گفت‌و‌گوی اختصاصی هفته با احمد زیدآبادی:

بایدن راه نجات ایران نیست

بایدن راه نجات ایران نیست

هفته، پیرامون انتخابات آمریکا و نتایج آن بر سیاست‌های حکومت ایران با احمد زیدآبادی، تحلیلگر مسائل سیاسی به گفت‌و‌گو نشسته که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

سرنوشت به دنبالم بود؛ «چون دیوانه‌ای تیغ در دست» به خلاف همسالانم، تسلیم آن نشدم. هر غروب پاییز از بلندای تک‌درخت تناور روستایمان چشم به افق‌های دوردست و بی‌انتهای کویر دوختم و به آواز درونم گوش فرا دادم؛ آوازی که مرا به «انتخاب» فرا می‌خواند. پس انتخاب کردم؛ فقر و بی‌پناهی را با شکیبایی تاب آوردم، از رنج و زحمت کار شانه خالی نکردم، سر در کتاب فرو بردم و بر همه تباهی‌های محیط اطرافم شوریدم… (فرازی از کتاب «سرد و گرم روزگار» آخرین اثر «احمد زیدآبادی»)

«احمد زیدآبادی» متولد سال ۱۳۴۴ در زیدآباد سیرجان، روزنامه‌نگار، نویسنده و تحلیلگر سیاسی شناخته‌شده مقیم ایران، تحصیل‌کرده رشته علوم‌سیاسی در مقطع دکتری از دانشگاه تهران است. او عضویت در هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران و دبیرکلی سازمان دانش‌آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم) را در کارنامه خود دارد. این روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی، علاوه‌بر انتشار مقالات در مطبوعات، چهار کتاب نیز به رشته تحریر درآورده است.

زیدآبادی پس از انتخابات ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ در ایران بازداشت و به سلول انفرادی منتقل شد. پس از تحمل ۶ سال حبس در زندان رجایی‌شهر کرج، شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران طی حکمی او را بلافاصله پس از پایان دوران زندان، به گناباد تبعید و از تمامی فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی به صورت دائم محروم کرد. زیدآبادی برنده جایزه «قلم طلایی» موسسه جهانی مطبوعات در سال ۲۰۱۰ و همچنین «جایزه جهانی آزادی مطبوعات» یونسکو در سال ۲۰۱۱ است. در این مجال، پیرامون انتخابات آمریکا و نتایج آن بر سیاست‌های حکومت ایران با این تحلیلگر مسائل سیاسی به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم.

با توجه به نتایج انتخابات آمریکا و دولت جدیدی که بر سر کار خواهد آمد، سیاست این دولت را در قبال ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا تغییر محسوسی را خواهد داد؟

احمد زیدآبادی: این موضوع را من چندین بار در نوشته‌ها و مصاحبه‌های خود اشاره کردم که سیاست خارجی آمریکا در مورد ایران اصولاً یک امر پایدار است و تغییر روسای‌جمهور و حاکم شدن هر یک از احزاب، فقط یک سری تغییرات تاکتیکی در این سیاست ایجاد می‌کند. به هر حال بایدن به صراحت گفته است که خواهان حل چند مساله است. اول موضوع هسته‌ای در رابطه با ایران است و مواردی که مربوط به «بند غروب» در برجام است اصلاح شود و به تعویق بیفتد. دوم مساله موشکی ایران است که در برجام اضافه شود و سوم این که رفتار منطقه‌ایِ ایران را دربر بگیرد و البته نکته‌ای را هم در رابطه با حقوق بشر مطرح کرد که مشخص نیست در مذاکرات چه جایگاهی داشته باشد. این موضوعات همان سه موضوعی هستند که ترامپ هم خواهان تغییر آن بود تحت عنوان تغییر رفتار ایران و تبدیل آن از یک حکومت اصطلاحاً انقلابی به یک حکومت متعارف است. بنابراین انتظار خاصی در این زمینه نباید داشت.

