درباره حسن یوسفی اشکوری
حسن یوسفی اشکوری نویسنده، محقق، دینپژوه و روزنامهنگارِ ملی-مذهبی است. او از چهرههای شاخص اولین دوره مجلس شورای اسلامی ایران بود. سخنرانی اشکوری در کنفرانس برلین در آوریل 2000 جنجال سیاسی و تبلیغاتی گسترده در ایران به دنبال داشت. اشکوری پس از بازگشت به ایران به همراه چند تن دیگر از سخنرانان کنفرانس دستگیر شد. او در دادگاه ویژه روحانیت تهران محاکمه و در دادگاه اول به اعدام محکوم شد. پس از نقض آن حکم در دادگاه دوم به هفت سال حبس و خلع لباس روحانیت محکوم شد. وی پس از گذراندن کمتر از پنج سال از دوران محکومیت در بهمن ماه سال ۱۳۸۳ از زندان آزاد شد. اشکوری در ۲۰ مرداد ۱۳۲۸در اشکور به دنیا آمد و هماکنون ساکن آلمان است. |
جناب حسن یوسفی اشکوری گرامی اجازه بدهید خیلی کلی شروع کنیم: آیا با این نگاه موافق هستید که همزمان با شیوع کرونا خرافهگرایی دینی در ایران نیز گستردهتر شده است؟
حسن یوسفی اشکوری: بله کاملا موافقم. چنین رویدادی البته طبیعی است. همیشه هم همین طور بوده است. این نیز برمیگردد به ریشههای تاریخی و روانشناختی تودهها. تودههای مردم از یک سو غالبا از علل و عوامل تغییرات و تحولات طبیعی و یا به اصطلاح «شر طبیعی» اطلاع کافی و علمی ندارند و از سوی دیگر دنبال پناهگاهی برای دفع شر میگردند و چه بهتر باورهای مذهبی حول قادر مطلق و یا بزرگان دین و یا مرشدان مذهبی. هرچه فاجعه بزرگتر و بیپناهی گستردهتر گرایش به چنین باورهایی عمیقتر است. البته میدانید که این پدیده منحصر به اسلام و تشیع و ایران نیست در تمامی جهان نیز کم و بیش چنین گرایشی وجود داشته و الان هم در همه جا دیده میشود.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند که رسانههای اصلی در ایران در گسترش خرافه همراهی میکنند. نظر شما چیست؟
حسن یوسفی اشکوری: کاملا همینطور است. از منظر تاریخی همواره حول مذاهب و ادیان انواع باورهای غیرعقلانی و یا خرافه وجود داشته است. با این که پیامبران به ویژه پیامبر اسلام و از جمله در قرآن تلاش کردهاند تا مردم جز به خدا و تعقل به چیزی دیگری تکیه و استناد نکنند ولی از زمان خود آنان کسانی از روی حسن ظن و یا به عمد و برای تأمین منافع فردی و یا گروهی و یا قبایلی حول شخصیت پیامبر و بعدتر بزرگان دین خرافه میپراکندند و دچار غلو میشدند و این البته پس از غیبت فیزیکی پیامبر به مقتضای شرایط اجتماعی و به ویژه به مقتضای تحکیم اقتدار دستگاه خلافت و ارباب قدرت افزونتر و گسترده شده است.
در واقع پیوند دین و قدرت و استفاده ابزاری از باورهای مذهبی همیشه در گسترش خرافات مذهبی نقش مهمی داشتهاند. در این چهل و چند سال اخیر در جمهوری اسلامی زمینههای تعمیق خرافات زیر پوست دین و شعائر مذهبی بسی بیشتر و عمیقتر شده است. زیرا باورهای مذهبی تودهها ابزار ایدئولوژیک مقامات دینی نظام سیاسی برای بسط اقتدار سیاسی و اجتماعی است. همانگونه که در زمان ساسانیان و یا بعدتر صفویان نیز چنین بوده است. روشن است حکومت افزون بر ابزارهای مذهبی سنتی از ابزارها و امکانات مدرن مانند مطبوعات و رسانههای تصویری و انواع هنر نیز برای موفقیت خود استفاده میکند.
