عباس عبدی پژوهشگر اجتماعی، روزنامهنگار و فعال سیاسی است. او از رهبران گروه موسوم به «دانشجویان پیرو خط امام» بود که در سال ۱۳۵۸ به سفارت آمریکا در تهران حمله و آن را اشغال کردند. عبدی در سال ۱۳۷۸ در جریان سفر خود به پاریس با «باری روزن» آخرین وابسته فرهنگی سفارت آمریکا در تهران که از گروگانهای دانشجویان پیرو خط امام بود، دیدار کرد. بنا به نوشته دانشنامه آزاد ویکیپدیا «روزنامه لوموند در آن زمان نوشت: “آشتی گروگان و گروگانگیر، باید اصلاحات سیاسی ایران را باور کرد.” باری روزن پس از این دیدار اعلام کرد که عباس عبدی از بابت گروگانگیری از او پوزش خواستهاست. اما عباس عبدی این موضوع را تکذیب کرد.»
عباس عبدی در ۱۲ آبان ۱۳۸۱ به اتهام جاسوسی به حکم سعید مرتضوی بازداشت شد. وی عضو هیئت مدیره مؤسسه پژوهشی آینده بود و در کنار سایر اعضای این مؤسسه دستگیر شده بود. او نهایتاً پس از مدتها حبس از اتهامات وارده تبرئه شد. او در سال ۱۳۷۳ نیز مدتی توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده بود.
عباس عبدی در حال حاضر یکی از نظریهپردازان اصلاحطلبی در ایران است. او در ۴۲مین سالگرد سرنگونی حکومت پهلوی و برآمدن نظام اسلامی، در یک گفتوگوی کتبی به سوالات هفته پاسخ داد. از ایشان سپاسگزاریم. / تحریریه هفته
آقای عباس عبدی گرامی در آستانه ۴۲مین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ هستیم. دو شعار اصلیِ انقلاب استقلال و آزادی بود. از نگاه شما در این ۴۲ سال نظام سیاسی – اجتماعی ایران از نظرگاه استقلال و آزادی به کدام سو حرکت کرده؟ آیا جامعه به آزادی بیشتر و نظام به استقلال سیاسیِ بیشتری دست یافته است؟
عباس عبدی: اگر منظور مقایسه با پیش از انقلاب است، به طور کلی باید گفت جامعه آزادی سیاسی بیشتری دارد ولی اشکال اینجاست که این مقایسه قابل قبول نیست. در واقع اگر هر رژیمی هم بود به ناچار و تحت شرایط رسانهای جدید باید تن به آزادیهای بیشتری میداد. آنچه که مطلوب است، حدی از آزادی است که همه نیروها قادر به مشارکت اجتماعی و بروز ظرفیتهای خود باشند و نیز بتوانند حکومت را پاسخگو کنند و در چارچوب قانون برآمده از خواست مردم رفتار کنند. طبیعی است که تا رسیدن به این نقطه راه درازی در پیش است.
استقلال نیز وجوه گوناگونی دارد. از هر حیث نیز بهتر از پیش از انقلاب است، ولی باز هم مسأله این است که پایداری استقلال را قدرتِ همهجانبه تضمین میکند. قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دیپلماسی و… متاسفانه مولفههای قدرت در جامعه کنونی ایران متوازن نیست و بخشهایی از آن ضعیف است در نتیجه تضمین کافی برای حفظ استقلال نیست. ضمن اینکه مفهوم استقلال در حال تحول است و به نوعی وابستگی متقابل در حال نزدیک شدن است و با نگاه رسمی موجود به استقلال راه بجایی نمیبریم.
اگر موافق باشیم که کسب استقلال سیاسی یکی از بزرگترین دستاوردهای انقلاب بهمن است، آیا این دستاورد با گسترشِ روزافزون فساد تحت خطر نیست؟
عباس عبدی: شاید نتوان رابطه مستقیم میان فساد و استقلال نشان داد. آنچه که پیشتر گفتم این است که اختلال در وجوه قدرت یک جامعه موجب فساد میشود و فساد نیز قدرت حکومت را کم میکند در نتیجه استقلال را شکننده مینماید. مهمترین ارکان مبارزه با فساد استقلال نهاد قضایی و حضور نهاد رسانهای مستقل است که هنوز محقق نشده است.
