وقتی اولین باشید در یادها میمانید. این قانون درباره رضا مریدی نیز صادق است. او نخسین ایرانی بود که توانست وارد مجلس انتاریو شود. به جرات میتوان گفت تا پیش از مریدی جامعه ایرانیان کانادا برای حضور در سطوح عالی سیاسی این کشور اعتماد به نفس لازم را نداشت اما پس از پیروزی او در انتخابات سال ۲۰۰۷ این سد شکسته شد و امروز حضور ایرانیان در مجالس استانی و فدرال یک اتفاق عادی به شما میرود. دکتر رضا مریدی از ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۸ نماینده منطقه ریچموندهیل در پارلمان انتاریو، از طرف حزب لیبرال بود. در همین دوران او به مدت ۷ سال در کابینه استانی خدمت کرد که ۵ سال از آن در دولت خانم کاتلین وین و به عنوان وزیر پژوهش و نوآوری بود. حضور رضا مریدی در کابینه دولت یکی از مهمترین استانهای کانادا باعث شد شهرتش فراتر از مرزهای جامعه ایرانیان برود و در سرتاسر کانادا رسوخ کند.
چرخش روزگار سیاست اما همیشه بر وفق مراد او نبوده از جمله شکست درانتخابات ۲۰۱۸ مجلس انتاریو، که پس از آن مریدی اعلام کرد دیگر در انتخابات کاندیدا نخواهد شد.
در گفتوگو با مریدی درباره اختلافاتش با مجید جوهری، نماینده ایرانی و لیبرال ریچموند هیل در مجلس فدرال و حمایت از رقیبان محافظهکار جوهری در انتخابات سال ۲۰۱۹ پرسیدیم. حرف مریدی به قول خودش خیلی کانادایی یعنی شیرین و کوتاه این بود که جوهری پس از حضور در قدرت تغییر کرد و دیگر نمیتوانست از او حمایت کند.
از او درباره مشکل خدمات کنسولی و برخی مسائل دیگر جامعه ایرانیان کانادا هم پرسیدیم اما برای شروع گفتوگو به گذشته دور رفتیم یعنی به زمانی که مریدی پس از انقلاب ۱۹۷۹ در ایران از تدریس در دانشگاه معزول شد و… گفتگوی ما را با این سیاستمدار ۷۶ ساله بخوانید.
رضا مریدی در کنار جاستین ترودو
پس از انقلاب شما تا سال ۱۹۸۷ در ایران بودید و قبل از آنکه مهاجرت کنید در جریان انقلاب فرهنگی از دانشگاه فرح پهلوی سابق و الزهرا فعلی پاکسازی شدید. آیا در تمام سالیانی که در ایران بودید فرصتی پیش آمد که یکی از این مقامات ارشد را ببینید و درباره نحوه اداره کشور و تغییراتی که پس از انقلاب اتفاق افتاده بود با او صحبت کنید؟
رضا مریدی: بله. یکی از مقامات ارشد جمهوری اسلامی که در زمان پیش از انقلاب رئیس دانشگاه فرح پهلوی شدند آقای دکتر نمازی بودند که در آن زمان استاد رشته اقتصاد بودند و ما با هم در همان دانشگاه کار میکردیم. من بعد از انقلاب با جمعی از همکاران در ارتباط بودم و او را بهعنوان رئیس دانشگاه معرفی کردیم و در نهایت ایشان رئیس دانشگاه شد. در سال ۱۹۸۰ (دو سه ماه بعد از انقلاب) دانشگاهها را تعطیل کردند. در آن زمان من مسئولیت ریاست دانشکده علوم را در آن دانشگاه داشتم و همینطور رئیس گروه فیزیک بودم.
با وجود اینکه گفته بودند هیچکس حق ندارد وارد دانشگاه شود بعد از دو سه هفته برای اینکه مسئولیت داشتم، تصمیم گرفتم به دانشگاه سر بزنم و در جریان امور قرار بگیرم! رفتم دانشگاه و پرسیدم:آقای دکتر نمازی هستند؟ گفتند: بله در دفترشان هستند و من به دیدن ایشان رفتم. بیرون دفتر منتظر او نشسته بودم که یکی از خدمه که کار نامهرسانی داخلی دانشگاه را هم برعهده داشت، کاغذی به دست من داد. وقتی پاکت را به دست من داد اشک در چشمانش جمع شد و من فهمیدم نامه حامل خبر بدی است. پاکت را باز کردم و همانطور که داشتم میخواندم دکتر نمازی در اتاق را باز کرد و مرا به داخل اتاق دعوت کرد. در نامه رسمی در یک خط آمده بود شما از خدمات دولتی معزول و به قول معروف پاکسازی شدید و … خود دکتر نمازی هم نامه را امضا کرده بود!
من داخل اتاقشان رفتم خودش هم خیلی ناراحت بود و صورتش سرخ شده بود و به من گفت: مجبورم کردند این نامه را امضا کنم وگرنه این کار را نمیکردم. گفتم: آخر من و شما سالها با هم همکار بودیم، شما که من را میشناختید! گفت: سعی میکنم این را تغییر بدم. من هم بعد از کمی مکث به ایشان گفتم: میدانید که من هر جای دنیا بروم نان زن و بچهام را در میآورم اما دلم به حال وطنم میسوزد. ایران ما به کجا میرود؟ آن موقع تازه اوایل انقلاب بود و هنوز خیلی از اتفاقات نیفتاده بود. به هر حال این یکی از خاطرات من از در آن دوران است.
اگر اشتباه نکنم آقای حسین نمازی از نزدیکان آقای بهشتی بودند و در دولتهای آقایان رجایی، باهنر، مهدوی کنی، میرحسین موسوی و دولت اول آقای خاتمی هم وزیر دارایی بودند.
