گفت‌وگو با نغمه غلامی، یکی از شاگردان استاد شجریان:

طوری بخوان که انگار تابلو نقاشی ترسیم می‌کنی

طوری بخوان که انگار تابلو نقاشی ترسیم می‌کنی

نغمه غلامی متولد دوازدهم بهمن ماه ۱۳۵۳ در تهران است. خانم غلامی که در رشته گرافیک و مهندسی طراحی و شهرسازی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شده، به گفته خودش همواره دل در گرو هنر آواز داشته است. او علاوه بر هنر آواز همچون استادش، زنده‌یاد شجریان، فارغ‌التحصیل انجمن خوش‌نویسان ایران است. نغمه غلامی آموزش خط را نزد هنرمندانی مثل استاد امیرخانی، استاد کابلی و استاد محمدحسینی انجام داد و به دریافت درجه ممتاز نائل شد.

دلنوشته‌ی نغمه غلامی به استاد شجریان

وقتى براى اولین بار زنگ در خانه‌اى را زدم كه همیشه آرزویم بود، فكر نمى‌كردم مهمانى شوم كه سال‌ها به آن آنجا بروم و بارها نواى دلنشین انسانى را بشنوم كه مرا با زیر و بم آوازى كه می‌شناختم از نگاهی جدید آشنایم می‌کند. این بار هر چه كه شنیدم و یاد گرفتم بخشی شد از رویایى كه در پیش چشمانم جان می‌گرفت. احساس كردم زندگى می‌تواند آسان باشد اگر جایى باشی كه دوست دارى؛ انسانى را ببینى كه دوست دارى و نوایى را بشنوى كه دوست دارى. در کنار استاد از دوست داشتن‌ها سرشار شدم و نه تنها توشه‌ام پرشد از نواى دلنشین و بلكه وجودم پر شد از منش و رفتار انسانى كه با زندگى كردنش به تو مى‌آموخت كه می‌توانى استاد اول آواز ایران، خسرو آواز باشى و همزمان صاحبِ روحى كه همه این بزرگى را دربر بگیرد و به روى دختر جوانى كه مشتاق آموختن است لبخند بزنى و با رفتارت به او بگویی به راه پرفراز و نشیبی که در پیش روی داری اگر تو از تمام موانع گذشته‌اى و اینجا نشسته‌اى من به تو ارج می‌نهم.

در آن لحظه قلبم پر شد از عشق استادى كه مرا با آغوش باز پذیرفت و علاوه‌بر آواز و لذتِ آواز جادوى انسان بودن را به آموخت و من زندگى كردم در تمام لحظاتى كه باید زندگى كرد. هر ثانیه در جوار او بودن ساعتى لذت‌بخش بود و هر ساعت‌اش چون ثانیه‌اى می‌گذشت. مهربان استاد گرامی و آزاده‌ام، شاگردی در مکتب شما، وجود و حضور گرانقدرتان، لبخند خدا بود بر من.

قدرآن می‌دانم، نیک می‌دانم.

نغمه غلامی متولد دوازدهم بهمن ماه ۱۳۵۳ در تهران است. خانم غلامی که در رشته گرافیک و مهندسی طراحی و شهرسازی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شده، به گفته خودش همواره دل در گرو هنر آواز داشته است. او علاوه بر هنر آواز همچون استادش، زنده‌یاد شجریان، فارغ‌التحصیل انجمن خوش‌نویسان ایران است. نغمه غلامی آموزش خط را نزد هنرمندانی مثل استاد امیرخانی، استاد کابلی و استاد محمدحسینی انجام داد و به دریافت درجه ممتاز نائل شد.

