نعیم جبلی در گفت‌وگو با هفته:

این غذای روح نیاز ما ایرانیان نیست

این غذای روح نیاز ما ایرانیان نیست

نعیم جبلی، بازیگر و کارگردان تئاتر ساکن مونترال کاناداست که به‌تازگی یک نمایشنامهٔ شنیدنی و مهم را اجرا کرده است. در ادامه گفت‌وگوی هفته را با او درباره نگاهش به کارهای هنری و فعالیت‌های فرهنگی در دوران مهاجرت می‌خوانید.

گروه ادبیات هفته |

همان‌طور که شما خوانندگان عزیز صفحات ادبی هفته می‌دانید، نزدیک به دو یک سال قبل، باب مطلب دنباله‌داری را گشودیم زیر عنوان «ادبیات و هنر مهاجرت» که هم به ادبیات فارسی‌زبان و اُدبای فارسی‌زبان در کانادا می‌پردازد و هم به آثار هنری مرتبط با مهاجرت پرداخته و و به فراخور تا توانسته‌ایم در پرداختن به کوشش‌ها و رخدادها کوشیده‌ایم.

بر این زمینه، آنچه در این شماره می‌خوانید، حاصل هم‌سخنیِ ما با فعال فرهنگی شهر مونترآل نعیم جبلی دربارهٔ زیست فرهنگی اوست.

همچنین کوشش تازهٔ او در قالب اجرای تازه‌ای از یک نمایشنامهٔ شنیدنی و مهم در دوران دشوار کرونا، مناسبت مغتنمی بود تا با او دربارهٔ هنر و زیست فرهنگی‌اش، به گفت‌وگو بنشینم که امیدوارم فرهنگ‌دوستان بیشتری را با او و کارهایش آشنا کند و سبب شود پی‌اش بگیرند.

نعیم جبلی دوست دارد چطور خودش را معرفی کند؟!

نعیم جبلی: نعیم جبلی هستم؛ بازیگر و کارگردان تئاتر و فارغ‌التحصیل این رشته که در طول سالیان هنوز دوست دارم تجربه کنم و چیزهای جدید یاد بگیرم.

چه شد که به سمت کار فرهنگی کشیده شدی؟

نعیم جبلی: من پانزده سالم بود که اولین تئاتر زندگی‌ام را دیدم و به این سمت سوق پیدا کردم؛ یعنی شش دانگ روی صحنه و در قالب بازیگران آن بودم و مسحور و جادو شده بودم. پیش خودم گفتم خدایا این‌ها چه چیزهایی را به‌عنوان بازیگر روی صحنه تجربه می‌کنند که ما نمی‌دانیم و نمی‌شود که بدانیم! همیشه دوست داشتم این داستان را تجربه کنم.

در مورد مسیری که رفتی تا به جادوی صحنه برسی برایمان بگو. دانشگاه و قبل و بعد از دانشگاه چطور گذشت؟

نعیم جبلی: از همان زمان که اولین تئاتر را دیدم بارقه‌های کار نمایش در من رشد کرد و تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم. شروع به مطالعه و تماشای تئاتر و فیلم کردم، بسیار زیاد می‌دیدم و می‌خواندم. دیگر تصمیمم بر این شد که رشته تحصیلی‌ام دانشگاهم را تئاتر انتخاب کنم. رشته دبیرستانم تجربی بود ولی از همان زمان می‌دانستم که می‌خواهم به این سمت بروم.

شروع به مطالعات آزاد و آماده شدن برای کنکور کردم و در کنکور پذیرفته شدم. سال ۱۳۷۶ وارد دانشگاه هنر معماری شدم. از وقتی‌که وارد دانشگاه شدم فعالیت‌های حرفه‌ای هم در کنارش پیش آمد و همین‌طور این فعالیت‌ها را تا الآن ادامه دادم.

زمانی که تصمیم به مهاجرت گرفتی نگران نبودی که در اینجا نتوانی به فعالیت‌های فرهنگی خودت ادامه دهی؟

نعیم جبلی: راستش در ایران سرخوردگی در من ایجادشده بود. تقریبا دو سال قبل از مهاجرتم به اینجا این سرخوردگی در من ایجاد شد که دلایل بسیار زیادی داشت. همین باعث شده بود که در آن دو سال آخر دیگر فعالیت فرهنگی انجام ندهم، چون می‌دانستم دارم به این‌طرف دنیا کوچ می‌کنم. موقعی که به اینجا آمدم با خودم فکر کردم که ممکن است اتفاقی برای من نیفتد؛ بنابراین رفتم در یک مدرسه حسابداری ثبت‌نام کردم و دیپلم حسابداری گرفتم.