رضا مریدی: بله درست است ایشان یکی از نزدیکان آقای بهشتی بودند در آلمان و اتریش و … بعدا هم در کابینه آقای رجایی وزیر دارایی شدند. در آن کابینه تنها شخص آگاه و تحصیلکرده همین آقای نمازی بود.
آقای دکتر میدانیم اهل ارومیه هستید. تنوع قومی و فرهنگی موجود در آن منطقه، بهویژه در ارتباط با دو قوم ترک و کرد و شاید سایر تنوع های دینی و…معمولاً منجر به تضادهای مخربی شده و البته برخی میگویند سیاستهای حکومت مرکزی هم همیشه در ایجاد آن مؤثر بوده است. از طرفی همین تنوع قومی و فرهنگی، و حتی ملیتی و به تعبیر شما، آمیختهای از ۱۵۰ ملت در کانادا به نوع دیگری عمل میکند و بروز دارد و تبدیل به یک فرصت میشود. در واقع شما هر دو طرف را دیدهاید. به نظر شما چه تفاوتهایی در نگاه به این تنوع در ایران و کانادا وجود دارد؟
رضا مریدی: نگاه دو کشور به مساله قومیتها و ملیتها کاملاً نگاه متفاوت و متقابلی است. شما ارومیه را مثال زدید، ارومیه شهری است که چه موقعی که بنده در آنجا بودم و چه همین حالا واقعاً چندملیتی است. مثلاً از نظر قومیتی ترکها، کردها، یهودیها، آشوریها و ارمنیها هستند و از نظر مذهبی شیعه، سنی، مسیحی کَلدانی، مسیحی تابع کلیسای ارامنه، مسیحی کاتولیک، کلیمی، بهایی، آشوری و … در آن حضور دارند.
ما وقتی مدرسه میرفتیم همکلاسیهای کرد، آشوری، ارمنی، ترک، کلیمی داشتیم و همه از دوستان من بودند و هنوز با بعضی از آنها در ارتباط هستم. وقتی نوبت به کلاسهای قرآن، شرعیات، فقه و … میشد همه ما در کلاس بودیم و تعدادی از بچههای کلاس که غیرمسلمان بودند از نشستن سر کلاس قرآن و شرعیات معاف بودند. اینها بیرون از کلاس فوتبال بازی میکردند و ما باید داخل کلاس شرعیات گوش میدادیم. به هر حال ارومیه در آن زمان چنین شهری بود.
شما توجه کنید ایران کشوری باقیمانده از یک امپراتوری قدیمی است بنابراین جای تعجب نیست که یک کشور چندملیتی باشد. نهتنها ایران، شما اگر نگاه کنید میبینید ۷۰۰۰ زبان در دنیا وجود دارد برای ۸ میلیارد آدمی که روی زمین زندگی میکنند. درواقع اگر ما ملیت را با زبان یکی بدانیم ۷۰۰۰ ملیت داریم درحالیکه در دنیا حدود دویست کشور عضو سازمان ملل متحد هستند. اگر بخواهیم دنیا را بر مبنای زبان تقسیم کنیم باید ۷۰۰۰ کشور روی کره زمین مشخص باشد که به هیچ وجه کار درستی نیست ولی درعینحال برای اینکه جلوگیری شود از تضاد قومیتها و برخوردها باید همان روش کانادا را پذیرفت.
باید پذیرفت که بله من و تو، شمای کانادایی و آن دیگری انگلیسی انسانیم و همه میتوانیم کنار هم و زیر پرچم یک کشور زندگی کنیم. هیچ لزومی ندارد که شما مثل من یا من مثل شما شوم. اصلاً نیازی نیست که زبان ما یکی باشد. همه باید همدیگر را آن طور که هستیم بپذیریم. در ایران قبل از دوران پهلوی هرگز بحث ترک و فارس و لر و کرد و … نبوده و همه داشتند زندگی خودشان را میکردند. در دورهای در ایران سه زبان در کنار هم حضور داشتند؛ زبان عربی، زبان فلسفه و دین و ثبت ازدواج بوده، خیلی از دانشمندان ایرانی هم به زبان عربی نوشتند. زبان ترکی زبان اشرافیت و ارتش بود. از آنجا که در ایران بعد از اسلام پادشاهان بهغیراز یکی دو سلسله همه ترک بودند؛ بنابراین زبان اشرافیت و دربار ترکی بوده و ارتش هم به معنای امروزی وجود نداشت ولی بههرحال زبان نظامی همزبان ترکی بوده. ما امروز هم در ارتش ایران خیلی اصطلاحات ترکی را به کار میبریم مثلاً به بخشی از تفنگ میگوییم گلنگدن، گلماخ یعنی آمدن و گتماخ یعنی رفتن و وجه تسمیهاش این است که وقتی ماشه کشیده میشود، گلنگدن میرود و میآید. در واقع در این حوزه از خیلی لغتهای ترکی استفاده میشود حتی بعضی عناوین ارتشی هم در گذشته ترکی بودند. مثلاً مین باشیان. ما حتی در ارتش قبل از انقلاب تیمسار مین باشیان را داشتیم که برادرش همسر شاهدخت شمس پهلوی بود. مین باشیان یعنی سردسته هزار نفر. کلماتی مانند فوج، اردو و … همه واژههای ترکی هستند.
