درباره بهار رسولی بهار رسولی، مدرس زبان انگلیسی در York Region District School Board دارای مدرک کارشناسی ارشد آموزش زبان انگلیسی و گواهی تدریس از TESL Ontario است. او تجربه بیش از ۱۰ سال تدریس در ایران و پنج سال و نیم تدریس در کانادا را دارد، در ایران در چندین آموزشگاه خصوصی، زبان عمومی و IELTS تدریس کرده است. خانم رسولی سابقه تدریس در دانشگاههای خواجهنصیر و پیامنور و همچنین شرکت ملی نفت و گاز ایران را هم دارد. این استاد زبان انگلیسی دارای گواهی Teacher Trainer از British Council نیز هست. او مدت پنج سال است که در York Region District School Board مدرس ESL بوده و با ایجاد فضایی دوستانه و محیط آموزشی پربار به مهاجران کمک کرده است. خانم رسولی که سال ۲۰۱۵ به کانادا مهاجرت کرده، چهار سال است بهصورت داوطلبانه در TESL North York/York Region فعالیت کرده و بهتازگی بهعنوان vice president انتخاب شده است. از دیگر کارهای داوطلبانه او همکاری با گروه هنری Shadowpath Theatrical Production بهعنوان عضو هیئتمدیره است. آخرین فعالیت حرفهای او برگزاری کارگاهی در کنفرانس TESL North York/York Region در ماه فوریه ۲۰۲۱ بوده که در آن به معرفی چند تکنیک و فعالیت آموزشی در کلاسهای مجازی پرداخته است. از او خواستیم تا اطلاعات مربوط به حیطه کاری و تجربه تدریس زبان انگلیسی در کانادا و ایران را با مخاطبان مجله هفته به اشتراک بگذارد که در ادامه میخوانید. |
خانم رسولی گرامی همه میدانیم یادگیری زبان انگلیسی برای یک ایرانی که به کانادا مهاجرت کرده برای انطباق با محیط جامعه جدید و به عبارتی محیط مقصد مهاجرت، پیداکردن شغل و ایجاد ارتباطات اجتماعی و اقتصادی نقش حیاتی دارد. شما بهعنوان فردی که مشغول تدریس زبان در کانادا هستید چه روایتی از این اهمیت و ضرورت دارید؟
بهار رسولی: بدون شک یادگیری زبان از مهمترین شروط موفقیت و حتی بقا در محیط جدید است. اهمیت این موضوع از همان بدو ورود جلوه پیدا میکند؛ چه هنگام انجام امور ضروری روزانه و تهیه الزامات اولیه زندگی مانند مسکن و انجام امور اداری چه در مراحل بعدی برای تحصیل، کاریابی و موفقیت در کار. تحقیقات بسیاری نشان میدهد که دانش زبانی تأثیرات مثبتی بر میزان درآمد مهاجران داشته و عدم این دانش منجر به درآمد پایین، بیکاری و فقر و در نهایت اتکا به کمکهای مالی دولت شده است (مارتیتز و وانگ، ۲۰۰۶، ری ۲۰۰۴). دانش زبان به مهاجران کمک میکند که مستقل باشند و برای کسب آگاهی در امور مختلف به گفتهها و تجربیات دیگران محدود نباشند بلکه خود بتوانند تحقیق کنند و مزایا و معایب هر چیزی را بشناسند. از حقوق و مسئولیتهای خودآگاه باشند، این میتواند مانع از سوءاستفاده دیگران از ناآگاهی آنها و در نهایت زیانهای مادی و معنوی شود. البته نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که این توانایی تنها محدود به دانش زبان نیست بلکه چگونگی استفاده از زبان، آشنایی با محیط، قاعدههای اجتماعی و بهطورکلی فرهنگ جامعهای که به آن مهاجرت میکنند نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. برای مثال شما ممکن است توانایی شرکت در بحث و گفتوگوها یا سخنرانی در مورد موضوعی خاص را داشته باشید اما وقتی برای نخستینبار به Tim Hortons میروید و میخواهید سفارش قهوه بدهید، مستأصل میشوید.