حتی زمانی که سر کلاس‌های حسابداری بودم مدام با خودم فکر می‌کردم که من اینجا حرفی برای گفتن ندارم. چرا اینجا هستم! ولی به‌هرحال مدرکی بود که نیاز داشتم تا بیشتر با شرایط مالی و اجتماعی اینجا آشنا شوم. به همین دلیل دیپلمم را گرفتم و چند وقتی هم به‌عنوان حسابدار در شرکت‌ها کار کردم ولی درنهایت دیدم این کار برای من نیست و دارم ازلحاظ روحی آسیب می‌بینم؛ بنابراین سال دو هزار و یازده تصمیم گرفتم که اولین تئاترم را در اینجا کار کنم.

شروع به پیدا کردن علاقه‌مندان تئاتر کردم. دوستانی ازجمله خسرو شمیرانی و پاشا جوادی داشتم که بسیار به من کمک کردند تا بتوانم این گروه را جمع کنم و اولین نمایش را به روی صحنه ببریم.

در ادامه لطفاً از این تجربه برای ما بگو که کار کردن با فارسی‌زبان‌ها و غیرفارسی‌زبان‌ها و تعامل در این دو فضا چقدر به تو کمک کرده و چقدر موردقبول بوده؛ یعنی تفاوت برخورد مخاطب ایرانی و غیر ایرانی در تئاتری که یک ایرانی تولید می‌کند چیست؟

نعیم جبلی: سؤالت بسیار جالب بود. من همیشه با کسانی که دیرتر از من به اینجا آمدند و هنوز خودشان را در این بادی پیدا نکرده‌اند این موضوع را مطرح می‌کنم. ببینید ریشه کاری ما زبان فارسی است که زبان مادری ما است و ما نمی‌توانیم از آن قالب بیرون بیاییم. یا اینکه احساسات و گفتمانی برای این کار هنری هست که به‌غیراز زبان فارسی برای ما هیچ جای دیگری وجود ندارد. ولی این واقعیت را هم باید بپذیریم که ما اجتماع کوچکی در خارج از ایران هستیم و قاعدتاً مخاطبمان محدود است و طبیعتاً تئاتر هنری است که همواره با یک عشق خاص همراه است. حالا شما فکر کن بین یک جامعه کوچک که از ایران آمدند چند درصد این عشق را دارند؛ بنابراین دامنه کار ما در زبان فارسی و در جامعه ایرانی به نظر من خیلی کوچک خواهد بود اگر ما فقط و فقط به زبان فارسی و برای جامعه ایرانی کار کردن اکتفا کنیم.

از طرف دیگر هر کار هنری هزینه دارد و تولید تئاتر نیز پرهزینه‌ است؛ چه ازلحاظ وقت و چه ازلحاظ مالی. به خاطر همین این جایگزینی صورت می‌گیرد که آدم این درآمد مالی را از آن داشته باشد تا حداقل هزینه‌های کارش را بپردازد؛ بنابراین خیلی عاقلانه نیست که آدم فقط در زبان فارسی باقی بماند.

افراد دیگری هم هستند که شیوه، گذشته یا ریشه خودشان را به‌کل کنار می‌گذارند و شروع به فعالیت برای جامعه میزبان می‌کنند. من هیچ‌کدام از این قضایا را به‌طور کل رد نمی‌کنم ولی همیشه دوست داشتم که پلی بین گذشته خودم و جامعه میزبان برقرار باشد؛ یعنی به لحاظ گفتمان فرهنگی این پل به طریقی بین ریشه من با محیط اینجا وجود داشته باشد. چون معتقدم اگر من برای تماشاگران غیر ایرانی در جامعه میزبان، هرکجا که باشد فرقی نمی‌کند، خودم باشم رنگ و لعاب و اندیشه خودم را به این جامعه تزریق و زبان خاص خودم را وارد این سیستم می‌کنم. این برای من خیلی لذت‌بخش و جذاب است.