در همان دوران فارسی زبان دولت و دیوان بود اما در دوران رضاشاه آمدند و مملکت را تکزبانی کردند. البته که یکزبان رسمی و رابط برای هر کشوری لازم است و به طور طبیعی فارسی زبان رابط در ایران بوده است. مثلا کسی اجبار نکرده بود که نظامی گنجوی که حتی یک روز هم در کنار فارسیزبانان زندگی نکرده بود و ساکن گنجه (شمال جمهوری آذربایجان فعلی) بوده، بیاید و شاهکاری در زبان فارسی بیافریند! مشکل کار اینجاست که میآیند و زبانهای دیگر را ممنوع میکنند و اگر کسی به آن زبانها صحبت کند تنبیهاش میکنند. این سیاست است که متأسفانه در کشور ما چندگانگی به وجود آورده است و هنوز هم ادامه دارد. ما باید این سیاست را عوض کنیم و مثل همینجا بشویم. در اینجا مثلاً در پارلمان انتاریو وقتی من قانون رسمیشدن زبانها را آوردم کلمه تشکر انگلیسی را به چهل زبان تکرار کردم و کسی به من نگفت که زبان رسمی انگلیسی و فرانسه است و شما حق ندارید به غیر از زبان رسمی از زبانهای دیگر در پارلمان استفاده کنید.
حالا شما فکر کنید در مجلس ایران یک نفر بیاید و کلمهای به زبان کردی بگوید. پدرش را درمیآورند! چه الان و چه در رژیم سابق! این برخوردها مشکل زادگاه ماست، همین برخوردها است که بهجای اینکه مردم را کنار هم جمع کند باعث ایجاد تضاد شده است. همین نکتهای که شما به آن اشاره کردید؛ ما در ایران باید سیاستی را به کار ببریم تا ملیتهای گوناگون را بپذیریم و این وظیفه دولت حاکم است. باید متوجه شویم که ایرانی بودن معادل فارس بودن نیست، بلکه ایرانیان متشکل از فارسها، ترکها، کردها، لرها، بلوچها، گیلکها، عربها، ارمنیها، آشوریها، یهودیها و … هستند.
حتی در کشور کمونیستی چین دولت رسماً ۵۶ ملیت را قبول کرده و یکی از آن ملیتها تاجیکها هستند که کلاً ۵۰ هزار نفر هستند. شما فرض کنید در یک کشور یک میلیارد و ۴۰۰ میلیوننفری چین ۵۰ هزار نفر تاجیک(به لهجه فارسی) صحبت میکنند و همین تعداد بهعنوان یک ملیت شناخته شدهاند. در ایران هم باید همینطور باشد. همه ما ایرانی هستیم در طول تاریخ هم بودیم یعنی تاریخ مشترک داریم.
اجازه بدهید کمی به فضای سیاسی کانادا بازگردیم. میخواهم از اینجا شروع کنم که همه سیاستمدارهای بزرگ آرمان و هدف بزرگی را دنبال میکنند. برای مثال پیر ترودو که برای خودشان در سیاست کانادا برند شناخته شدهای بود و جاستین ترودو تا حدی میراثدار اوست اهداف بزرگی را دنبال میکرد از جمله اینکه با توجه به مسائل کبک، اتحاد کانادا را به عنوان یک کبکی حفظ کند. شما بهعنوان یک سیاستمدار چه هدف بزرگی را دنبال میکنید؟
رضا مریدی: من قبل از اینکه داخل کار سیاسی شوم آرزویم این بود که اگر برای پارلمان انتخاب شوم دو کار مهم انجام دهم؛ یکی رسمی کردن عید نوروز و دومی ایجاد تسهیل در ویزای ایرانیها. خوشبختانه در هر دو هدف موفق شدم.
آرزوی من در مورد تسهیل در کار ویزا به سال ۲۰۰۶ برمیگردد. آن موقع در تهران بهسختی به ایرانیان ویزا میدادند و گاهی ایرادهای بیربط هم از آنها میگرفتند. در آن زمان حزب محافظهکار در دولت فدرال در رأس کار بودند. من و آقای جیسون کِنی که الان نخستوزیر آلبرتا هستند و در آن زمان وزیر مهاجرت بودند، بااینکه از دو حزب متفاوت بودیم ولی با هم دوستی نزدیکی برقرار کردیم. بعدها که من به وزارت رسیدم و با هم همکار شدیم. ایشان واقعاً لطف کردند و آن مشکلاتی که بر سر راه ویزای ایرانیان در سفارت کانادا در تهران گذاشته بودند را مرتفع کرد. یکی از اقداماتی که در این راستا کرد این بود که کادر سفارت را بهکل تغییر داد و خوشبختانه آن معضل برای مدتی رفع شد و البته بعدها دوباره مشکلات به نحوی دیگری به وجود آمدند.
این اهداف که فرمودید مربوط به گذشته شما بوده و من فکر نمیکنم عمر سیاسی شما هنوز به پایان رسیده باشد. در مورد اهداف آیندهتان برای ما بگویید.
رضا مریدی: اول از همه بگویم که من از سیاست کانادا کنار کشیدهام. نه اینکه کاملاً از سیاست کنار کشیده باشم من هنوز هم در حزب لیبرال فعالیت دارم و هنوز هم در انتخابات و فعالیتهای سیاسی شرکت میکنم ولی دوباره به طور رسمی برای شرکت در انتخابات کاندیدا نخواهم شد.
منظور من هم دقیقاً معنای انتخاباتی از اهداف سیاسی آینده شما نبود. شما به هر حال فعالیت سیاسی خودتان را ادامه خواهید داد و بازنشسته نخواهید شد اما با چه هدف و آرمان مشخصی؟
رضا مریدی: در ارتباط با کانادا ما هنوز هم کارهای زیادی در پیش داریم. آن موقع که مسئولیت وزارت آموزش عالی را در انتاریو برعهده داشتم چند کار اساسی انجام دادیم. اول اینکه میدانید آموزش عالی در انتاریو برای دانشجویان رایگان نیست و باید شهریه پرداخت کنند، من قانونی به تصویب رساندم که شهریه دانشگاه برای دانشجویانی که از خانوادههای کمدرآمد هستند مثلاً خانوادههایی که سقف درآمدشان در سال 60 هزار دلار است رایگان باشد. خود همین کار قدم بسیار مهمی بود و تحول بزرگی ایجاد کرد. من گاهی میگفتم در جامعه کانادایی نوجوانانی هستند که میتوانند آلبرت اینشتین شوند ولی امکان رفتن به دانشگاه را ندارند. دولت بعدی که در انتاریو روی کار آمد (دولت محافظهکار) این قانون را تغییر داد، امیدوارم دولت بعدی که روی کار میآید دوباره این قانون را به کار بگیرد تا امکان آموزش برای همه جوانان فراهم شود و من این هدف را دنبال خواهم کرد.