نغمه، به گفته خودش، یادگیری آواز را از ۱۴ سالگی نزد پدرش شروع کرد. سپس به مدت هفت سال بین سال‌های ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۱ از محضر استاد شجریان در دوره عالی و پیشرفته درس‌آموزی کرد و در کنار آن نیز آموزش دو دوره ردیف آوازی را نزد استاد صالح عظیمی در کارنامه خود ثبت کرد. اجرا و خوانندگی در کنسرواتوار چایکسفکی در سه سال و اجرای کنسرت‌های داخلی و خارجی ازجمله کنسرت به رهبری استاد کیوان ساکت از دیگر فعالیت‌های اوست. نغمه همچنین از سال ۱۳۷۶ در مؤسسه‌های مختلف تهران ازجمله مؤسسۀ پارس و بنیاد رودکی به تدریس پرداخته و سرپرستی و خوانندگی گروه بانوان نغمه غلامی را هم بر عهده دارد.

پادکست چکاوک هفته به یاد استاد شجریان گفت‌وگویی با خانم نغمه غلامی انجام داد که بخشی از آن برای انتشار در مجله «هفته» ویرایش شد که در زیر ارائه می‌شود.

خانم نغمه غلامی عزیز ما قبلاً  در مجله هفته افتخار مصاحبه‌ی دیگری را با شما داشتیم. الآن بهانه این گفت‌وگو، درگذشت یکی از محبوب‌ترین هنرمندان ایران، استاد محمدرضا شجریان است.

نغمه غلامی: روحشان شاد و یادشان گرامی. گفت‌وگو با هفته سبب افتخار من است.

از استاد شجریان برای ما بگویید. شما چه سال‌هایی در محضر ایشان بودید؟

نغمه غلامی: من سعادت داشتم که پدرم ادیب، شاعر و نوازنده نی بودند و صدای خوبی داشتند. در واقع از اوان کودکی در فضای موسیقی و آواز بودم. رؤیای کودکی من این بود به درجه‌ای برسم که شاگرد استاد شجریان شوم و برایش تلاش کردم. آواز را از بچگی می‌خواندم و از ۱۴ سالگی یادگیری را به شکل جدی شروع کردم. تقریبا ۱۷ ساله بودم که در انجمن خوش‌نویسان ایران ثبت‌نام کردم و چون با آواز عجین بود، بهانه‌ای برای من شد تا رابطه‌ای خارج از دنیای موسیقی با هنر برقرار کنم. در ۱۸ سالگی وارد دانشگاه تهران شدم اما دوست داشتم موسیقی بخوانم.

پدرم به من گفت که تو می‌توانی از ۱۸ سالگی به بعد که وارد دانشگاه شدی کلاس آواز را به‌صورت حرفه‌ای شروع کنی. قبل از اسفند سال ۱۳۷۳ در دانشگاه به گوش من رسید که استاد شجریان فراخوانی برای آواز داده‌اند. این فراخوان فقط برای آقایان بود که زیر نظر آقای استاد سیامک جهانگیری، نوازنده نی انجام می‌شد. به من گفته شد که خودم را معرفی کنم. من گفتم فراخوان فقط برای آقایان است. جواب این بود که: در روزنامه‌های جمهوری اسلامی که نمی‌شود برای آواز خانم‌ها فراخوان داد. به این ترتیب شد که من هم درپی آن فراخوان خودم را معرفی کردم.

البته ناگفته نماند که ردیف‌های آوازی را از ۱۸ سالگی به مدت هفت سال نزد استاد کریم صالح عظیمی که خودشان به قول استاد شجریان صاحب سبک هستند، گذارندم. زمانی که استاد شجریان فراخوان دادند من دو سه سال بود که ردیف‌ها را با ایشان شروع کرده بودم.