بیشتر مهاجران برای یادگیری زبان در کانادا در دورههایی موسوم به ESL شرکت میکنند. درباره اهداف و فلسفه شکلگیری این دورهها و تفاوت آنها با IELTS و TOFEL برای مخاطبان هفته توضیح بفرمایید.
بهار رسولی: دورههای ESL به آموزش زبان عمومی یعنی زبان ارتباطات اجتماعی و رفع نیازهای روزمره اطلاق میشود. IESLT و TOEFL آزمونهای بینالمللی هستند که برای سنجش دانش زبان انگلیسی افراد طراحی شدهاند. این آزمونها خود هدف یادگیری نیستند بلکه تنها ابزاری هستند برای اندازهگیری دانش زبانی و میزان مهارتهای شنیداری، گفتاری، خواندن و نوشتن. بسیاری از دانشگاهها، کالجها و همچنین طرحهای مهاجرتی بسیاری از کشورها از این آزمونها برای ارزیابی تواناییهای زبانی افراد استفاده میکنند.
اما دورههای LINC و ESL برنامههای آموزش زبانی است که توسط دولت برای مهاجران طراحی شده است. دورههای LINC مختص تازهواردان است (دارندگان اقامت دائم و پناهجویان). دورههای ESL بسیار مشابه دورههای LINC است با این تفاوت که شهروندان و در مواردی ویزیتورها هم میتوانند در آن شرکت کنند. بودجه کلاسهای LINC را دولت فدرال و دورههای ESL را دولت استانی تأمین میکند.
بهطورکلی فلسفه کلاسهای LINC و ESL کمک به مهاجران برای مستقر شدن، شروع زندگی، ساختن روابط اجتماعی و موفقیت در محیط جدید است بنابراین تمرکز این دورهها بر نیازهای زبانآموزان در دنیای واقعی است. برای مثال گرفتن وقت دکتر، درخواست کمک از یک کارمند بانک و یا گذاشتن پیام تلفنی. البته از همان سطوح ابتدایی، آموزشهایی در خصوص کاریابی، رزومه نویسی و مصاحبه کاری نیز داده میشود. از سطوح متوسط به بالا نیز، زبان آکادمیک که شامل خواندن مقالههای علمی، ارائه پرزنتیشن، مقالهنویسی و غیره است آموزش داده میشود. این کلاسها معمولاً توسط school board برگزار میشود. در دوران پاندمیک، بسیاری از این کلاسها بهصورت آنلاین برگزار میشوند که در آن اساتید با بهرهگیری از تکنولوژی روز سعی در شبیهسازی فضای کلاس واقعی و در نهایت ارائه آموزشی باکیفیت بالا دارند.
این تصور در میان بعضی ایرانیان کانادا وجود دارد که دورههای ESL بسیار کند و زمانبر و شاید فاقد کیفیت لازم در مقایسه با سایر دورههاست. آیا واقعاً اینطور است؟
بهار رسولی: در ابتدا باید بگویم برای سنجش کارآمدی کلاسهای ESL نمیتوان از شیوه مقایسه با دورههای دیگر مانندEAP، IELST و یا TOEFL استفاده کرد به دلیل اینکه همانطور که در سؤال قبل توضیح دادم، این دورهها با اهدافی کاملاً متفاوت طراحی شدهاند. برای مثال دورههای IELTS قرار است در کوتاهترین زمان به شما کمک کند تا در یک تست موفق شوید اما دامنه محتوای کلاسهای ESL بسیار گستردهتر است بنابراین نیازمند زمان بیشتری است. زبان پدیدهای پیچیده و چندبعدی است و تسلط بر همه ابعاد آن پروسهای سخت و زمانبر است. تغییر در سطح توانایی معمولاً آنقدر آهسته صورت میگیرد که به چشم خود زبانآموز نمیآید. نکته دومی که به نظر من باعث این دید شده تفاوت شیوه تدریس در دو جامعه است. بر اساس سالها تجربه تدریس در ایران و کانادا، میتوانم بگویم بسیاری از ما تعریف متفاوتی از آموزش موفق داریم.