کار دومی که انجام دادم این بود که دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی و پژوهشی انتاریو را تشویق میکردم که ارتباط خود را با مؤسسات علمی و دانشگاهی کشورهای دیگر برقرار کنند تا بتوانند در سطح جهانی وضعیت خودشان را حفظ کنند. چند کار دیگر هم از جمله توسعه دانشگاهها انجام دادیم. ما توانستیم ۵ شعبه دانشگاه را در انتاریو تأسیس کنیم. یکی از آنها تأسیس اولین دانشگاه فرانسویزبان در انتاریو بود که خوشبختانه در همین شهر تورنتو در حال تأسیس است. به نظر من هنوز در این بخش کارهای بر زمین مانده وجود دارد.
شما اشاره کردید که دیگر در انتخابات کاندیدا نخواهید شد اما آیا هنوز هم در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکنید؟ رضا مریدی: بله. در چند موسسه فعالیت افتخاری و داوطلبانه به شرح زیر دارم و به این ترتیب خدمات خود را به جامعه ایرانی و کانادا ادامه میدهم عضو ارشد کالج مسی (Massey College) پروفسور افتخاری دانشگاه شاندونگ- چین رئیس هیات مشورتی دانشکده علوم دانشگاه یورک- تورنتو رئیس هیات مدیره انستیتو حفاظت دربرابر اشعه اتمی کانادا عضو هیات امناء انستیتوی سلطنتی علوم کانادا عضو افتخاری هیات امناء بنیاد مون شیانگ عضو هیات امناء انجمن مهندسین ایرانی کانادا عضو هیات مشورتی انجمن یارا (انجمن بانوان ایرانی) رئیس افتخاری گروه جمعآوری کمکمالی برای مرکز سیاستگذاری علمی کانادا رئیس افتخاری گروه جمعآوری کمکمالی به بنیاد مون شیانگ برای تکمیل خانه سالمندان عضو افتخاری گروه جمعآوری کمک مالی به بیمارستان مکنزی- ریچموندهیل |
شما در انتخابات قبلی مجلس عوام که هنوز زمان زیادی از آن نگذشته از آقای مجید جوهری در مقابل دو رقیب محافظهکارش حمایت نکردید و اتفاقا بهصورت علنی از رقبای ایشان حمایت کردید. به هرحال آقای جوهری هم ایرانی بود و هم لیبرال، دقیقا مثل خود شما و من هیچ کجا توضیح روشنی در این مورد تصمیم از شما ندیدم. چرا شما از آقای مجید جوهری به عنوان یک ایرانی لیبرال حمایت نکردید؟
رضا مریدی: آقای جوهری قبلا در حزب لیبرال فعالیتی نداشتند تا سالی که قرار بود انتخابات شروع شود (۲۰۱۴-۲۰۱۵). وقتی به من گفتند آمادگی شرکت در انتخابات را دارند من جزییات فعالیت انتخاباتی را به ایشان گفتم و آنچه بلد بودم به ایشان راهنمایی کردم و از امکانات دیگری که در اختیارم بود استفاده کرده و به ایشان کمک کردم و درنهایت هم در همان سال ایشان انتخاب شد. ولی متأسفانه بعد از انتخابات، ایشان در ارتباط با جامعه ایرانی و کانادایی روشی را پیش گرفتند که به هیچ وجه برای من و خیلیهای دیگر قابل قبول نبود. به هر جهت دیدم که نمیتوانم از ایشان پشتیبانی کنم و این برای خودم هم جای تأسف داشت. البته در انتخابات ۲۰۱۹ من از پنج کاندیدای حزب لیبرال مِنجمله از آقای علی احساسی حمایت کردم.
جایی از شما خواندم که درباره فلسفه حضور ایرانیها در عرصه سیاسی کانادا گفته بودید که این حضور باعث شناخته شدن جامعه ایرانی در کانادا میشود و دولت کانادا هم آن را جدیتر خواهد گرفت. خیلیها تصور میکنند عدم حمایت شما از آقای جوهری با این فلسفهتان مغایرت دارد. ولی حالا اشاره میکنید که درواقع اختلافات دیدگاهی وجود داشته. اگر امکان دارد یک مقدار در مورد این اختلافات دیدگاهی توضیح دهید تا مشخص شود چه اختلافی با چه عمقی باعث شد که از آن فلسفه دست کم درباره آقای جوهری دست بکشید.
رضا مریدی: این نکته که اشاره کردید حقیقتاً همیشه ایدئولوژی من بوده که ما ایرانیها باید بتوانیم در عرصه سیاسی کانادا حضور داشته باشیم. کانادا یک کشور دموکراتیک است و بنابراین در این عرصه دموکراتیک ما هم مثل بقیه جوامع اینجا باید در مدیریت این خانه بزرگ که کشور کانادا است سهیم باشیم و در اینجا من و دیگران قدم جلو گذاشتیم؛ آقای احساسی، دکتر خدیر در مونترال، همین جناب جوهری و… کسانی که برای شهرداریها در انتاریو قدم برمیداشتند تا جایی که از دستم برمیآمد کمک و حمایت کردم و این کار را با کمال صداقت و اشتیاق انجام دادم. برای آقای جوهری هم همینطور بوده است و هیچ بحثی در آن نیست. امیدوارم ایشان یادشان نرود. ولی طبیعتاً همه ما بشر هستیم و انسانها راه و روششان را تغییر میدهند. ایشان هم چنین کردند و متأسفانه راه و روش ایشان با سلیقه و تفکرات حداقل من مطابقت نداشت. بنابراین متأسفانه نمیشد که به این حمایت ادامه داد.
