خدانور
چهلم خداست
که با تشنگی تحقیرش کردید
از تشنگی در میآید خدانور
روزی که صاعقههای رقص
خانهتان را در هم کوبد.
بادهای نامرئی برای دریدن شما خواهد وزید
دعاهای غایب به دهانهای ناامید باز خواهد گشت.
درختِ خشکسالی خون میخواست
چه چهرههای زیبایی
رقصهای دیدنی
ای خدانور.
در هر پرنده چندین آسمان پرواز میکند.
کجایند آن سنگها
که از هر آسمان
پرنده بر سرشان بیندازد؟
دوزخی که بر زمین بنا کردند
آنها را تلی از نمک خواهد کرد
کی چشمهایشان به عقب پرتاب خواهد شد؟
خدانور، تعلل کن
آسمان برای بدرقهات آمده
زمین آرزو دارد
افتادنت را به تعویق اندازد.
خدانور،
رقصِ نیمهکارهی تو
راه رفتن را روی زمین ناعادلانه کرده است.
خوابیده جانی
در آغوش عروسکهای نظامی.
کجایند زلزلههایی محتاط
که زمین را به عمق اجسادشان
از هم بگشاید؟
صدای هلهلهای از دور میآید
عقربهی کدام ساعت از دردهای ما
در حرکت است
استخوانهایشان را له کند؟
انقلاب پیشاز آنکه ما را آرام کند
میتکاند
ما چشمهایمان را
از اشکِ شرم
با دیدن دستهای بسته به تیرک تو
عبور دادیم
عدالت آرزویی جوان شده است.
ارسال نظرات