این فراخوان چند داور داشت که یکی از آن‌ها همایون شجریان بود. او در اسفند ۱۳۷۳ به من زنگ زد که شما باید به اینجا بیایید و تست حضوری دهید. این همان رؤیای همیشگی من بود. رفتم و استاد از من تست گرفتند. در تست نزدیک به یک ساعت خواندم و این سعادت نصیبم شد که در کلاس ایشان شرکت کنم و از محضرشان فیض ببرم. این موضوع مربوط به زمانی است که استاد، کنسرت‌ها را تحریم کرده بودند. نداشتن کنسرت سبب شد هیچ وقفه‌ای بین کلاس‌ها نیافتد. پس از آن به مدت هفت سال در منزل استاد شاگرد خصوصی ایشان بودم. چند سال اخیر استاد کارگاه‌هایی برای خانم‌ها و آقایان گذاشتند که در کارگاه خانم‌ها ۷۰-۸۰ نفر شرکت می‌کردند.

زمانی که خدمت استاد شجریان رسیدم دوره استاد کریم صالح عظیمی را هم رها نکردم و واقعاً تا آخرش کار کردم. خود استاد شجریان می‌فرمودند که دوره آواز ۱۲ سال طول می‌کشد. بعدها فهمیدم چقدر استاد سخت‌گیر بودند و ما باید همیشه آماده می‌بودیم.

گفتید بعداً متوجه شدید که استاد شجریان چقدر سخت‌گیر بودند؛ یعنی در پروسه کلاس‌ها سخت‌گیری ایشان نمود پیدا نمی‌کرد؟

نغمه غلامی: استاد شجریان بسیار خوش‌اخلاق بودند ولی سر کلاس‌ها به حدی جدی بودند که اگر قرار بود برای من نکته‌ای را دو بار تکرار کنند مردود بودم. یعنی آن‌قدر باید گوشم را قوی می‌کردم و آن‌قدر آماده بودم که جای خطایی نماند. من در کل این سال‌ها یک‌بار هم غیبت نداشتم. بارها سفرهایم را به عشق کلاس لغو کردم. من معتقدم انسان همیشه باید طلبه باشد، ما هنرجو داریم که همان اول می‌پرسد من کی می‌توانم کنسرت دهم! من یادم است وقتی می‌خواستم اولین سی‌دی‌ام را منتشر کنم از استاد اجازه گرفتم. اگر استاد اجازه نمی‌دادند یا تأیید نمی‌کردند من این کار را نمی‌کردم. در آن روزها سخت‌گیری ایشان به این صورت بود که اجازه نداشتم یک جلسه بگویم من امروز تمرین نکردم، حتی اگر آن روز حالم خوش نبود یا مسائل و مشکلات زندگی فرصت تمرین نداده بود. ولی آن‌قدر خود استاد عاشقانه کار می‌کرد که اصلاً آدم خجالت می‌کشید کم تمرین کند.

به قول حافظ  «غبار راهِ طلب کیمیای بهروزی‌ست» و من خودم را همیشه طلبه فرض می‌کردم و در نهایت افتخار این را داشتم که از استاد دستخط گواهی بگیرم و تیتر گواهی استاد هم نقلی از حافظ بود: «قلندرانِ طریقت به نیم جو نخرند، قبای اطلس آن‌کس که از هنر عاری‌ست».

من از استاد فقط آواز را یاد نگرفتم. صبر و شکیبایی را هم یاد گرفتم و سکوتِ در آواز را. خیلی از تکنیک‌ها و حتی تکنیک زندگی چه در هنر و چه در زندگی معمولی را از استاد یاد گرفتم.

این البته قسمتی از سؤال من بود، شما به سخت‌گیری استاد اشاره کردید. می‌خواستم از جنبه‌های دیگر شخصیتی ایشان هم برای ما بگویید و این که این جنبه‌ها چطور نمود پیدا می‌کرد؟

نغمه غلامی: نکته بزرگی که از استاد یاد گرفتم این بود که هرگز غیبت کسی را نمی‌کرد. همیشه دیگران را بالاتر از خودش می‌نشاند. حتی استادانی که من بارها دیده بودم چقدر روی استاد شجریان حساس‌اند. ایشان بسیار مؤمن بودند. منظورم مومن مذهبی نیست؛ مؤمن به این معنی که بسیار امین و متعهد بودند. درس صبر و سکوت را حتی زمانی که در رابطه با کار صحبت و مشورت می‌کردیم از ایشان یاد گرفتم.