میتوانید به طور مشخص به این عدم تطابقها اشاره کنید؟
رضا مریدی: ملاحظه بفرمایید که مقداری از این مغایرتها مربوط به عملکرد ایشان است. در همین حد بدانید که این تجربهای شد برای من و خیلیهای دیگر که تنها به این دلیل که کسی صرفاً ایرانی است نباید در بعد سیاسی برای حمایت از او قدم پیش گذاشت بدون آنکه طرف مقابل را درست بشناسیم.
از زمانی که شما به کانادا مهاجرت کردید تا به امروز جامعه ایرانیان کانادا چه تغییراتی را به خود دیده است؟
رضا مریدی در کنار وزیر اول استان انتاریو، خانم کاتلین وین
رضا مریدی: کامیونیتی ایرانی نسبت به ۳۰ یا ۳۱ سال پیش که به کانادا آمدم خیلی تغییر کرده است. یادم است حدوداً ۳۰ سال پیش اولاً تعداد ایرانیان خیلی کم بود؛ در همین بزرگ شهر تورنتو شاید ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر بودیم در حالی که حالا امروز بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار نفر ایرانی در تورنتو هستند. بعد هم اینکه ایرانیان آن زمان به هر علتی از همدیگر کناره میگرفتند و اتحاد زیادی میان آنها وجود نداشت.
من یادم است در آن سالها وقتی در مالها یا در خیابان و … ایرانیها را میدیدم سریع میرفتم جلو و به زبان فارسی با آنها صحبت میکردم. خانم من گاهی میگفت اینها غریبه هستند و شاید نخواهند صحبت کنند اما من میگفتم میخواهم با مردم ارتباط برقرار کنم تا بتوانیم به طریقی با هم متحد شویم؛ اما حالا جامعه ایرانی انجمنها و گروههای زیادی تشکیل داده که فعالیتهای اجتماعی دارند، در امور سیاسی و اقتصادی و امورات دیگر کانادا سهیم هستند و خودشان را کانادایی میدانند. در حالی که سی سال پیش چنین نبود. در آن زمان ایرانیها سعی میکردند در همان زندگی داخلی و محدود خودشان باشند.
به یاد دارم وقتی تصمیم گرفتم فعالیتم را برای انتخابات شروع کنم (سال ۲۰۰۶) یکی از دوستان با من تماس گرفتند و یک ساعت هم پای تلفن سعی میکرد من را قانع کند که داخل کار سیاسی اجتماعی کانادا نشوم. میگفت که فلانی این کار را نکن، اصلاً مگر میشود! مگر اجازه میدهند که یک ایرانی وارد پارلمان کانادا شود. این تفکر آنها بود که خودشان را کنار بکشند ولی خوشبختانه الان اینطور نیست.
به گفته شما جامعه ایرانیان کانادا نسبت به گذشته به لحاظ کمی و کیفی تغییرات زیادی به خود دیده است. همزمان با این تغییرات یکی از مسائلی که به ویژه در سالهای اخیر و با بسته شدن سفارت ایران مطرح شده، حضور غیررسمی جمهوری اسلامی در کانادا است. مثلا میگویند جمهوری اسلامی در اینجا پایگاه اقتصادی یا پایگه غیررسمی دارد. گاهی مطالبی هم در رسانههای کانادایی منتشر میشود که به این موضوع دامن میزند. برای مثال چند وقت پیش گلوبال نیوز گزارشی منتشر کرد و در آن به نقل از یک مقام سابق آرسی ام پی مدعی شد بعضی صرافیهای ایرانی تورنتو برای جمهوری اسلامی پولشویی میکنند. فارغ از اینکه چقدر این اتهامها جدی است یا ریشههای سیاسی تبلیغاتی دارد، به نظر شما آیا جمهوری اسلامی پایگاه قدرتمندی در کانادا دارد؟
رضا مریدی: اکثر کشورها در کشورهای دیگر جاسوس یا افراد امنیتی خودشان را دارند، این یک موضوع طبیعی است که تنها درباره ایران صدق نمیکند و اکثر کشورها چنین افرادی را دارند. آمریکا، انگلیس، اروپا، روسیه و … هم افراد خودشان را در کشورهای دیگر دارند که برایشان اطلاعات جمع میکنند. اگر ما فکر کنیم که جمهوری اسلامی چنین افرادی را در اینجا ندارد سادهلوحی است؛ بنابراین آنها حتماً چنین افرادی را دارند ولی اینکه قدرت و توانایی آنها چقدر است را نمیدانم.
این مساله را از زاویه دیگری ببینیم. کانادا و به طور مشخص استان انتاریو کشور و استانی هستند که روی جذب سرمایه خارجی تمرکز دارند. برخی معتقدند همین یک فرصت است تا کسانی بخواهند پایگاه غیر رسمی برای حکومت ایران ایجاد کنند. البته نمیشود فضای کار اقتصادی ایرانی ها را آکنده از برچسبهای سیاسی کرد اما میخواهم اشاره کنم وقتی مسالهی آقای خاوری پیش میآید یا در جریان پرونده آقای اکبر طبری مطرح میشود که فلان متهم این پرونده با اتهامهای بسیار سنگین اقتصادی به کانادا آمده اینطور به نظر میرسد اگر فردی یا سیستمی که پول خرج کند فارغ از نیت و سوابقش میتواند به کانادا بیاید. به نظر شما نمیشود این مسیر سرمایه گذاری را به گونهای ریلگذاری کرد که احیانا افراد مسالهدار حالا چه ایرانی و چه غیرایرانی نتوانند به این سادگی در کانادا پناه بگیرند؟
رضا مریدی: این سؤال را باید از مسئولان دولت کانادا بپرسید ولی به طور کلی باید بگویم که کانادا یک کشور دموکراتیک است و بر مبنای قانون میچرخد نه بر مبنای خواست نخستوزیر، وزرا یا کسان دیگری که مسئولیت دولتی دارند؛ بنابراین مثلاً اگر کسی از ایران درخواست مهاجرت به کانادا میکند، یک سری فرم و مدارک تنظیم میکند و به وزارت مهاجرت کانادا میفرستد، در آنجا این مدارک را طبق آن فرم یا قانونی که دارند بررسی میکنند و بعد از آن به دستگاههای امنیتی کانادا میفرستند که آنها هم مدارک را بررسی میکنند و سپس پلیس بینالملل و مسائل اینچنینی … زمانی که همه این موارد درست پیش رفت به آن شخص ویزای مهاجرت میدهند.
