مانی سلیمانلو، کارگردان ایرانی ساکن کانادا، پس از بررسی مسئله هویت از چندین زاویه در آثار خود، این بار با تمرکز بر یاد و خاطره، وارد چرخه جدیدی از خلق هنری میشود.
مانی سلیمانلو که در ایران به دنیا آمده، در پاریس، تورنتو و اتاوا بزرگ شده و در مونترال زندگی میکند، ۱۱ سال پیش در سالن تئاتر کوچکی در خیابان سن-دومینیک مونترال نمایش Un (یک) را که در واقع نوعی اتوبیوگرافی است و در آن هویت، ریشهها و تعلقات خودش را به پرسش گرفته است، خلق کرد و در همان مکان اولین نمایشهای Deux و Zéro را هم ارائه نمود. این نمایشنامهنویس برای بازگشت به «خانه تئاترش» تصمیم گرفت سنت استفاده از اعداد و ارقام را که در نمایشهای قبلیاش شاهد بودیم، بشکند. عنوان خلق هنری جدید او که نوامبر به علاقمندان اعلام شد، «زمان» است.
مانی میگوید برای ورود به این چرخه جدید، دلم میخواهد از قالب سنتی autofiction دور شوم هر چند مضمون و بنمایه اولیه نمایش همچنان بسیار شخصی است. با شروع همهگیری، مادرم بیمار شد و قدرت گفتار خود را از دست داد. پزشکان گفتند دو ماه بیشتر زنده نمیماند. آن روزها در شوک و اندوه این خبر، شروع به نوشتن دو قسمت از پادکست Poproblement Onze (احتمالا ۱۱) کردم. روزگاری را که حال مادرم خوب بود مرور کردم و به خاطرات زندگی کودکیام پرداختم. نوشتن در مورد مادر بیمارم پیچیدهتر و دشوارتر بود و بیشتر از مسئله هویت با احساسات تند گره میخورد.
اما پیشبینیهای پزشکان درباره مادر مانی درست از آب درنیامد و او اکنون در خانه سالمندان زندگی میکند و قادر به صحبت کردن است. اما او دیگر قدرت تشخیص روز و شب و فصلها را ندارد با این حال دوست دارد ساعتش همیشه روی دستش باشد.
مشکل جدید مادر مانی یعنی عدم تشخیص زمان، بنمایه خلق هنری او را که یک اثر مشترک است، تشکیل میدهد. مانی این بار دیگر تنها نیست و با پنج نوازنده Valaire نمایش Probablement Onze را ارائه میکند.
۵ نوازنده گروه Valaire در نمایش جدید مانی سلیمانلو
مانی میگوید این گروه در زمینه پادکست موفقیت خوبی داشتهاند با این حال واقعا نمیدانند که در کار با من چه چیزی در انتظارشان است اما من انرژی و هیجان آنها را دوست دارم. خیلی چیزها برای خود من هم هنوز مبهم است. ما ۶ نوامبر با هم قرار ملاقات داریم. سه روز فرصت داریم تا کار را سر و سامان دهیم و از دل هرج و مرج یک اثر قابل قبول بیرون بیاوریم.
مانی افزود شاید این پراضطرابترین کاری باشد که در زندگیام انجام دادهام، اما من این اضطراب را دوست دارم! میخواهم شیوه خلق تئاتر را زیر سؤال ببرم، حتی اگر برای همه گیجکننده باشد! من میخواهم عرصههای نو را کشف کنم و در احساسات درونی و شهود خودم به کندوکاو بپردازم. خیلی وقت بود که سرگیجهای از این جنس نداشتهام! بنابراین نمایشی که در روزهای ۹ و ۱۰ و ۱۱ نوامبر در La Chapelle ارائه میشود، هنوز پخته نشده است و برای بالغ شدن باید روی آن کار شود.
ارسال نظرات