آیا به نفع نظام است که خرافهگرایی را رشد بدهد؟
حسن یوسفی اشکوری: بستگی دارد به این که «نفع» را چگونه ببینیم و از چشم کی تفسیر کنیم. اگر از منظر قواعد فرمانروایی عقلانی مدرن نگاه کنیم، بیتردید به زیان نظام دینی است چرا که در واقع مصداق یکی بر شاخ و بن بریدن است. زیرا دین و مشروعیت دینی برای حکومت و حکومتگران یک ضرورت بنیادین است و گسترش خرافات از یک سو خردمندان و به اصطلاح عقلای قوم و بیشتر طبقه متوسط و درس خوانده مدرن را نسبت به حکومت دینی بیاعتقاد میکند (که کرده است) و از سوی دیگر، جامعه مذهبی و بیشتر مذهبیهای متجدد و حتی در مواردی سنتیها را دچار چالشهای فکری و عقیدتی میکند (که کرده است). از این رو در دراز مدت و به طور اصولی، خرافه گستری به زیان نظام سیاسی و مقامات آن است. چنان که در سالهای اخیر بارها شنیدهایم که در واکنش به دعاوی معجزات و کرامات برای رهبر جمهوری اسلامی و یا برخی افرادی که کارنامهشان چندان درخشان نیست و حتی سیاه است، گفته میشود: پس این همه کرامات و معجزات برای پیغمبر و فلان امام نیز دروغ بوده است. با این همه، حاکمان غافل غالبا به منافع کوتاه مدت خود میاندیشند.
چرا دستگاه رسمی در ایران با موج گسترش مخالفت نمیکند؟
حسن یوسفی اشکوری: به همان دلیلی که گفته شد. در این چهل سال اخیر به طور روز افزونی در رسانههای حکومتی انواع خرافات به نام خدا و پیغمبر و امام و شیخ و آخوند پراکنده و گسترده شده است. این روند بخشی عامدانه است و انگیزه نیز همان تعمیق وابستگی مردم به نظام ولایی و تحکیم و بسط اقتدار سیاسی است و البته بخشی نیز به مقتضای طبیعت و سرشت دین عامیانه است که نهاد روحانیت قرنهاست مروج آن است و به اصطلاح نانش در این روغن است. البته باید افزود که هرچه زمان بیشتر بگذرد، بازگشت از این روند نیز دشوارتر میشود. وقتی قرنها به مردم گفتهاند که «قم دارالشفا» است و تربت امام حسین شفا میدهد و در این چهل سال نیز بر آن تأکید شده است، با فرض تصمیم بر اصلاح روند، چگونه میتوانند بازگشت کنند. انصافا کار دشواری است.
تاثیر منفی این موج شیوع خرافهگرایی (گذشته از تاثیرات حاد سلامتیِ مربوط به بیماری کووید19) در جامعه چیست؟
حسن یوسفی اشکوری: این نوع خرافهپرستی و تبلیغ رسمی و غیررسمی آن، سه تأثیر منفی خواهد داشت. اول، پایههای مشروعیت مذهبی را در درازمدت سست میکند. چنان که در اواخر ساسانیان و نیز در اواخر صفویه چنین شد. دوم گروههای مرجع و خلاق جامعه یعنی جوانان و درس خواندهها و به تعبیر دیگر طبقات متوسط شهری را از دین گریزان میکند که کرده است. سوم، افراد مذهبی سنتی را نیز به تدریج دچار فروپاشی ذهنی و عقیدتی خواهد کرد. مجموعه اینها موجب آشفتگی فکری و سستی همبستگی اجتماعی میشود. از این رو جدای از صدق و کذب این نوع آموزهها، خرافات گستری به لحاظ حفظ منافع ملی و تأمین همبستگی مدنی و اجتماعی زیانبار است. به ویژه جامعه را از رشد عقلانی و توسعه تمدنی باز میدارد که بازداشته است. خرافه یعنی باورهای عقلستیز و در جامعه عقلستیز چگونه علم و توسعه تمدنی شکل میگیرد و رشد میکند؟ اگر در روزگاری رخدادی به نام «تمدن اسلامی» شکل گرفت و حدود ششصد سال در جهان برتر بود، به دلیل غلبه عقلانیت نسبی در قلمرو زیست مؤمنانه مسلمانان بود.
طبیعتا خرافه و خرافهگرایی خاص ایرانیان یا مسلمانان نیست اما به نظر میآید در ایران این موج قویتر است. آیا برای این توضیحی وجود دارد؟
حسن یوسفی اشکوری: اگر خرافهپروری را از مؤلفههای استقرار حکومت دینی بدانیم، از یاد نبریم که نخستین حکومت و آن هم در قالب یک امپراتوری بزرگ و اثرگذار در غرب آسیا ساسانیان بوده و در این نظام سیاسی بود که برای اولین بار در تاریخ دین و حکومت چونان شیر و شکر به هم آمیخت. شاهنامه فردوسی، که به حق سند مهم فرهنگ ایران است، به خوبی این آمیختگی را گزارش کرده است.