دستگاه امنیتی کانادا هم همه ایرانیها را نمیشناسد یا کانادا در ایران آنچنان نفوذ امنیتی ندارد که بخواهد مثلاً بگوید که مثلاً فلان شخص دزد بوده یا آدم کشته یا … بعضی موارد حتماً مشخص میشود ولی خیلی موارد هم اینطور نیست. ازنقطهنظر اینکه بعضیها میگویند در را بازکردهاند که همه بیایند اینطور هم نیست. در مورد آوردن پول هم سیستم بانکی کانادا بسیار سیستم دقیقی است و دولت خیلی روی آن کنترل دارد. روی این اصل نقل و انتقال پول هم آن مسیر رسمی قانونی را باید طی کند.
البته هستند کسانی که ممکن است راههایی را بلد باشند که با قوانین کشور کانادا منطبق باشد ولی قوانین یک کشور دیگر را نقض کرده باشد. در این موارد کانادا نمیتواند کاری انجام دهد. من حقیقتاً از جزئیات با خبر نیستم ولی قطعاً میتوانم بگویم که طبق قوانین کانادا اگر کسی خلافی کرده باشد مثلاً بهصورت خلاف بخواهد پولی را وارد کانادا کند قوانین کشور جلوی آن شخص را میگیرد. در اینجا اجرای قانون جوری است که حتی وزیر مربوطه نمیتواند دستور دهد؛ مثلاً وزیر دارایی نمیتواند به مسئول بانک بگوید که اجازه ورود این پول را بدهید. اصلاً چنین کاری در کانادا نمیتواند اتفاق بیفتد. حتی نخستوزیر هم نمیتواند چنین کاری کند. حتی رئیس همان بانک هم نمیتواند به کارمند پاییندستش بگوید که چنین پولی را بپذیرد؛ بنابراین آنها که پول میآوردند اگر هم قانونشکنی کردهاند این قانونشکنی در کانادا و طبق قوانین این کشور اتفاق نیفتاده و احتمالاً در کشورهای دیگر به این پول شکل قانونی دادهاند و سپس وارد کانادا کردهاند.
همانطور که اشاره کردم سفارت جمهوری اسلامی خیلی وقت است در کانادا تعطیل شده و ایرانیان کانادا برای دریافت خدمات کنسولی دچار مشکل هستند. از آن طرف در جریان پرونده سقوط هواپیمای اوکراینی چندین بار از طرف معاون وزیر امور خارجه ایران آقای بهاروند مطرح شد که ما از کانادا درخواست میکنیم اجازه ارائه خدمات کنسولی به ایرانیان کانادا را فراهم کند اما دولت کانادا هر بار این درخواست را رد کرده است. ارزیابی شما از این مشکل چیست و به نظر شما چه راهحلی برای آن وجود دارد؟
رضا مریدی: این نکتهای است که بسیار برای ایرانیان مقیم کانادا ضروری است. ایران و آمریکا بیش از ۴۰ سال است که با هم روابط دیپلماتیک ندارند ولی خدمات کنسولی به ۱.۵ میلیون ایرانی آمریکایی ارائه میشود. در اینجا هم باید اینطور باشد. بهخصوص بعد از اینکه آقای ترودو سر کار آمدند امیدهایی بود که مساله خدمات کنسولی حل و فصل شود. خود من قبل از انتخابات با ایشان صحبتی داشتم و ایشان هم گفتند حتماً روی این موضوع کار میکنیم. بعد از اینکه دولت را تشکیل دادند من جلسهای با آقای دیان که در آن زمان وزیر امور خارجه کانادا بودند داشتم. با ایشان مفصل در این مورد صحبت کردم که مساله خدمات کنسولی با مساله روابط دیپلماتیک دو چیز کاملاً مجزا است و ایشان هم گفتند داریم مذاکراتی با دولت ایران از طریق دولت ثالث انجام میدهیم بلکه بتوانیم به یک تفاهمی برسیم. بعد از صحبتی که با آقای دیان داشتم، نتیجه صحبتم را بهصورت گزارشی در مجله شهروند منتشر کردم که همه بدانند چه کاری در جریان است. متاسفانه تعدادی از ایرانیان این موضوع را تبدیل به برقراری روابط دیپلماتیک بین دو کشور کردند و با راهاندازی عریضه(petition) به دولت کانادا فشار آوردند که با جمهوری اسلامی ایران رابطه دیپلماتیک برقرار کند و این حرکت عملا موضوع برقراری خدمات کنسولی را منتفی کرد و متأسفانه آن حرکتی که بنده شروع کرده بودم از مسیر خودش خارج شد و درنهایت به اینجا رسید.
فارغ از این به نظر شما چرا خود دولت کانادا تمایل ندارد که موضوع خدمات کنسولی به ایرانیها برطرف شود؟
رضا مریدی: من درست نمیدانم که آیا دولت کانادا نمیخواهد یا دولت ایران.