اکثریت بزرگِ شهروندانِ ایرانِ امروز بعداز انقلاب متولد شدهاند و طبیعتا خاطرهای از سالهای اول بعد از انقلاب ندارند اما بسیاری از افرادی که آن روزها را تجربه کرده اند از اولین یکی دوسال پس از انقلاب به عنوان آزادترین دوران در تاریخ معاصر ایران یاد میکنند. آیا میتوان وضعیتی که در خلاء قانون و قدرت سیاسی تثبیت شده ایجاد شده بود به عنوان دوران آزادی یاد کرد؟
عباس عبدی: آزادی اول انقلاب ناشی از بیقدرتی حکومت بود. آزادی واقعی نباید با قدرتمندی حکومت تعارض داشته باشد. لذا میتوان گفت که آزادی دو سال اول انقلاب بیش از اینکه آزادی کارکردی و در خدمت توسعه باشد، بازتاب تنش عیان میان نیروها بود. جامعه ما نیازمند حاکمیت قانون است. استقلال نهاد قضایی، قانون برآمده از مردم و سپس رسانههای مستقل و غیر وابسته و حضور موثر نهادهای مدنی گوناگون عناصر اصلی قوام آزادی هستند، بدون اینها آنچه که باشد نوعی هرج و مرج موقت است.
آزادی جامعه در این چهار دهه با سرعت روزافزونی محدودتر و به موازات آن تمرکز قدرت در دست فرد و گروهی خاص بیشتر شده، عوامل دخیل در این پروسه از نظر شما کداماند؟
عباس عبدی: این میسر خطی نبوده است، فراز و فرودهایی داشته است. تحلیل آن مفصل است و گمان نمیکنم در این فرصت امکان پرداختن به آن باشد. به طور خلاصه جامعه ایران در حال زایش و پوستاندازی از مجموعه ارزشهای سنتی به مدرن است و این فرآیندی زمانبر و دردآور است و مقاومت زیادی در برابر آن صورت میگیرد.
آیا روشنفکر ایرانی در عدم توانایی جامعه برای نهادینه کردن آزادی نقشی داشته است؟
عباس عبدی: واقعیت این است که اگر اختلالی در روند روبهرشد جامعه دیده میشود، مسئولیت آن به نوعی متوجه همه است. این نیست که بتوانیم جامعه و حکومت را چندان تجزیه کنیم. همچنان که بسیاری از روشنفکران نسبت به رفتارشان در زمان شاه نقد دارند، گمان میکنم اکنون هم این مشکل به نحو دیگری وجود دارد.
درحال حاضر صحبت از این است که احتمالا رئیس جمهور بعدی یک نظامی خواهد بود. تمرکز بیشتر قدرت در دست نظامیان بیتردید نمیتواند در خدمت آزادی بیشتر جامعه باشد. شما این روند را چگونه می بینید؟
عباس عبدی: اکنون هم بخش مهمی از قدرت در دست آنان است. گمان نمیکنم مسأله اصلی رییس جمهور شدن یا نشدن یک نظامی باشد. در ایران این تعاریف معنای روشن و کلاسیک خود را ندارد. شاید تحولات بعدی و یکدست شدن احتمالی قدرت موجب مسئولیتپذیری نیز بشود، هر دو احتمال متصور است.
آیا اصلا راهی برای بازگشت از مسیر موجود و حرکت به سوی شعار اولیه انقلاب بویژه آزادی بیشتر برای شهروندان وجود دارد؟
عباس عبدی: جامعه موجودی زنده است، اگر احساس کند به بنبست رسیده تغییر جهت خواهد داد و گمان میکنم که دیر یا زود به این نقطه خواهیم رسید.
روشنفکر و فعال سیاسی – اجتماعی در این روند چه نقش و وظیفه ای دارد؟
عباس عبدی: مهمترین نقشی که آنان میتوانند ایفا کنند، کمک به عبور مسالمتآمیز و کمهزینه فرآیندی است که در ابتدای گفتوگو عرض کردم. باید آلام و دردهای جامعه را در این گذار هر چه کمهزینهتر کرد. و البته این مسیر نیازمند از خودگذشتگی و اتخاذ سیاستهای انسانی و منصفانه و پرهیز از خشونت است.
آقای عباس عبدی گرامی از شما سپاسگزاریم.
ارسال نظرات