دُروندان کاتاتونیک
۱)
آبادی، باغها، کشتزار و رودخانهها،
ویران.
گشوده پنجره،
باران،
نسیم،
آمیخته به عطر نان،
به رقص برگ، به لبخند آسمان،
ویران.
۲)
از دوباره میگویم؛
و واژگان
ـهمراه دست منـ
سالخورده میشوند.
۳)
ایستادهام با فشنگ در برابر صاحبقرانسلطان؛
و بارها برابر ستم
به همدستی تفنگ، همیاری مجاهدان.
ایستادهام در برابر پارلمان با کمیتههای مجازات؛
در برابر وثوق الدوله با قلم، با روزنامهجات؛
در برابر سردار، سپهسالار،
با کینهای کبود،
از ژرفنای جان کشیدهام فریاد : «نه!»
در برابر استعمار، در برابر کمپانی،
سرمایهدار آدمخوار، بیگانگان ـدرازدستـ،
در برابر شاهنشاه، ایستاده از گلو بریده
داد میکشیدهام:
«هرگز!» واپسین، بیخود و خرد، _برابر امام،
رو به آفریدگار
ـزارزارـ
بر این بخت سرنگون گریسته؛
دوزخسزای،
خویش و تن به آتش پلید واگذاشته:
دهقان و باغبان،
چشمهسار و جویبار، گندم و رمه،
سزاوار شکنجه، عذاب، انهدام.
۴)
اسلام ناب، چاههای آتشین،
به کشتارپیشه واگذار کرد.
اسلام ناب، بس دلاوران،
زندهزنده در قناتها، سر به نیست،
کودکِ دِلیر، بر درختِ سوخته، سر به دار کرد.
بسیار کشت، بسیارها مانده _ خواهد کشت.
۵)
اکنون نشسته بیتکان، خموش،
تا تو را تکهتکه میکنند، بنگریم.
ارسال نظرات