عرض کردم به طور مشخص در یک سال گذشته حداقل چند بار از سوی طرف ایرانی این موضوع مطرح شده ولی هر بار مقامات دولت کانادا این درخواست را رد کردهاند…
رضا مریدی: بله متأسفانه روابط بین دو کشور خوب نیست و فشارهایی که برای برقراری روابط دیپلماتیک بین دو کشور بود نتیجه معکوس داشت و پارلمان کانادا قانونی را تصویب کرد که تا اطلاع ثانوی دولت کانادا نمیتواند با دولت ایران مذاکراتی دررابطه با همین مسائل دیپلماتیک انجام دهد ولی به هر حال جای تأسف است که این مساله به این شکل درآمده و یک گرهی است که به این سادگی باز نمیشود.
این موضوع هم وجود دارد که ما نمیتوانیم همه چیز را از دولت کانادا بخواهیم. وقتی دولت ایران خانم زهرا کاظمی را بهعنوان یک ایرانی-کانادایی به بدترین شکل میکشد و حتی جنازهاش را به پسرش در کانادا تحویل نمیدهد یا فرض بفرمایید در ایران به سفارتخانهها حمله میکنند؛ این مشکلات همه نتیجه کارهای جمهوری اسلامی است وگرنه کانادا که با همه کشورهای دنیا رابطه دارد چرا با ایران نداشته باشد! در حالی که الان ۳۰۰ – ۴۰۰ هزار ایرانی در اینجا هستند. کانادا که بدش نمیآید این خدمات ارائه شود. چه چیزی از کانادا کم میشود؟ اتفاقاً اینکه کانادا بتواند ارتباط اقتصادی و سیاسی و دیپلماتیک خودش را با کشورهایی مثل ایران و بقیه کشورها توسعه دهد برایش خوب هم میشود. ولی عملکرد ایران طوری بوده که نهتنها کانادا که خیلی از کشورها هم از آن راضی نیستند.
شما ببینید اخیراً هم یک دیپلمات جمهوری اسلامی (فکر میکنم آقای اسدی در بلژیک) در اروپا بمب حمل کرد و محاکمه شد. وقتی چنین کارهایی از دیپلماتهای جمهوری اسلامی سرمیزند دیگر شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که کشورهای دیگر بخواهند با ایران روابط دوستانه و صمیمانهای برقرار کنند.
حدود یک سال و نیم پیش ماجرای تلخ ساقط شدن هواپیمای اکراینی ایران اتفاق افتاد. به طور مشخص شما در تورنتو محور خیلی از نشستهایی بودید که برای همبستگی با خانوادههای قربانیان برگزار شد. میخواهم نظر شما در مورد واکنش جامعه ایرانی به این اتفاق و این میزان از ابراز همبستگی عمیق با خانواده قربانیان بدانم.
رضا مریدی: من فکر میکنم جامعه ایرانی در آن روزهای بسیار سختی که بر خانوادهها گذشت بسیار خوب عمل کرد. جامعه ایرانی بزرگ شهر تورنتو خودشان را همدرد و همراه خانواده جانباختگان میدانستند و عملکردشان اینجور نشان داد. همان طوری که شما اشاره کردید من دعوتی از همگان کردم و با کمک حدود ۱۱ انجمن و جریان سیاسی و حرفهای تورنتو در شب بسیار سرد ۱۲ ژانویه حدود ۳۰۰۰ نفر از هموطنان ایرانی در فضای آزاد دور هم جمع شدند و طبق دعوت من ۱۸ نفر از سیاستمداران کانادایی از جمله وزرای دولت فدرال، وزرای دولت استان انتاریو، شهردار تورنتو و چندین نفر از نمایندگان انجمن شهر در آن جمع شرکت داشتند. شمع روشن کردند و واقعاً یک مجلس بسیار باشکوهی بود. بعد از آن هم مجالس دیگری برگزار شد؛ نمونهاش در دانشگاه تورنتو بود که به ابتکار جشنواره تیرگان انجام شد و مراسم بسیار باشکوهی بود.
خود خانوادهها هم مجالس یادبودی برقرار کردند که من شخصاً در اکثرشان شرکت کردم. جامعه ایرانی واقعاً بسیار خوب عمل کرد. جمعآوری کمک مالی هم بود که توسط دوست نازنین من آقای محمد فقیه که یک کانادایی لبنانی اصل است، انجام شد. او با من تماس گرفت و گفت فلانی من چنین حرکتی را برای کمک به خانوادههای ایرانی شروع کردم، من هم بسیار تشویقش کردم. برای جامعه ایرانی هم مجلسی در رستوران پرشین پالس ترتیب دادیم. در آنجا جمعیتی جمع شدند و ما توانستیم حدود ۱۰۰ هزار دلار جمعآوری کنیم؛ بنابراین جامعه ایرانی کمکهای مالی و کمکهای بسیار دیگری به خانوادهها ارائه کردند.
پرونده هواپیمای اوکراینی هم در یک سال و نیم گذشته فراز و نشیب زیادی داشته است. جمهوری اسلامی اعلام کرده که ۱۳۸ نفر ایرانی که دولت کانادا میگوید مرتبط با ما بودند درواقع با پاسپورت ایرانی سوار هواپیما شدند و دولت کانادا حق پیگیری این پرونده را ندارد. نظر شما در مورد این ادعا چیست؟
رضا مریدی: حقیقتاً نمیدانم. این یک سؤال حقوقی است و من هم حقوقدان نیستم ولی تا آنجا که میدانم اولاً دولت ایران دوملیتی را نمیپذیرد. علاوهبرآن وقتی کسی با پاسپورت ایرانی به ایران سفر میکند ازنظر دولت ایران آن شخص ایرانی است. حالا طرف ممکن است پاسپورت چند کشور دیگر هم داشته باشد، مگر اینکه با پاسپورت کانادایی وارد ایران شود. در این صورت هم باید از سفارت ایران ویزا بگیرد و به آنجا برود؛ بنابراین شاید از این نظر حرف دولت ایران درست باشد.