ما کلاسی را میپسندیم که مملو از اطلاعات باشد؛ واژگان زیادی تدریس شود، نکات گرامی و تلفظی ارائه شود اما آموزش در اینجا با رویکرد متفاوتی انجام میشود و هدف متفاوتی هم دارد. این تفاوت ممکن است در قضاوت ما از کیفیت این کلاسها تأثیر بگذارد. در سیستم آموزشی اینجا تأکید بر یادگیری از طریق انجام یک پروژه، کار گروهی، تحقیق، بازی و غیره است که ممکن برای عدهای بهاشتباه اتلاف وقت به نظر بیاید. کشو میز تحریر من پر است از نامهها و یادداشتهای زبانآموزانی که داستان خود را برای من نوشتهاند. داستان اینکه چگونه شرکت در کلاسها آنها را از پایینترین سطوح زبان و وابستگی شدید به دیگران، به استقلال، خودباوری، موفقیت در روابط اجتماعی و در نهایت اشتغال رسانده است.
بیشتر ایرانیهای مهاجر ابتدابهساکن در مدارس ایران با زبان انگلیسی آشنا شدهاند و بهقولمعروف سنگ بنای زبانآموزی آنها در ایران گذاشته شده است. به نظر شما سیستم زبانآموزی ما در ایران چه تأثیرات مثبت یا منفی در یادگیری زبان در کانادا گذاشته است؟
بهار رسولی: با اطمینان میتوانم بگویم تأثیرات مثبت زبانآموزی در ایران بهویژه در بخشهای خصوصی بسیار بیشتر از تأثیرات منفی آن است. من بیش از ۱۰ سال در ایران تدریس کردم و با سیستم آموزشی زبان البته در مؤسسههای خصوصی آشنایی دارم و شاهد تغییرات روبهرشد آموزش زبان در ایران بوده و هستم. الزام نمره بالا در آزمون IELTS و یا آزمونهای مشابه برای مهاجرت، باعث شده مهاجران از همان ابتدا از توانایی زبانی بالایی برخوردار باشند و این امر قطعاً هم به نفع خود شخص است و هم جامعه کانادا. در مورد تأثیرات منفی تنها دو نکته به ذهن من میرسد؛ مورد اول در خصوص افرادی است که در سالهای دورتر آموزشدیدهاند و آنهم در مدارس. گاهی آموزههای اشتباهی مثل تلفظ غلط در این افراد نهادینه شده است. تغییر این عادتهای اشتباه خیلی دشوار است.
اما نکته مهمتر تفاوت در شیوه تدریس است که قبلاً توضیح دادم. بسیاری از اصول آموزش زبان رایج در دنیا برای بسیاری از ایرانیان هنوز جا نیفتاده است. باوجوداینکه در سالهای اخیر بسیاری از مدرسان زبان در ایران با حضور در دورههای بینالمللی و شرکت در سمینارها و کارگاهها خود را به جدیدترین شیوههای تدریس مجهز کردهاند، به نظر من این شیوهها هنوز در متن جامعه نهادینه نشده و زمان و تلاش بیشتری لازم است تا این روشها به پذیرش عمومی برسد. در نتیجه زمانی که افراد در سیستم آموزشی کانادا، بهعنوان نمونه، قرار میگیرند، کمی دچار سردرگمی میشوند و در مواردی هم نمیتوانند خود را با آن تطبیق دهند.
مورد عجیبی هم وجود دارد یعنی کودکان ایرانی که در کانادا متولد شدهاند و بیشتر از پدران و مادران خود زبان میدانند چون وارد سیستم آموزشی شدهاند که با زبان انگلیسی کار میکند و بهمرور این شکافها بیشتر میشود. شما تجربهای از این مورد داشتهاید که برای ما بگویید.