در جامعه‌ای که زندگی می‌کنیم، حالا کاری با موضوعات نژادی و این قضایا ندارم ولی یک رنگین‌کمان از فرهنگ‌های مختلف وجود دارد و اگر این پل ارتباطی برقرار شود قاعدتاً ما به دستاورد جذاب‌تر و جدیدتر می‌رسیم. این موضوع همیشه در بستر ذهنی من وجود داشته است.

برگردیم به پرسشم درباب مخاطب غیرایرانی…

نعیم جبلی: در جواب سؤالی که در مورد تجربیاتم با تماشاگران غیرفارسی‌زبان پرسیدید؛ به‌جرئت می‌توانم بگویم این ارتباط زمانی برقرارشده است که من کارم را به زبان خودم انجام دادم. برای اینکه تئاتر یک‌ زبان جهانی است.

استادی به اسم «محمود استادمحمد» داشتم امید که روحشان شاد باشد، همیشه می‌گفت: «زبان در تئاتر آن‌قدر مهم نیست، زمانی که تو زبان تئاتر را بشناسی.» وقتی تو زبان تئاتر را بشناسی دیگر فرقی ندارد این تئاتر به زبان چینی، فرانسوی، انگلیسی یا هر زبان دیگری باشد. زبان تئاتر یک‌زبان جهان‌شمول است، بنابراین این پل ارتباطی بین من و تماشاگرانم برقرارشده بود. با توجه به بازخورد تماشاگران و نقدهای که بر کارم نوشته شد می‌توانم بگویم که برای مخاطبانم جذاب بوده است.

تفاوت فرهنگی زیادی بین ایرانی‌ها و غیرایرانی‌ها در هنرهای نمایشی وجود دارد. به‌واسطه نو بودن هنر تئاتر در جامعه ایران، مردم ایران خیلی تشنه آن نیستند یا علاقه دارند که تولیدات هنری به شکل رایگان در اختیارشان قرار بگیرد. اصلاً به این قضیه فکر نمی‌کنند که این تولید هنری مثل هر تولید دیگری یک ماده اولیه نیاز دارد و آن ماده یک بهای مادی دارد و این بها باید پرداخت شود تا یک اثر هنری به عرصه ظهور برسد.

تماشاگر ایرانی هرگز نخواهد پرسید که یک قوطی کوکاکولا چرا دو دلار است! دو دلار را پرداخت می‌کند، می‌خرد و به کارش می‌رسد. چراکه آن را به‌عنوان یک محصول پذیرفته اما متأسفانه هنوز کارهای هنری را در این فرم نپذیرفته؛ این تفاوت میان تماشاگران ایرانی و غیر ایرانی است.

تماشاگران غیرایرانی حاضرند پول بپردازند که آن تولید هنری را ببینند و به‌نوعی آن را بخرند و با گوش جان می‌پذیرندش. درصورتی‌که این نیاز در جامعه ایرانی وجود ندارد.

نیاز به‌ تولیدات هنری به‌عنوان غذای روح و روان در بین تماشاگران غیرایرانی واقعاً موج می‌زند؛ بنابراین ما برای تأمین مالی و بقای فعالیتمان باید این پل ارتباطی میان تماشاگران ایرانی و غیرایرانی را ایجاد کنیم.

من به یاد دارم تو در گذشته کمی در مقابل نمایشنامه‌خوانی بدبین یا محافظه‌کار بودی ولی الآن می‌بینم که روی نمایشنامه هنر از یاسمینا رضا کار می‌کنی. سؤالم این است که چه شد در ادامه کارهایت به این سمت و سراغ این نمایشنامه رفتی و برنامه‌ات برای آینده چیست؟

نعیم جبلی: این کار اصلاً نمایشنامه خوانی نیست و من کماکان نمایشنامه خوانی را به‌عنوان یک اثر کامل تئاتر قبول ندارم. نمایشنامه خوانی بیست درصد از یک اجرا است. زمانی که می‌خواهیم نمایش را روی صحنه ببریم، وقتی پشت میز داریم روی متن کار می‌کنیم پروسه نمایشنامه خوانی طی می‌شود. ولی از آن به بعد پروسه دیگری است که کار را تکمیل می‌کند.

