گفت‌وگو با خانم فریبا آندرسون | خودت را بشناس! از دولت و از دیگران توقع نداشته باش!

گفت‌وگو با خانم فریبا آندرسون | خودت را بشناس! از دولت و از دیگران توقع نداشته باش!

خانم فریبا اندرسون در نشسست یارا، خیلی بی‌پرده و صادقانه از قصه موفقیت خودش گفت. قصه‌ای که در آن جسارت رویارویی با حقیقت زندگی شخصی‌اش بیش از هر چیزی پر رنگ بود. پدر و مادر فریبا، پیش از تولد او از هم جدا شده بودند و به قول خودش هیچگاه نخواستند بپذیرند که مسئولیتی در قبال او دارند. او تصمیم می‌گیرد که سفر خودش در زندگی را آغاز کند.

خبرنگار: مریم ایرانی
خانم فریبا اندرسون در نشسست یارا، خیلی بی‌پرده و صادقانه از قصه موفقیت خودش گفت. قصه‌ای که در آن جسارت رویارویی با حقیقت زندگی شخصی‌اش بیش از هر چیزی پر رنگ بود. پدر و مادر فریبا، پیش از تولد او از هم جدا شده بودند و به قول خودش هیچگاه نخواستند بپذیرند که مسئولیتی در قبال او دارند. او تصمیم می‌گیرد که سفر خودش در زندگی را آغاز کند. سفری با شناخت خودش. سفری که فریبا با جدیت اعتقاد دارد برای هریک از ما اتفاق می‌افتد. داستان جالب توجهی که می‌تواند ما را به سوی جلو حرکت دهد. خام آندرسون به دوست داشتن خود، بعنوان یکی از مهمترین نکاتی که هر زنی باید آن را در اولویت خودش قرار بدهد، اعتقاد راسخی دارد. او می‌گوید که در هر بحرانی باید 5 دقیقه خود را بغل کنیم تا بتوانیم مسیر را ادامه بدهیم. دوست داشتن دیگران از مسیر دوست داشتن خود می‌گذرد. بنابراین برای موفق بودن باید نخست خود را ارتقا داد تا بتوان باقی افراد را هم بالا کشاند. شاید به همین دلیل قصه خانم فریبا آندرسون انقدر شنیدنی بود. او در تمام مدت مصاحبه ما هم خودِ خودش بود و احساس خوب خودش را به خوبی به من هم بخشید. او یکی از 100 زن کارآفرین برتر کانادا در سال‌های گذشته و یکی از اعضای اصلی اداره مهاجران و پناهندگان کانادا است. او که دارای تحصیلات اقتصاد و امنیت سایبری هم است با چند کمپانی سرشناس و معتبر کانادایی از جمله Bell هم همکاری می‌کند.

خانم فریبا اندرسون گرامی شما در کانادا تجربه کار طولانی با مهاجران دارید. بنا به تجربه شما وقتی یک زن وارد کانادا می‌شود، چه کاری باید انجام بدهد که در این جامعه پذیرفته شود؟

خوب مهاجرت، تجربه بسیار مهم، سخت و متفاوتی است. ولی نکته این است که ما این تفاوت را به عنوان یک مهاجر جدید بپذیریم و توقعاتمان را مدیریت کنیم. وقتی خود من وارد جامعه کانادا شدم، بعنوان یک مهاجر هیچ توقعی از دولت کانادا نداشتم جز اینکه من را بعنوان یک عضوی از جامعه جدید بپذیرند. ولی مهاجران امروز از دولت بسیار متوقع هستند و همواره از آن‌ها می‌شنوم که چرا دولت فلان کار و یا برنامه را برای ما انجام نمی‌دهد. چرا باید این احساس در افراد مهاجر وجود داشته باشد؟ به نظر من اولین گام برای یک زن مهاجر و حتی یک مرد مهاجر قطع کردن این توقع و چشمداشت از بقیه و دولت است. من اینجا مهاجران ایرانی زیادی را می‌بینم که حتی از جامعه ایرانی اطرافشان هم توقعات بیش از حدی دارند. این توقعات از کجا سرچشمه می‌گیرند؟ من واقعا نمی‌دانم. ریشه بسیاری از مشکلات و سوتفاهم‌هایی که در ابتدای پروسه مهاجرت برای مهاجرین پیش می‌آید در همین مسائل نهفته است. من یک وبسایت به نام faribaanderson.com دارم که در آن مفصل به این نکته پرداخته‌ام. شما باید صبور باشید تا در این جامعه به جایگاه خود برسید. انتظارات خود را مدیریت کنید.