شاید این هم برای بعضی‌ها جالب باشد؛ استاد همیشه قبل از من سر کلاس بود، آن‌قدر محترم بودند و برای هنرجو احترام قائل بودند که شما خجالت می‌کشیدید دیر به کلاس برسید! بنابراین من هم همیشه یک ربع زودتر برای کلاس می‌رسیدم و پشت در می‌ایستادم. یک روز که استاد متوجه شد من پشت در ایستادم به من گفتند: «دیگه هیچ‌وقت توی کوچه تنها نایست و اگر زودتر از من رسیدی حتماً زنگ بزن.»

همیشه پیش خودم می‌گویم خدا را صد هزار بار شکر و سپاس که ما در دوره‌ای زندگی کرده‌ایم که استاد شجریان هم زیسته‌اند و من سعادتم هزار برابر بیشتر بوده که علاوه بر کلاس آواز با استاد زندگی کردم. یکی از بزرگ‌ترین محاسن استاد دل دریایی‌شان بود. در آن زمان شهریه‌های آواز بسیار زیاد بود، پدر من اعتبار کافی را داشتند و می‌توانستند این مبلغ را تهیه کنند ولی باورتان می‌شود که استاد شجریان از من و سینا سرلک شهریه نمی‌گرفتند! من خودم را آماده کرده بودم و به استاد می‌گفتم آخه من چطور این محبت شما را جبران کنم؟ و او در جواب می‌گفت: خداوند به شما این نعمت را داده و من هم سعادت داشتم با صدای شما کار کنم!

یک بعد شخصیتی استاد شجریان دغدغه‌های مردمی ایشان بود که سبب ایجاد یک جایگاه اجتماعی شد مستقل از جایگاه هنری ایشان. از استاد در این رابطه خاطره‌ای دارید؟

نغمه غلامی: در این باره بین ما خیلی صحبت می‌شد. من شخصاً اگر به خارج از ایران می‌رفتم خیلی راحت‌تر می‌توانستم کار کنم؛ اما این که شما در ایران و در اوج خفقان بتوانید تمرین و کار کنید، هنر است. کسی تا جای ما نباشد نمی‌تواند تجسم کند که چقدر برای یک زن سخت است. یکی از کسانی که من را تشویق کرد و گفت نترس کارت را انجام بده، استاد شجریان بودند. ایشان مرا به این مبارزه تشویق کردند. من جزو اولین خواننده‌های زن بعد از انقلاب بودم که سه سال پشت سر هم در چایکوفسکی اسمم ثبت شد، در آنجا شعری از محمدعلی بهمنی خواندم که الان در خاطرم است: «پیر شد صبر و کسی حادثه را جار نزد، آسمان بغض شد از ابر ولی زار نزد».

باور کنید وقتی می‌خواستم وارد ایران شوم ترس داشتم. این‌جور مواقع با استاد مشورت می‌کردم و ایشان می‌گفتند من پشتت هستم نگران نباش. استاد از دوران خفقان خودشان برایم می‌گفتند. حتی یک‌بار گفتند که اسمم را به سیاوش بیدگانی تغییر دادم (بیدگانی یکی از گوشه‌های دشتی است) گفتند: دخترم من زمانی که در رادیو می‌خواندم پدرم خبر نداشت «یک‌بار توی خونه گفت که این کیه می‌خونه چه صدای قشنگی داره، این سیاوش بیدگانی چه صدایی داره» و خبر نداشت که این صدای پسر خودش است. بماند که شما چه می‌کشید که صدای زن ممنوع است.

