نویسنده: علیرضا نوری
مجموعه شعر «نحر»
ناشر: تهران، نورهان
سال نشر ۱۴۰۲
سال ۱۳۸۶ تصمیم گرفتم بعد از ده سال که به کاروبار شعر مشغولم، مجموعه شعری چاپ کنم. اسمش را گذاشتم «لیوانی تا مرز دیوانگی» و فرستادمش انتشارات «آهنگ دیگر». بعداز دو سال و در آستانهی اعتراضات ۸۸، وزارت ارشاد، کل مجموعه را غیرقابلچاپ دانست و مجموعه کامل رد شد.
بعد از چند ماه، شعرهای جدیدتر را جمعوجور کردم و شد «دلقکها گریه میکنند» و دوباره فرستادمش «آهنگ دیگر» که سال ۱۳۹۰ با اصلاحاتی مجوز گرفت و چاپ شد.
سال ۱۳۹۱ شعرهایی را که بعد از اتفاقات ۸۸ نوشته بودم، ذیل مجموعهای با عنوان «از گردن به بالا سنگم» به نشر «ثالث» سپردم. بعد از یک سال دوباره ارشاد، کل مجموعه را رد کرد.
سال ۱۳۹۳ شعرهای جدیدتر را با عنوان «تنیدن» به نشر «نصیرا» و زندهیاد بابک اباذری دادم که آن هم مجوز چاپ نگرفت. تصمیم گرفتم این دفتر را بیرون از ایران چاپ کنم، «تنیدن» با نشر پاریس چاپ شد؛ هم به صورت کتاب در بیرون از ایران و هم بهصورت پیدیاف برای داخل ایران.
«نشر نصیرا»، مجموعه شعر «شهر» را در سال ۱۳۹۴ و مجموعه شعر «زوال» را در سال ۱۳۹۶ چاپ کرد.
«نحر» مازاد همین سالها است. سالهایی که سیاهی تمام شئونات زندگی را فرا گرفته است و تنها با نوشتن است که میتوان اندکی از آن وضعیت اسفناک را مکتوب کرد. «نحر» گلوی بریدهی سالهایی است که از لحظهلحظههایش بوی خون و مرگ و فاجعه میآید.
شعرهای «نَحر» در حد فاصل سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ نوشته شدهاند. در سالهایی که من درگیر بگیروببند بودم، بعد از ۱۳ سال تدریس از دانشگاه اخراج شدم. آغاز سالهای بد زندگی من همین سالها بود. گاهی از بازجویی برمیگشتم و با روح و روانی ویران مدام به خودکشی فکر میکردم، تنها با نوشتن بود که برای مدتی، ولو کوتاه سایهی مرگ از سرم کم میشد. این شعرها برای من شعرهای زندگیاند، بخشی از من با همین شعرها هنوز راه میرود و نفس میکشد. کابوسهای شبانه، ویرانی مطلق، ناامیدی مفرط، آسیبهای جدی روان، همگی در همین سالها شروع شد و اگر نبود نوشتن و نوشتن، هیچ معلوم نبود این آدم کارش به کجا میرسید.
پیش از این قصد داشتم شعرهای زندان را چاپ کنم، اما این یک سالی که بر همهی ما گذشت، مجابم کرد شعرهای نحر را دوباره و چندباره بخوانم و خودم را مجاب کنم؛ الان وقت این شعرها است.
«نحر»، «نفثة المصدورِ» من است.
ارسال نظرات