اگر از نگاه سیاستمداران ایرانی بخواهیم به نتایج انتخابات آمریکا نگاه کنیم، چه سیاست‌هایی باید اتخاذ شود تا ایران کمترین آسیب را از نظر منافع ملی ببیند؟

احمد زیدآبادی: در ایران هر فرد و گروه و دسته‌ای، منافع ملی را یک جور تعریف می‌کند اما از نظر من، منافع ملی برآیند آرای یک ملت نسبت به منفعت خودشان است. این مفهوم اصولاً در سیاست خارجی ایران مفقود است؛ یعنی اساساً آن چه را که ما یا اکثریت، منفعت ملی بدانند از طرف سیاستمداران، منفعت ملی تلقی نمی‌شود و بقای خودشان را اصل می‌دانند. بحث بر سر این است که آنان برای بقای خود (و نه تامین منافع ملی که اساسا امر دیگری است و شرایط و اقتضائات دیگری دارد)، می‌خواهند وارد مذاکره با آمریکا شوند و اگر می‌خواهند وارد مذاکره شوند با چه شرایطی یا اگر نمی‌خواهند وارد مذاکره شوند، برای آن چه راهکارهای جایگزینی در نظر دارند. همه اینها فعلاً محل ابهام بوده و مورد جروبحث‌ها و گمانه‌زنی‌های مختلف است.

تا این لحظه جناح اصلی قدرت، نمی‌خواهد وارد مذاکره شود و بدون آن جناح هم تلاش‌های دولت، میانه‌روها، اعتدال‌گرایان و حتی محافظه‌کاران، به جایی نمی‌رسد. بنابراین همه نگاه‌ها به سمت جناح اصلی قدرت است تا چه زمانی برای مذاکره که اعلام آمادگی کند و یا اگر به مذاکره راضی نمی‌شود چه راه‌حل جایگزینی برای آن دارد و چگونه می‌خواهد این انبوه مشکلات را در حوزه های مختلف (از جمله مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی) ایران حل کند.

به نظر شما آمریکا با هر رئیس‌جمهوری که بر سر کار است مایل است پس از چهار دهه مشکلات خود را با ایران حل کند و حداقل به وضعیت قبل از ترامپ (برجام) برگردد؟

احمد زیدآبادی: این سوال بیشتر در محافل ژورنالیستی مطرح می‌شود اما در واقعیت ما موقعیت باثباتی پس از برجام نداشتیم که بخواهیم به آن بازگردیم. طبیعی است همه روسای‌جمهور در تمامی کشورها اگر بویی از عقل برده باشند می‌خواهند مسائل خود را با سایر کشورها حل کنند. هیچ‌کس تنازع را انتخاب نمی‌کند اما بحث بر سر نوع راه حل است که همه می‌خواهند آن راه‌حل به نفع خودشان تمام شود و این موضوع در روابط بین‌الملل امری طبیعی است.

واقعیت این است که ما قبل از روی کار آمدن ترامپ هم وضعیت عادی نداشتیم که انتظار داشته باشیم روال بخواهد به آن باید برگردد. در واقع دولت اوباما به امید این که ایران را وارد کانالی از عادی‌سازی رفتار و روابط کند، برجام را امضا کرد و تصور آنها این بود که متحد شدن با ایران به وسیله برجام تبعات و پیامدهای الزام‌آوری دارد که ایران را در مسیر مذاکره برای حل دیگر مشکلات با آمریکا می‌کشاند، اما تلقی جناح اصلی قدرت در ایران از برجام این نبود. آنها برجام را یک مسئله صرفاً خاص برای ایجاد محدودیت‌های موقت در برنامه هسته‌ای و عمدتاً به منظور سرازیر شدن دوباره درآمد نفت به بودجه می‌دانستند. برابری نسبت به برجام دو نگاه مختلف وجود داشت؛ یک طرف به موضوع نگاه استراتژیک داشت و دیگری نگاه تاکتیکی. همین موضوع باعث شد که بعد از امضای برجام روند طبق انتظار طرف آمریکایی پیش نرود و خود دولت آقای اوباما نسبت به پایبندی ایران ابراز نگرانی و تردید کرد؛ تا جایی که حاضر نشد برخی از تحریم‌ها را لغو کند تا این که خانم کلینتون به عنوان کاندیدای حزب دموکرات، اعلام کرد که ایران در اولویت اصلی سیاست خارجی دولت او قرار دارد و در صورت انتخاب شدن، فشارهای سنگینی را به ایران وارد خواهد کرد.

بنابر این برجام از همان ابتدا طرحی شکست خورده بود و بازگشت به آن به صورت قبلی اساساً معنادار نیست. بنابراین به قول بایدن، برجام باید تا اندازه‌ای گسترده شود که بقیه مسایل را در بر بگیرد یا به قول ترامپ از ابتدا توافق جدیدی نوشته شود. پس چیزی به عنوان بازگشت به حالت عادی در روابط ایران و آمریکا وجود ندارد.