البته در مورد خانم زهرا کاظمی هم همین را گفتند که ایشان با پاسپورت ایرانی به ایران آمده پس ایرانی است و برای ما ایشان کانادایی محسوب نمیشود. البته اینها دلایل دیپلماتیک است اما از نظر انسانی و قانونی کسی به ایران برود و شما او را در زندان بزنید بکشید بههیچعنوان قابلقبول نیست. چه ایرانی باشد چه نباشد به هرحال یک انسان است یا درباره شلیک کردن با موشک به هواپیمای مسافربری هم همینطور. شما یک هواپیمای مسافربری را با ۱۷۶ مسافر را با موشک زدید و جان انسانها را تباه کردید و سه روز هم این موضوع را پنهان کردید.
بله تا سه روز پنهان شد و در نهایت با اسرار آقای جاستین ترودو بود که موضوع برملا شد و حقیقت ماجرا را پذیرفتند…
رضا مریدی: بله وقتی ظاهراً ماهوارههای آمریکای عکسها را گرفتند و مشخص شد که موشک زده شده، اینها به آقای ترودو گفتند و ایشان هم اعلام کردند که چنین اتفاقی افتاده و جمهوری اسلامی هم ناچار شدند اعلام کند که بله ما زدیم.
آقای مریدی نظر شما در مورد عملکرد آقای داگ فورد نسبت به جامعه ایرانیان کانادا چیست؟ آیا به نظر شما او شناخت لازم را مانند خانم کاتلین وین داشته تا از ظرفیتها و توانمندیهای جامعه ایرانی استفاده کند؟
رضا مریدی: خانم کاتلین وین با جامعه ایرانی سابقه طولانی داشتند. ایشان شاید بیش از ۱۵ – ۱۶ سال به جامعه ایرانی نزدیک بودند. خانم افخم مردوخی که یکی از کوشندگان و بزرگان جامعه ایرانی هستند هنوز هم رئیسدفتر خانم کاتلین وین هستند و با ایشان دوستی نزدیکی دارند. بعد هم که من وارد کار سیاسی شدم و همکاری داشتیم. روی این اصل ایشان با جامعه ایرانی خیلی مرتبط بودند.
آقای داگ فورد سابقه خانم کاتلین وین را در فعالیتهای سیاسی ندارند. ایشان فقط یک دوره نماینده انجمن شهر بود و بعداً دراین دوره نخستوزیر انتاریو شدند؛ بنابراین ایشان ارتباط سیاسی زیادی با جامعه ایرانی نداشتند که بهاندازه خانم کاتلین وین بتوانند در مورد جامعه ایرانی شناخت داشته باشند. ولی خوشبختانه حالا ما دو نفر ایرانی در پارلمان انتاریو داریم. در گذشته فقط من بودم ولی الان آقای مایکل پارسا نماینده همین قسمت شمالی شهر ریچموند هیل و خانم گلدی قمری هم از شهر اوتاوا نماینده پارلمان انتاریو هستند. این دو نفر از حزب محافظهکار هستند و قطعاً جامعه ایرانی را در حزب محافظه کار و در دفتر آقای داگ فورد نخست وزیر بیشتر معرفی میکنند.
آقای مایکل پارسا سالیان سال در حزب محافظه کار فعال بودند. من آن زمان که در حزب لیبرال فعال بودم آقای مایکل پارسا هم در حزب محافظه کار فعال بودند. ایشان از هر نظر مردی بسیار نازنین و شایسته است و خوشبختانه حضور ایشان یک دلگرمی بزرگ برای شخص من و همینطور جامعه ایرانی است که افرادی مانند ایشان و خانم گلدی قمری بتوانند جامعه ایرانی را در آنجا نمایندگی کنند.
پرسش پایانی من در مورد مدیریت کرونا است. نظر شما درباره عملکرد دولت جاستین ترودو در مدیریت بحران کرونا چیست؟ در این مورد انتقاداتی به دولت مطرح میشود؛ مثلا چرا کانادا خودش واکسن را تولید نکرد. ارزیابی شما چیست؟
رضا مریدی: من فکر میکنم دولت کانادا درکل مساله کرونا را بهخوبی مدیریت کرد. کرونا مساله بسیار پیچیدهای است و بهخصوص ما که حدود ۵۵۰۰ کیلومتر مرز زمینی مشترک با آمریکا داریم. در آمریکا هم میدانید که مراقبت آنچنانی در مورد کرونا نشد. از طرف دیگر کانادا یک کشور چندملیتی است. مثلاً ایرانیها و چینیها و … رفتوآمد زیادی داشتند؛ بنابراین مساله پیچیدهای بوده است و من فکر میکنم دولت آقای ترودو تاکنون این بحران را بهخوبی مدیریت کرده است.
مثلاً در مورد مساله اقتصادی کمک زیادی به بیزینسها و اشخاص کردند که این خودش جای تقدیر دارد. خیلی از کشورها نتوانستند این کار را بکنند ولی کانادا توانست. در مورد واکسن هم کمی تأخیر بود ولی چون کانادا خودش نمیتوانسته واکسن تهیه کند پس طبیعتاً به واردات متکی بود که آن هم یک مقدار با تأخیر انجام شده اما خوشبختانه الان واکسن در حال وارد شدن است. با توجه به اخباری که دیروز شنیدم نزدیک یک میلیون نفر را در انتاریو واکسن زدهاند و امیدواریم تا ماه سپتامبر که قول دادهاند همه واکسینه شوند.
آقای دکتر رضا مریدی برای زمانی که در اختیار هفته قرار دادید سپاسگزارم.
رضا مریدی: من هم از شما و مجله هفته برای انجام این گفتوگو تشکر میکنم.
ارسال نظرات