانیان این بار من را با پرسشی غافلگیر میکند که چرا انگیزه برای دیدن تئاتر دارم؟
در پاسخ او میگویم که از یک زمانی احساس کردم که تئاتر متعلق به من هم بعنوان بخشی از مخاطبان جامعه است و با کار روزنامهنگاری فاصلهای را که حس میکردم از بین رفته دیدم. این باعث شد تا برای دیدن تئاتر بسیار مشتاق شوم. کیانیان میگوید: «عده زیادی مثل شما همین حس را کردند و هجوم آوردند برای دیدن تئاتر. چون احساس نیاز می کنند. حتی در شهرستان ها هم این مساله به طور جدی دیده میشود. شبی 10 هزار نفر تماشاگر در تهران داریم. در هیچیک از پایتختهای دنیا اینقدر مخاطب نداریم. یک چیزهایی در حال شکل گرفتن است. حتی در دوره احمدی نژاد، به دلیل محدودیتها، این اقبال برای اجرای تئاتر تقویت شد و این هجوم اتفاق افتاد. یواش یواش همه یاد گرفتند منتظر بودجه یا کسی برای اجرای تئاتر نباشند.» هدایت هاشمی هم با اشاره به اینکه در شهرستانهای مذهبی مثل قم و مشهد هم که با محدودین مذهبی مواجه هستند، تئاتر خصوصی افتتاح شده این اتفاق را به فال نیک گرفت.
جلسه کم کم به پایان خودش نزدیک می شود. بعد از گفتگو با رضا کیانیان و هدایت هاشمی و سایرین، برای یادگاری چند عکس هم میگیریم. بیاختیار حس میکنم از این ساختمان که بیرون بروم، در چهارراه ولیعصر سوار اتوبوسهای بی آر تی می شوم و از تئاترشهر به خانه میرسم. مثل همه عصرهای تئاتری که در ایران می گذراندم. دلم بدجوری برای شهر محبوبم تهران تنگ میشود. «حرفهای» ها یاد وطن را در دلم بیدار میکنند.
گفتگو با رضا کیانیان اسمم رضا است، پس همیشه باید راضی باشم!من و رضا کیانیان قبلا دوبار با هم مصاحبه کرده بودیم. یکبار در زمان دانشجویی و کار در روزنامه دانشگاه شریف که کیانیان برای نمایش فیلم «قدمگاه» به همراه عوامل حضور پیدا کرده بود و کمی هم از دست دانشجویان شاکی که چرا در صحنههای حساسیت برانگیز فیلم خندیدند. یکبار هم بعدها وقتی در یکی از نشریات ایرانی کار میکردم برای جشنواره و یکی از فیلمهایش با هم تلفنی مصاحبه کردیم. اما با وجود این، هیچ وقت اینقدر راحت و بی دغدغه با او از نزدیک گپ نزده بودم. این هم یکی از مزایای زندگی در مونترال است لابد! برای من، رضا کیانیان یکی از نوستالژیهای تلویزیون و سینمای ایران است که بیشتر خاطرات گذشته تا به حالم را شکل میدهد. از جمشید در سریال شلیک نهایی تا سلحشور در آژانس شیشهای و حاج آقای سریال کیف انگلیسی و این آخری هم که بهبودی سریال شهرزاد. در هر حال، کیانیان کمی خسته بود ولی با خوشرویی تا آخر مصاحبه را با من رفت. البته که به دلیل همان مشغلهها و خستگی و اینکه قبلا از خود تئاتر کلی حرف زده بود، بیشتر روی سوالات دیگری متمرکز شدم و گفتگویمان هم به دلیل عجله او کوتاه شد. اما نشستن پای حرفهایش جالب بود. بخصوص که از تمایلش به بازی در نقشهای روحانیت و تجربه همکاری در شهرزاد هم حرف زد. کیانیان به قول خودش عاشق نقشهای چالشی و پرپیچ و خم است. شاید نقشی شبیه به چیزی که در تئاتر حرفهای میبینیم. مردی که نمیدانیم به حالش گریه کنیم یا از او متنفر باشیم. |
آقای کیانیان چند وقتی در تئاتر حضور پر رنگ نداشتید. درست است؟
نه در این حد که شما میگویید. دو سال قبل «مردی برای تمام فصول» بهمن فرمان آرا را کار کردم. دو سال قبلش هم یک تئاتر دیگر کار کردم. الان هم بعد دوسال نمایش «حرفهای» را دارم.
پس رسم 2 سال یکبار دارید که در تئاتر بازی کنید؟
(میخندد). بله میشود گفت.
چرا دلیلش مشغله های سینمایی و تلویزیونی است؟
فکر نمیکنم. ببین، من یک مدل نقش و تئاتری را که دوست دارم اگر پیش بیاید بازی میکنم. اگر پیش نیاید خودم را مجبور نمیکنم حتما بازی کنم.