کاری که من در این نمایش انجام دادم به‌هیچ‌عنوان نمایشنامه خوانی نیست. این اثر یک نمایش رادیویی است. تفاوت نمایش رادیویی با نمایشنامه خوانی اینجاست که در نمایش رادیویی ما همان پروسه‌ای که برای اجرا نمایش بر روی صحنه طی کردیم را طی می‌کنیم با این تفاوت که آدم‌ها ما را روی صحنه نمی‌بینند. این یک فرم دیگر و بر اساس یک رسانه دیگر ساخته‌شده است.

اگر این کار را گوش دهید متوجه می‌شوید که نمایشنامه خوانی نیست. چون همه کارهایی را که بازیگران باید برای رسیدن به نقش انجام می‌دادند با آن‌ها انجام دادم و پروسه تولید آن دقیقاً سه ماه زمان من را گرفت. برای اینکه باید با بازیگرها کار می‌کردم و تمرین می‌کردیم و شرایط قرنطینه باعث شد تا ما نتوانیم در کنار هم باشیم. هرکسی در منزل خودش بوده و ازآنجا باهم ارتباط گرفتیم و تمرین کردیم و حتی جداگانه ضبط‌شده است.

فقط و فقط فرآیند ویرایش و تدوین آن چیزی حدود دو تا سه ماه طول کشیده. برای اینکه با توجه به کیفیت صداها، جنس صداهای متفاوت باید در کنار هم قرار داده می‌شد تا این پکیج به‌عنوان یک نمایش رادیویی تولید شود.

آیا این مسیر ادامه خواهد داشت؟

نعیم جبلی: انگیزه من برای این کار بسیار قوی شد برای اینکه احساس کردم جای یک پادکست ایرانی که تئاتر رادیویی تولید کند بسیار خالی است. با توجه به پرزحمت بودن و زمان‌بر بودن این کار، تولید پادکست «رادیو ایماژ» را در ذهنم گذاشتم. این فعالیت رادیویی هم قسمتی از همان کمپانی تئاتر من است که به آن اضافه‌شده است.

بنابراین برنامه چنین است که هرچند وقت یک‌بار یک نمایش رادیویی به زبان فارسی برای مخاطبان تهیه کنم. اگر قرار باشد به زبان دیگری کار کنم برای بودجه آن باید طور دیگری برخورد کنم به همین خاطر کارهای فرانسه یا انگلیسی‌زبان را برای روی صحنه یا ساخت فیلم گذاشتم و کارهای فارسی را برای رادیو گذاشتم، چراکه ساخت آن ازلحاظ مالی برای من راحت‌تر است.

سخن آخر؟

نعیم جبلی: ممنونم از اینکه این فرصت را برای معرفی بهتر کارهایم در اختیار من قرار دادید. برای برقراری ارتباط با مخاطب، صفحه وب‌سایت و فیس‌بوک من وجود دارد. برای رادیو ایماژ یک صفحه جداگانه در صفحه‌ام ایجاد کردم و اگر خواستند این کارها را گوش دهند لینکش در آنجا هست. در تلاش هستم که روی یک سری کانال پادکست دیگر هم این کار را آپلود کنم تا بتوانم دامنه وسیع‌تری از مخاطبان را پوشش دهم.

سپاس فراوان از وقتی که به ما دادی نعیم‌جان.

 

راه‌های شنیدن نمایشنامه‌ی هنر با خوانش نعیم جبلی و همکارانش:

یوتیوب

وب‌سایت

ساندکلاود

حمایت از نمایش

من دکتری‌ خود را در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شیراز در ادبیات معاصر و نقد ادبی دریافت کرده، و سپس در مقطع پسادکتری بر کاربردی‌کردن ادبیات ازطریق نگاه بین‌رشته‌ای متمرکز بوده‌ام. سپس از تابستان سال ۲۰۱۶ به مدت چهار سال تحصیلی محقق مهمان در دانشگاه مک‌گیل بودم و اینک به همراه همسر، خانواده و همکارانم در مجموعۀ علمی‌آموزشی «سَماک» در زمینۀ کاربردی‌کردن ادبیات فارسی و به‌ویژه تعاملات بین فرهنگی (معرفی ادبیات ایران و کانادا به گویشوران هردو زبان) تلاش می‌کنیم و تولید پادکست و نیز تولید محتوا دربارۀ تاریخ و فرهنگ بومیان کانادا نیز از علائق ویژۀ ماست.
مشاهده همه پست ها

ارسال نظرات