افزون بر این سنت دیرین، غلبه مذهب شیعی در ایران و به ویژه استقرار سلطنت شیعی صوفی صفوی پس از هزار سال در ایران، بر این خرافهپروری دامن زده است. نظام صفوی بازسازی همان نظام ساسانی بوده است. تصادفی نیست که از این زمان زیر پوشش امامت شیعی و یا مرشد کامل صوفیانه انواع خرافات گسترش پیدا کرده است. گرچه خرافات نه مختص اسلام است و نه مختص ایران ولی باید توجه کرد که جهانبینی و الهیات شیعی (به ویژه شیعه باطنی و صوفیانه) بیشتر مستعد افسانهها و اساطیر است و این همه به ویژه در دینداری عوامانه زمینهساز خرافات بوده و هست. در همین بستر مستعد است که نهاد مذهبی از نوع تشیع امامی و یا صوفیانه در قالب علما و یا اقطاب صوفیانه در ایران رشد بساری پیدا کرده و استقرار یافته و به صورت دیالکتیکی همین نهادها و نمادها خود در تعمیق انواع خرافه نقش مهمی ایفا کرده و میکنند.
اینکه برخی دستگاههای رسمی با موج خرافه همراه میشوند و یا دستکم سکوت میکنند یک بحث است اما برخی معتقدند آن بخش از جامعه (مستقل از دستگاه سیاسی) که مسئول روشنگری است نیز آنچنان که باید فعال نیست و به وظیفه خود نمیپردازد. آیا به نظر شما هم چنین است؟
حسن یوسفی اشکوری: واقعیت این است که از گذشته تا کنون شمار زیادی از عقلگرایان اعم از مذهبی و غیرمذهبی با خرافات و خرافهگرایی مخالفت و حتی مبارزه کردهاند و میکنند. البته در قرن اخیر روشنفکران و یا درسخواندههای مدرن غیرمذهبی با خرافهگرایی از یک سو و دعوت به تعقل و عقلگرایی مدرن از سوی دیگر به طور مستمر مقابله کردهاند. میتوان به آخوندهزاده و بعدتر به میرزا آقاخان کرمانی و بعدتر تقی ارانی اشاره کرد. اما ادبیات اینان و گاه گرایش رادیکال ضد مذهبی، موجب میشده که تودههای مذهبی البته با تحریکات روحانیون از این نوع آموزهها فاصله بگیرند و حتی به مقابله برخیزند و در نهایت حتی بیشتر به دامن خرافات پناه ببرند. البته مراد این نیست که روشنگریهای این روشنفکران بیاثر بوده بلکه مراد آن است که موفقیت زیادی نداشته است.
اما در جریان مصلحان مسلمان نیز جملگی در سطوح مختلف با خرافهگرایی (هرچند با تعریف خود از خرافات) مبارزه کردهاند. سرسلسله این جریان شیخ هادی نجمآبادی است که چهار سال پیش از مشروطه درگذشته و کتابی دارد با عنوان «تحریرالعقلاء» و در آن عقلگرایی را بنیاد دینداری دانسته است. بعدتر کسانی چون احمد کسروی در این زمینه تلاش زیادی کرد و حتی راه افراط پیمود. از بقیه میگذرم. هنوز هم این تلاش ادامه دارد.
با این همه، این نوع تلاشها چندان موفق نبوده و هرچه هم بوده در این چهل سال بیش از پیش از توان اثرگذاری چنین تلاشهایی کاسته است. در هرحال جریانهای متنوع خرافهزدایی اعم از مذهبی و غیرمذهبی مغلوب حاکمیت مطلق نهادهای دینی بوده و از این نظر چندان اثرگذار نبوده و نیست. زیرا ابزارهای لازم را ندارد و عملا صدایش به گوش اغلب مردم نمیرسد.
چه راهکارهایی را برای مقابله با رفتارهای جهلآمیز این روزها پیشنهاد میکنید؟
حسن یوسفی اشکوری: صادقانه بگویم پاسخ روشنی برای پاسخ شما ندارم. اما میدانم که تجارب مکرر تاریخی نشان میدهد که تغییرات فکری و فرهنگی و یا تمدنی بسیار کند صورت میگیرد و به تدریج رخ میدهد. تازه در مقابل، جبهه عقلستیز هم فعال است و کارش را میکند و با ابزارهایی که به ویژه در عصر مدرن دارد، روشنگریها را خنثی میکند.
تا آنجا که به من به عنوان یک فرد و یک مسلمان جستجوگر در دینشناسی برمیگردد، تلاش میکنم از طریق تحقیقهای تاریخی و بررسیهای معرفتی و کلامی و تا حدودی فقهی، پرده از آموزههای ضدعقلانی پرده برگیرم و به مخاطبانم بگویم که در عصر مدرن نیز میتوان دیندار و مدرن و فرزند زمانه بود و اصولا تأمین عقل و علم و دین رسالت اساسی فرد مؤمن در هر زمانهای است. اما میدانم که این صدای نحیف ما در غوغای دین مداران عقل ستیز و خرافهپرور از یک سو و دین ستیزان رادیکال از سوی دیگر به جایی نمیرسد. با این حال هر کس وظیفهای دارد و من هم به عنوان یک شهروند ایرانی تلاش میکنم وظیفهام را در این باب انجام دهم.
جناب حسن یوسفی اشکوری از شما سپاسگزاریم.
ارسال نظرات