بهار رسولی: من تجربه شخصی در این مورد ندارم اما موارد بسیاری را در دوستان و اطرافیان و همچنین بسیاری از زبانآموزانم مشاهده کردهام؛ شکاف بین نسلها همیشه وجود داشته اما در این دوران این شکاف بیش از پیش شده است. این امر برای پدر و مادرهای مهاجر امروز بسیار پررنگتر است. علاوه بر تفاوت زبانی و فرهنگی، تکنولوژی هم به این مشکل افزوده است. به نظر من تنها راهحل این مسئله این است که والدین سطح زبان خود را ارتقا دهند و خود را با فرهنگ کانادا آشنا کنند. همزمان با آموزش زبان و فرهنگ ایرانی به فرزندان، خود را نیز با فرهنگ جدید آشنا کنند و نسبت به آن منعطفتر باشند. با موسیقی، فیلم، ورزش و اخبار روز تا حدی آشنا شوند. این امر نهتنها به یادگیری زبان کمک میکند که منجر به نزدیک شدن به فرزندان نیز خواهد شد به این دلیل که میتوانند موضوعی برای گفتوگو پیدا کنند. شرکت در کلاسهای آموزشی هم نقش بسیار زیادی در این امر دارد چراکه این کلاسها زمینه را برای آشنایی با فرهنگ جامعه کانادا فراهم میکند.
بعضی از افراد هم در سنین بالا یعنی مثلاً ۵۰ سالگی به کانادا مهاجرت کردهاند. خودشان این تصور را دارند یا احتمال این تصور رایج است که افراد در سن بالا سختتر زبان یاد میگیرند یا هیچگاه نمیتوانند به آن کیفیت لازم در زبان برای یک زندگی موفق در کانادا دست پیدا کنند. نظر شما در این باره چیست؟
بهار رسولی: بله یادگیری زبان در سنین بالا میتواند سختتر باشد اما غیرممکن نیست. خود من بهشخصه تعداد زیادی زبانآموز در سنین ۷۰سال و بالاتر داشتهام. جالب است که این افراد در خیلی موارد موفق هستند چون انگیزه و شوق بیشتری برای یادگیری دارند. تلاش برای مستقل شدن و بازیافتن قدرتی که در گذشته و در کشور خود داشتهاند نیروی محرک مفیدی است. ممکن است یادگیری این افراد با سرعت کمتری باشد اما عوامل انگیزشی زیادی وجود دارد که این کاستی را جبران میکند. من کلاسهای ESL و یا LINC را بهویژه به این افراد توصیه میکنم. من شاهد پدران و مادرانی بودم که گاهی به دلیل ماندن در خانه، دوری از وطن و تنهایی دچار افسردگی بوده اما شرکت در این کلاسها، آشنایی با دوستان جدید، یادگیری و انجام تکالیف، هدفی جدید در زندگی آنها ایجاد کرده و امید را به آنها برگردانده است.
به نظر شما آیا ملیت یا زبان مبدأ مثلاً فارسی یا ترکی نقش مؤثری در یادگیری یا عدم یادگیری زبان دارد؟ یعنی آیا میتوان گفت به هر دلیلی مثلاً چینیها یا ترکها یا اهالی کشورهای آمریکای جنوبی و لاتین بهتر از ایرانیها زبان یاد میگیرند یا برعکس؟
بهار رسولی: تأثیر زبان مبدأ بر یادگیری زبان مقصد امری بدیهی است که در زبانشناسی پدیده Language Transfer نامیده میشود. این تأثیر گاهی مثبت است و گاهی منفی. هر چه دو زبان به هم شبیهتر باشند، میزان تأثیر مثبت بیشتر از تأثیر منفی خواهد بود. برای مثال زبان انگلیسی و آلمانی از یک خانواده هستند و بنابراین شباهتهای زیادی با هم دارند. اما آیا میتوان گفت که یک آلمانی حتماً از یک ژاپنی بهتر زبان انگلیسی را یاد میگیرد؟ پاسخ «خیر» است. زبان بسیار وسیع است و ابعاد گستردهای دارد. ممکن است دو زبان بنا به دلایل تاریخی واژگان مشترک زیادی داشته باشند مثل فارسی و عربی اما واژه تنها یک بعد از زبان است. ساختار جمله، ترکیب کلمات، ساختار آوایی و بسیاری موارد دیگر هست که بر یادگیری زبان تأثیر میگذارند.
