انتشار فرهنگنامه تصوف و عرفان در تهران و برنامه رونمایی این اثر که روز یکشنبه 15 دسامبر در مونترال برپا میشود بهانهای شد تا از استاد خواهش کنیم به سوالات «هفته» درباره این اثر جدید پاسخ بدهد. برای همکاری در این پرسش و پاسخ کتبی از دکتر استعلامی بینهایت سپاسگزاریم. / خ.ش
آقای دکتر محمد استعلامی عزیز و گرامی فرهنگنامه تصوف و عرفان چیست و مخاطب آن چه کسی است؟
پاسخ این سؤال در خودش است. فرهنگ یا فرهنگنامه یعنی کتابی که در آن موضوعات به ترتیب الفبایی ثبت شده و هر یک شرحی دارد. کاربرد صورت « فرهنگنامه» هم در این کتاب، با توجه به این بوده است که عنوانها یا مدخلها فقط لغت و اصطلاح نیست. مباحث اصلی تصوف و شرح احوال و آثار نامداران صوفیان هم در آن آمده و در واقع فرهنگنامه به آن معنایی به کار رفته که به آن دایرةالمعارف هم میگویند. مخاطب این کار هم هر کسی است که میخواهد در بارۀ یکی از موضوعات و مباحث یا معنای درست یک اصطلاح و اطلاع درست از سرگذشت و احوال یکی از این نامداران به پاسخ درست برسد.
فرهنگنامه تصوف و عرفان چند عنوان مقاله دارد؟ لطفا درباره ابعاد این کار قدری توضیح بدهید!
این فرهنگنامه بیش از هزار و چهارصد مدخل دارد که به ترتیب الفبایی دنبال هم آمده و در میان آنها ششصد مدخل دیگر هم فقط عنوان است و هر یک به یکی از مقالات اصلی ارجاع شده. مثلاً مثنوی یک عنوان ارجاعی است و شرح آن را در مقالۀ مولانا جلال الدّین باید بخوانید یا فصوص الحکم را در مقالۀ محیی الدّین ابن العربی باید ببینید.
برای تحقق این حجم بزرگ از کار معمولا از نیروی استادان و دانشجویانِ رشتههای مرتبط بهره گرفته میشود اما شما چنین نکردید درست است؟
استفاده از دانش و تجربۀ استادان و محققان دیگر به این معنی نیست که همۀ آنها در یک جا دور هم بنشینند و با هم مقاله بنویسند. در مقدمۀ سوم این کتاب صورت منابعی را که در این کار مورد استفاده بوده است میبینید، به این معنی که بیش از پانصد کتاب فارسی و عربی و اردو و انگلیسی و فرانسوی و گاه آلمانی مآخذ کار بوده و به آنها استناد شده و از آنها مطالب بسیاری نقل شده و زیر هر مقاله هم نام و نشان مؤلفان آن کتابها آمده و در مواردی که یک اثر چند چاپ متفاوت دارد، در فهرست منابع میتوانید ببینید که کدام چاپ مورد نظر بوده است. اما در مورد استفادۀ مستقیم از مؤلفان دیگر، شما اول سرمایه یی فراهم کنید که هزینۀ دفتر و دستگاه و پرداخت حق تألیف آن محقان را تعهد کند و بعد، با هم دنبال اجارۀ محل و خرید لوازم آن میرویم.
آیا تا به حال فرهنگنامههایی با مضمون و گروه هدفِ مشابه، به زبان فارسی تولید شده است؟
در پیشگفتار کتاب، و در متن مقالات به تکرار به دو فرهنگ اصطلاحات صوفیان از دکتر سید جعفر سجادی و استاد صادق گوهرین اشاره شده است. هردو استاد هم مورد احترام من بودهاند اما هر دو کار، رونویسی از منابع قدیم است و در موارد بسیاری همان عبارات نقل شده از منابع قدیم نیاز به شرح دارد. من در مورد شرح اصطلاحات تصوف استاد گوهرین، خودم به ناشر توصیه کرده بودم که آن را منتشر کند و حتی قرارداد آن را هم من دوستانه آماده و به دست خودم تایپ کرده بودم. اما در این فرهنگنامه من همۀ مباحث و حتی شرح اصطلاحات را بیشتر به فارسی روشن امروز نوشته ام و هر جا که عین عبارات منابع قدیم را آورده ام، یا استناد به خود صوفیان است و یا عبارات آنها آن قدر روشن است که برای فارسی زبان امروز مشکل ندارد.
تا جایی که من میدانم شما بیش از 30 جلد کتاب منتشر کرده اید که تقریبا تمامی آنها کتاب مرجع و آموزشی هستند. مثنوی مولانای استعلامی در هفت جلد یازده بار بازنشر شده است. منظورم این است که موفقیت های ادبی/پژوهشی شما بسیار چشمگیر است. با این وجود شما بیش از ده سال روی فرهنگنامه تصوف و عرفان کار کردید. 10 سال تا آنجا که من در جریان بودم صبح زود تا شب، تقریبا هر روز. چه انگیزهای سبب میشود یک ادیب با چنین کارنامه ای چنین پروژه ای را آغاز کند؟
نه. کارهای من کمتر از سی جلد است. مجموع آنچه در شصت و سه سال از هشتاد و چهار سال زندگی من به بازار کتاب آمده بیست و هفت جلد است که بعضی از آنها را اگر باید دوباره چاپ کنیم به یک تألیف تازه نیاز دارد. ده سال کار این فرهنگنامۀ تصوف هم فرصتی برای آن تألیف دوباره باقی نگذاشته است و حالا هم هنوز این کار تجدید نظر دارد و من درگیر آن هستم. این ده سال کار هم به معنای سالی دست کم سیصد و پنجاه روز و هر روز به طور متوسط دوازده ساعت از شش صبح بوده و با یک محاسبۀ تقریبی بیش از چهل هزار ساعت کار.