در انتخاب نقش بیشتر روی متن متمرکز میشوید یا روی کارگردانی اثر؟
تقریبا هر دو. بستگی به این دارد که در کدام کار بخواهم بازی کنم. بعضی وقتها متن اینقدر برایم جذاب است که حتما باید نقش را بازی کنم. اما گاهی هم کارگردانی را که خیلی دوست دارم کاری روی صحنه برده که چون نقش را دوست نداشتم، بازی نکردم.
درگیر سریال شهرزاد بودید؟ چون در هر دو فصل بازی داشتید.
نه سریال شهرزاد تقریبا تمام شده بود. چهار ماهی هست که بازی در این کار تمام شده و من هم برگشتم دوباره به تئاتر.
از نقشتان در سریال شهرزاد بگویید. دوستش داشتید یا به خاطر مسائل دیگری بازی را قبول کردید؟
من هیچ وقت نقشی را که دوست نداشته باشم، بازی نمیکنم.
تخصص شما نقشهای مرموز و درونگرا را خوب بازی کردن است. کسانی که تکلیف تماشاگر ممکن است با آن ها مشخص نباشد و نفهمد در سر آنها چه میگذرد.
بله بعضی از نقشهای این طوری بوده است. بیشتر، نقشهایی را بازی میکنم که در آن چالشی وجود داشته باشد. غالبا نقش اول های فیلم همیشه یک داستان ساده و بدون چالش را دارند. فقط آدم خوبی است یا قهرمان است. مثلا بت من هیچ جذابیتی در نقش ندارد که بخواهم آن را بازی کنم. در واقع هیچ چالشی در این نقش نیست. موتور فیلم، جوکر است. بنابراین ترجیح من به بازی در نقش جوکر است تا بت من.
خوب با این حساب بیشتر نقشهای منفی مورد علاقه شما هستند. چون نقشهای مثبت چالش خاصی ندارند.
بله. میشود این طوری نگاه کرد.
مثلا شما نقش روحانیت را خوب بازی میکنید. باورپذیر کردن این نقش خیلی سخت است.
به طور کلی روحانیت هم از آن نقشهای جذاب و چالشی برای من است. ولی باورپذیر کردن برای هر نقشی سخت است. حالا چه روحانی باشد چه نباشد.
خوب، راستش فکر میکنم بازی کردن در نقش روحانیت بخاطر حساسیتها چه در فضای دولتی و چه برای عامه مردم کمی سختتر باشد. بگذارید برایتان مثالی بزنم. بشخصه وقتی اولین بار در سریال کیف انگلیسی در نقش یک روحانی روستایی ظاهر شدید، به هیچ عنوان فکر نمیکردم اینقدر خوب از عهدهاش بربیایید.
مثال خیلی خوبی زدی. در کیف انگلیسی، برای همه مشکل بود که این نقش را بپذیرند. ولی وقتی سریال پخش شد، از طرف طلاب آذری زبان قم برای من تقدیرنامه آمد. از این طرف هر وقت سوار تاکسی میشدم، مردم از من میپرسیدند، تو را هنوز نگرفتند؟ میگفتم چرا بگیرند؟ می گفتند خوب تو آخوندها را در این سریال اینطوری بازی کردی. میگفتم چطوری. من یک آینه گذاشته بودم و عین آن ها بازی میکردم. هیچکس هم نمیتوانست ایراد بگیرد که من دارم در ادای نقش اغراق میکنم. من خود روحانیت را بازی میکردم.
بعدا نقش آیتالله فیروزآبادی در سریال دکتر قریب هم تقریبا در همین مایه بود و باز هم در سریال مختارنامه در نقش عبدالله بن زبیر واقعا درخشیدید. من فکر میکردم که شما شخص خاصی از سیاسیون را جلویتان گذاشتهاید و او را تقلید میکنید.
نه واقعا. شاید به خاطر شباهتهای رفتاری این برداشت را کردهاید.
نه شما واقعا در آن نقش فرورفته بودید و به شدت باورپذیر بودید. در هر حال برگردیم به سریال شهرزاد. از حضور در این مجموعه چقدر راضی هستید؟
من کلا اسمم رضا است. همیشه از هر شرایطی راضیام. کلا نقشی که بازی کردم در اوایل سریال خیلی برای مردم روشن نبود. چون سایه روشن بود و بسیار سخت بود. اما من خودم نقش بهبودی را دوست داشتم و تجربه سریال شهرزاد تجربه بسیار موفقی بود.
فکر میکنید باز هم مونترال بیاید؟
من باید دعوت شوم. باید کسی باشد که برنامه ها را هماهنگ کند. اگر کسی مثل مسعود پاکدل باشد که کمک کند. چرا نه. حتما میآیم.
بخش زیادی از جامعه ایرانیان مونترال مهاجران هستند. چرا تئاتری با مضمون مهاجرت کار نکردید؟
آن کار سفارشی میشود. ما کارمان را میکنیم. اگر دوست داشتند ما را با همین متن ها میپذیرند. یکی از عواملی که باعث می شود، تئاترهای ما خیلی وارد جامعه میزبان نشود، عدم نزدیکی و مطرح شدن ادبیات ما در فرهنگهای دیگر به شکل امروزی است. اگر این مانع را رفع کنیم ما هم میتوانیم.
ارسال نظرات