علاوه بر موضوع خود زبان، مسئله تفاوتهای فرهنگی نیز وجود دارد. برای مثال عدهای از افراد کمتر صحبت میکنند چون در فرهنگ آنها اشتباه کردن قابل پذیرش نیست بنابراین آنها تنها زمانی صحبت میکنند که مطمئن هستند جمله آنها درست است. در مقابل در جامعهای دیگر افراد نسبت بهاشتباه منعطفتر هستند بنابراین زبانآموزان آن جامعه بیشتر و با اعتماد به نفس بالاتری سخن میگویند. آیا میتوان گفت که گروه اول نسبت به گروه دوم بهتر زبان میآموزند یا برعکس؟ خیر. هر گروه دارای نقاط مثبت و منفی هستند. آنچه که به ما کمک میکند این است که از نقاط مثبت خود بهره بگیریم و روی ضعفهایمان کار کنیم.
به نظر شما ایرانیان که در کانادا زبان یاد میگیرند باید به چه نکات و اصولی توجه داشته باشند. به عبارت دیگر بایدها و نبایدهای مهم زبانآموزی چه مواردی هستند؟
بهار رسولی: قبل از هر چیز باید بگویم انتخاب و شرکت در کلاسهای زبان مناسب بر اساس هدفتان ضروری است. تحقیقات ثابت کرده که شرکت در کلاس برای مهاجران بسیار مفید یا بهتر بگویم الزامی است. اما آیا کافی است؟ خیر. میزان تعامل در کلاسها محدود است بنابراین مهاجران باید خارج از فضای کلاس نیز خود را با زبان مقصد درگیر کنند. تا میتوانید بخوانید و بشنوید؛ فیلم و سریال ببینید، اخبار را بخوانید و بشنوید، ویدئوهای YouTube را تماشا کنید، در برنامههای اجتماعی شهر خود شرکت کنید، به Community Center بروید و در کلاسها و کارگاههای آنها که به زبان انگلیسی است شرکت کنید. به دوستانی که سطح زبانشان از متوسط به بالاست توصیه میکنم عضو یک book club شوند و در بحث و گفتوگوهای این کلابها شرکت کنند. در Community Center، کتابخانهها و یا مدارس فرزندانتان، کار داوطلبانه انجام دهید. در دوره پاندمیک فعالیتها، کارگاهها، نمایشنامهها و سخنرانیهای زیادی بهصورت آنلاین برگزار میشوند. کافی است به وبسایت کتابخانهها و Community Center مراجعه کنید. در همه حال نسبت به کلمات و اصطلاحاتی که میشنوید حساس باشید و سعی کنید آنها را یادداشت کرده یا بهخاطر بسپارید و از آنها استفاده کنید. توصیه آخر اینکه با دیکشنری دوست باشید. واژهها را با تلفظ درست یاد بگیرید. یادمان باشد لهجه پدیدهای طبیعی است اما تلفظ اشتباه خیر.
بخشی از مخاطبان ما در ایران هم گفتوگوی شما را میخوانند. بسیاری از آنها سودای مهاجرت به کانادا را دارند. برای آنها چه توصیهها و نکاتی دارید؟
بهار رسولی: بهعنوان یک مدرس توصیه میکنم که سطح زبان خود را تا حد امکان با شرکت در کلاسهای مناسب، مطالعات شخصی و استفاده از نرمافزارها و برنامههای آموزشی ارتقا دهید. یادگیری زبان قبل از مهاجرت هم سریعتر و ارزانتر است و هم باعث میشود پس از مهاجرت سریعتر کار پیدا کرده و زودتر به موفقیت برسید. بهعنوان یک مهاجر توصیه میکنم قبل از مهاجرت با محیط شهری که به آن مهاجرت میکنید آشنا شوید. یک جستوجوی ساده در مورد نام خیابانهای اصلی، نام فروشگاهها، سیستم حملونقل، رستورانها و… به شما کمک میکند تا با شرایط جدید راحتتر کنار بیایید. آمریکای شمالی دنیایی تقریباً متفاوت بهویژه نسبت به ایران دارد. کمی خودتان را با آن آشنا کنید. بر اساس تجربه شخصی، تماشای سریالها، مخصوصاً از نوع خانوادگی و ترجیحاً کانادایی را توصیه میکنم چون تصویر خوبی از زندگی و زبان روزمره ارائه میدهد.
خانم رسولی عزیز از وقتی که گذاشتید بسیار سپاسگزاریم.
ارسال نظرات