ناگفته نماند از ماست که بر ماست. متأسفانه توی یکی از این جلسات خود استاد هم فرمودند که برخی از خودِ ما نیزبه حفظ این شرایط کمک می‌کنیم. این گفته استاد را خودم را به چشم دیدم. مثلا در یک مورد با چند نفر از آقایانی که اتفاقاً با خود من شروع کرده بودند و الآن شهرت پیدا کردند، همخوانی داشتیم. می‌گفتند خدا را شکر که شما نمی‌توانید بخوانید، اگرنه نان ما را آجر می‌کردید. در همین رابطه باید از استاد کیوان ساکت تشکر کنم. ایشان در یک اجرا به من اجازه داد تا قسمتی از آواز را ‌تنهایی بخوانم. برخی از آقایان در آن برنامه به او اعتراض کردند که صدای ما که حرام نیست ولی صدای خانم غلامی حرام است! استاد کیوان ساکت درپاسخ گفت: اگر صدای خانم‌ها مجاز بود که من اصلاً شما را نمی‌خواستم.

سؤالم را کامل‌تر می‌کنم، خیلی افراد باور دارند استاد شجریان جاودانه می‌شود. فکر می‌کنید چطور این برداشت به وجود آمده است؟!

نغمه غلامی: راستش را بخواهید به نظر من استاد شجریان یک انسان چندوجهی بود  که براحتی در وصف نمی‌گنجد. می‌شود ساعت‌ها در مورد آن صحبت کرد. اخلاق اصلی ایشان ریشه و گوهر خانوادگی‌شان بود.

همیشه می‌گفتند هیچ‌کس بدون ایراد نیست و به‌قول‌معروف گل بی‌خار خداست ولی ما می‌توانیم کمک کنیم که چیزی را حفظ کنیم. انسان‌ها خیلی زود دچار کبر و غرور می‌شوند. آن‌طور که من متوجه شدم استاد شجریان واقعاً از کبر و غرور دور بود. من با بهترین استادان کار کردم ولی استاد شجریان مجموعه‌ای از همه آن استادها بودند.

همیشه می‌گفتند تو می‌توانی با رفتارت سرنوشت یک نفر را عوض کنی. روی پشتکار و عاشقانه کار کردن تاکید داشتند. می‌گفتند: ۳۰ درصد من ۷۰ درصد خودت.

شما اگر همین الآن فرصت داشته باشید از استاد شجریان سپاسگزاری کنید بابت کدام‌یک از جنبه‌های او سپاسگزار هستید؟

نغمه غلامی: از همه مهم‌تر همان ابعاد اخلاقی است. آنچه استاد در این زمینه یادگرفتم برایم بی اندازه ارزش دارد. پدر من خیلی زود فوت شدند، استاد برای من جانشین پدر شد. ایشان برای من درس زندگی بود، درس روانشناسی و روان‌درمانی بود. صبوری، که الآن همایون هم در این زمینه نمونه برابر اصل استاد شجریان است. 

خیلی متأسفم که در شرایط حال حاضر ایران دیگر مثل استاد شجریان نخواهیم داشت. خودم همواره سعی می‌کنم گوشه‌ای از راه استاد را ادامه بدم. به قول حافظ: شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس/ نه که هر کو ورقی خواند معانی دانست.

در زمینه هنری چطور؟

نغمه غلامی: در زمینهٔ آواز من بداهه‌خوانی را از ایشان یاد گرفتم همیشه آرزویم بود که مثل استاد کتاب را باز کنم و همان‌جا شروع به خواندن کنم. استاد شجریان مراحلی در کلاسشان داشتند که من سعادت داشتم همه آن مراحل را هم یاد بگیرم که دوره ممتاز و عالی جزو آنها بود. در دوره ممتاز شما می‌توانیدبه طراحی آواز می‌رسید؛ اما من به آنجایی رسیدم که دوره عالی را هم با استاد شجریان گذراندم. شجاعت بداهه‌خوانی و سکوت در آواز را از استاد شجریان یاد گرفتم. همیشه به من می‌گفتند شعر را طوری بخوان که انگار داری یک تابلو نقاشی ترسیم می‌کنی.

خانم نغمه غلامی عزیز از شما سپاسگزارم.

ارسال نظرات