برخی از تحلیلگران در ایران این موضوع را مطرح می‌کنند که اگر بایدن به عنوان نماینده حزب دموکرات در آمریکا قدرت را در دست بگیرد و به کاخ سفید راه پیدا کند، ممکن است این موضوع بر انتخابات ۱۴۰۰ در ایران اثرگذار باشد. از این جهت که امید مردم به اصلاح روابط افزایش پیدا کند و با صندوق‌های رای دوباره آشتی کنند. نظر شما در خصوص این تحلیل چیست؟

احمد زیدآبادی: این موضوعی است که نیروهای اصلاح‌طلب به آن علاقه‌مندند و به آن دامن می‌زنند. آنها سعی می‌کنند این تصور را جا بیاندازند که هر وقت در آمریکا فرد دموکراتی قدرت را در دست گرفت در ایران هم باید یک فرد میانه‌رو و معتدل یا اصلاح‌طلب روی کار بیاید و وقتی در آمریکا فردی از حزب جمهوری‌خواه روی کار آمد،  در ایران هم یکی از اصول‌گرایان یا تندروها دولت را در دست بگیرد.

اگر به لحاظ تاریخی این موضوع را بررسی کنیم علی‌رغم آن که اغلب آن را باور دارند، من این طور فکر نمی‌کنم چون اساساً زمان انتخابات ایران و آمریکا خیلی باهم مرتبط نبوده است. به عنوان مثال تا دوم خرداد ۱۳۷۶ (به غیر از دور دوم آقای رفسنجانی که احمد توکلی وارد انتخابات شد و حدود ۴ میلیون رای را کسب کرد)، انتخابات در ایران در واقع انتخابات محسوب نمی‌شد و چندان جدی نبود. یک کاندیدای اصلی بود و چند نفر به عنوان حاشیه حضور داشتند. وقتی آقای خاتمی پیروز شد در کاخ سفید، بیل کلینتون رئیس‌جمهور آمریکا بود طرح «مهار دوگانه» و «تحریم نفت» ایران را پی می‌گرفت. در دوره آقای خاتمی بود که بوش سر کار آمد. سپس در ایران احمدی‌نژاد بر سر کار آمد؛ در حالی که در آمریکا اوباما به پیروزی رسید. در انتهای دوره ریاست‌جمهوری باراک اوباما، حسن روحانی در ایران بر سر کار آمد؛ در حالی که با استمرار دولت روحانی، در آمریکا ترامپ به قدرت رسید. در واقع هیچ ارتباطی بین این که در ایران چه کسی دولت را در دست بگیرد با این که چه کسی در آمریکا روی کار بیاید، از نظر من وجود ندارد.

این موضوع به نظرم یک افسانه است که بیشتر برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی طبقات میانی جامعه به کار گرفته می‌شود. حقیقت این است که آقای بایدن قصدی برای بازگشت به برجام و رفع تحریم‌ها بدون حل دیگر مسائل را ندارد. حل دیگر مسائل هم اساساً از عهده میانه‌روها و دولت‌ها خارج است. حتی دولت احمدی نژاد هم در این زمینه وقتی علاقه نشان داد که کاری انجام دهد، نتوانست کاری از پیش ببرد، چه برسد به دولت روحانی.

پس معادله به این شکل است که آیا اراده‌ای در جناح راست (اصولگرایان) برای تعامل با آمریکا و بعد از آن توافق، وجود دارد یا به وجود خواهد آمد یا نه. دومین مساله این است که وقتی این اراده به وجود آمد، آیا به پیامدهای آن می‌خواهند پایبند بمانند؛ چون بعد از آن، تغییراتی در ساختار قدرت در ایران به وجود خواهد آمد. حتی با درست بودن این فرضیه، روی کار آمدن اصلاح‌طلبان در انتخابات ۱۴۰۰، شرایط تغییر چندانی نخواهد کرد و ادامه شرایط فعلی خواهد بود که جناح مقابل، اجازه هیچ‌گونه مذاکره‌ای را به آنان نخواهد داد.

ضمن این که بایدن هم به محض این که در کاخ سفید مستقر شود، شروع به صحبت در رابطه با این مسائل خواهد کرد و برخی از اوهام برطرف خواهد شد که قراری بر عقب‌نشینی یا بازگشت به برجام وجود ندارد. شرایط امروز ایران و منطقه تغییر پیدا کرده است و وضعیت سیاست آمریکا نیز با هشت سال پیش یا حتی چهار سال قبل تفاوت پیدا کرده است. هر رئیس‌جمهوری که بر سر کار بیاید سعی می‌کنند از این شرایط بهره بگیرید تا منافع کشور خودش را پیش ببرد.

آقای احمد زیاد‌آبادی از شما سپاسگزاریم.

ارسال نظرات