پروسه تولید این حجم عظیم از اطلاعات بیش از ده سال طول کشیده در این زمان نسبتا طولانی رخدادهای بسیاری در اطراف شما به وقوع پیوسته (رخدادهایی با ابعاد شخصی یا اجتماعی). آیا رخدادی را در خاطر دارید که نقش مثبت یا منفی در روند کار شما داشته؟
این سؤال جوابی دارد که با دست گذاشتن روی عواطف و احوال روحی من هم ربط پیدا میکند. روزی که آقای داوود موسایی صاحب نشر فرهنگ معاصر در شمیران برای پیشنهاد این کار به خانۀ من آمد، یکی از روزهای بهمن 1387 بود و آن روز رفیق روزگاران من پروین انوار هم با ما بود. پروین یک کتابشناس و یکی از مؤلفان و متخصصان کتابداری بود و در طرح این فرهنگ نامه هم اولین طرح کار را او نوشت و تا یک سال و چند ماه هم با من بود و رفتن ناگهانی اش ضربۀ بازدارندهیی به این برنامه بود. اما با همۀ تلخی این خاطرۀ ماندگار، من و شما جدا از خودمان مسئول جامعه هستیم و اگر کاری برای دیگران سودمند و ماندنی است، باید به ادامۀ آن فکر کنیم. تا زنده ایم مسئولیم. جامعۀ ایران و فرهنگ و دانشگاه ایران، اگر به من اعتباری با عنوان استاد و پژوهشگر داده باشد، من باید به آن پاسخ بدهم و این کارها پاسخ به آن اعتبار و به بیان دیگر سپاس از جامعه است و نباید از آن دست بکشم.
اگر خودتان بخواهید به فرهنگنامه تصوف و عرفان نگاه انتقادی داشته باشید چه ایرادی به آن میگیرید؟
نگاه انتقادی به این فرهنگنامه، قبل از هر کسی باید از طرف خود من باشد. یعنی بیش از هر کس دیگر، منام که کم و کسر این اثر را باید ببینم و برای چاپهای بعد آنها را برطرف کنم و درگیر آن هم هستم. اما مطلبی که در پیشگفتار کتاب هم نوشته ام این است که کتاب مرجع همیشه نیاز به تجدید نظر دارد و اگر صد بار هم تجدید چاپ بشود، باز در چاپ صد و یکم آن چیزهایی باید تغییر کند. خوشبختانه نشر فرهنگ معاصر شاید تنها ناشر ایرانی است که با چاپ دیژیتال، هر تغییر و اصلاحی را در فایل کتاب وارد میکند و مجال تغییر یا اصلاح و افزایش مدخلها و مقالات را هم به مؤلف میدهد و این با کار ناشران کتابهای دیگر من فرق دارد که برای هر چاپ فقط چند لوح فلزی را آن هم با اکراه عوض میکنند.
مهمترین نقطه قوت آن را در چه میبینید؟
امتیاز این فرهنگنامه در درجۀ اول صداقت با خواننده است که من نادرستی روایات خود صوفیان و آمیختگی تصوف را با خرافات و تخیلات بیپایه ناگفته نگذاشتهام و به بسیاری از نامداران آنها هم ایراد و انتقاد دارم و آن را هم گفته ام. امتیاز دیگر بیان روشن و زبان همه کس فهمِ کتاب حتی در مباحث پیچیدۀ تصوف است که من با آوردن اصطلاحات و زبان دور از فهم مردم حرف نمی زنم و مباحث پیچیده را هم آن طور که سر کلاس درس ساده میکرده ام، در تمام مقالات این کتاب همان زبان را به کار برده ام. ساده تر بگویم که بسیاری از اهل علم (؟) فکر میکنند که اگر ساده و روشن حرف بزنند، آبروی استادیشان به خطر میافتد. یکی از این جماعت به من میگفت که اگر حافظ را به همین روشنی که تو نوشته ای، همه بفهمند، از استادی ما چه باقی میماند؟
بزرگترین چالشی که در مسیر تحریر و انتشار فرهنگنامه تصوف و عرفان داشتید چه بوده است؟
چالشی در کار نبوده است. من میدانم که در مملکت ما همیشه پنج یا ده نفر کار میکنند و پنجاه یا صد نفر هم کنار گود زورخانه مینشینند و عیب و ایراد آنها را با فریاد بر زبان میآوردند. شما اگر کار میکنید، باید همیشه منتظر آن صدای بلند کنار گود هم باشید و جواب آن هم خاموشی است. همین جوابی را هم که اینجا میدهم، شاید بهتر است که نگویم، به قول مولانا جلال الدّین: «ز اندرونام صد خوش خوش نفس/ دست بر لب مینهد، یعنی که بس!»
کلام پایانی؟
کلام پایانی هم همین بود: « یعنی که بس!» با عزیزان اهل این مباحث هم در پیشگفتار فرهنگنامه دو بار گفتهام که اگر اهل این کارها باشند، میدانند که این یک کار مرجع است و همیشه تجدید نظر میپذیرد و اگر از آن یاد میکنند به آن رویۀ کار نگاه کنند که کار است و حرف نیست.
آقای دکتر محمد استعلامی گرامی برای وقتی که جهت پاسخ به سوالات «هفته» گذاشتید از شما سپاسگزاریم.
ارسال نظرات