 مهاجری که وارد فضای کانادایی می‌شود و سرگردان است و نمی‌داند چگونه راه خودش را پیدا کند باید از کجا دقیقا شروع کند؟

واقعا هیچکس نمی‌داند. این مساله برای هر کسی یک طوری پیش می‌رود. برای همه وضعیت به همین شکل است که هیچ ایده‌ای از آینده وجود ندارد. حتی دختر خود من که در کانادا متولد شده هم با این سرگردانی و بلاتکلیفی در تصمیم‌گیری روبرو است. بعضی افراد دارای تحصیلات و قدرت زبان بالاتری هستند و خوب برایشان کار راحت‌تر پیش می‌رود. اما با این حال یک خبر خوب برای مهاجران این است که یک مهاجر در جامعه جدید «هیچ» چیزی ندارد. کلا به نقطه صفر رسیده و باید از صفر شروع کند. برای او این یک شمشیر دولبه موفقیت یا باخت است. اما من می‌گویم که موقعیت برنده است. از هیچ متولد شدن خودش یک فرصت است. آن‌‌‌‌ها باید بفهمند که من اینجا هستم و باید شروع کنم. هر کسی در اطراف من مثل یک منبع برای یادگیری و پیشرفت است. نکته مهم این است که باید انتظارات بیش از حد از بقیه را متوقف کرد و سخت تلاش کرد. صادقانه و بدون هیچ ناراحتی و یا سرخوردگی.

چه تفاوتی بین زنان مهاجر ایرانی و یا سایر ملیت‌ها و یا کانادایی‌‌‌ها وجود دارد؟ منظورم از لحاظ فرهنگی است.

هیچ تفاوتی. همه جای دنیا زن، زن است. در همه فرهنگ‌ها، زن ممکن است مورد خشونت، بدرفتاری و یا نادیده گرفته شدن باشد. ولی چیزی که تفاوت ایجاد می‌کند این است که هر کسی در جامعه جدید، از ذهنش بیشتر از تکیه به فرهنگ و سنت کمک بگیرد. باید موقعیت جدید را با تفاوت‌هایش بپذیرد و پیش برود.

 نظرتان در مورد سن مهاجرت و تاثیر آن چیست؟

سن در واقع تنها اثرش این است که هرچقدر جوانتر باشید چیزهای کمتری برای از دست دادن دارید. البته قانونی هم وجود ندارد. اگر شما در سن 25 سال فرزند داشته باشید و مهاجرت کنید خیلی چیزها برای از دست دادن دارید و سختی بیشتری می‌کشید تا اینکه در سن 32 باشید و فقط مسئولیت خودتان را داشته‌باشید. بنابراین، سن دارای کمترین اهمیت است و مهم وضعیت فردی و بهایی است که افراد برای مهاجرت می‌پردازند.

 نقش تحصیلات بالا و دانشگاهی در موفقیت یک مهاجر چقدر است؟

تحصیلات بسیار مهم و خوب است. هر نوع تحصیلاتی کمک کننده است. البته همیشه هم تعیین کننده نیست. بسیاری از افراد موفق جامعه ما دارای تحصیلات زیادی نیستند. چیزی که تفاوت ایجاد می‌کند، گرایش شخصی افراد برای ادامه دادن و پیدا کردن مسیر در جامعه است. تحصیلات ممکن است ابزار قوی‌تری باشد ولی همه چیز نیست. شما ممکن است 25 نوع مدرک دانشگاهی داشته باشید ولی به کارتان نیاید.

البته تحصیلات یک اثر عجیبی هم دارد و آن این است که توقعاتی که گفتم را بالاتر می‌برد. چیزی که من زیاد می‌شنوم از ایرانی‌های مهاجر این است که من یک دکترم، مهندسم، باید به من رسیدگی بشود. این رویکرد در مهاجرت بسیار غلط است.

در کلام آخر چه کار مهمی بعنوان یک مهاجر برای شروع وجود دارد؟

خودتان را بشناسید. چه کسی هستید؟ در چه کاری می‌درخشید؟ چطور می‌توانید درآمد داشته‌باشید؟ هر کاری که در آن خوب هستید، ابزار شما برای رسیدن به موفقیت است.

خانم فریبا اندرسون گرامی برای وقتی که گذاشتید از طرف مجله هفته از شما سپاسگزاری می‌کنم.

گزارشی از نشست انجمن زنان ایرانی-کانادایی «یارا» در تورنتو

ارسال نظرات