در سالیان گذشته تعداد زیادی از فعالان سینمای ایران به کانادا مهاجرت کردهاند و آینده کاری و شخصی خود را در این کشور جستجو میکنند. البته مسیر هم، چندان برای آنها هموار نیست و شاید برای بسیاری، به معنای آغاز کار از نقطه صفر باشد. آذر فرامرزی، بازیگر و فیلمساز جوان ایرانی و داور جشنوارههای بینالمللی نیز حدود دو سالی است که مقیم کانادا شده و تلاش میکند در این کشور آرزوهای خود را دنبال کند.
در این شماره مجله هفته، درباره نگاه این هنرمند به حوزه سینما و هنر و سختیهای ماندن در این مسیر در کانادا گفتوگو کردهایم. فرامرزی در این گفتوگو تاکید میکند که سینما، به او مقاومت در برابر سختی را آموخته اما بهصراحت میگوید که هنرمند مهاجر، باید در سختی غربت پوستاندازی کند تا در سرزمین جدیدی که به آن پا گذاشته، رستگار شود.
خانم آذر فرامرزی چطور وارد دنیای سینما شدید و چه دورنمایی در این کار برای خودتان در نظر گرفته بودید؟
آذر فرامرزی: من به عنوان یک بازیگر وارد عرصه سینما و فیلم شدم و دورنمای من از ورود به سینما، پیشرفت به عنوان یک بازیگر حرفهای و در نهایت کارگردانی و فیلمسازی در عرصه جهانی بود. اینکه من چطور به بازیگری علاقمند شدم قصه طولانی و خندهداری دارد. من از دوران دبیرستان، علاقمند به شرکت و اجرای تئاترهای مدرسهای بودم و زیاد فیلم میدیدم. پس از پایان دبیرستان، یک دوره بازیگری را در یکی از موسسات بازیگری در تهران گذراندم و در همان دوران، خواهر بزرگترم هم تاثیر زیادی روی من گذاشت. او معلم دبیرستان و در عین حال یک فیلمباز افراطی بود و عاشق بالیوود و هالیوود. البته آن زمان بهراحتی نمیشد فیلم خوب پیدا کرد و دید؛ اما خواهرم مدام جدیدترین فیلمها را پیدا میکرد و باهم به تماشای این فیلمها مینشستیم؛ تازه بعد از دیدن آنها، به نقد و بررسی فیلمها و هنرپیشهها میپرداختیم. خلاصه این کار همیشگی ما بود که از شب تا صبح خروسخوان طول میکشید و پس از گذشت چند روز، خواهرم دوباره فیلم جدید پیدا میکرد و این قصهی شب بیداری ما ادامه داشت. خلاصه همین مقدمات باعث شد که من برای دوره بازیگری به هند سفر کنم. یک دوره کوتاهمدت بازیگری را گذراندم و اتفاقا در هند پیشنهاد بازی زیاد گرفتم اما بهخاطر خانوادهام که ایران بودند و از ترس ممنوعالخروج شدن، آنجا نماندم و به تهران برگشتم. همان زمان برای نقش اصلی یک سریال ۳۰ قسمتی تست بازیگری دادم که از قضا انتخاب شدم و اولین کار تصویر من، با سریالی به نام «با اجازه بزرگترها» برای شبکه سوم شروع شد که سریالی کاملا آموزنده بود و هر لحظه آن پروژه، برای من خاطرهانگیز و دوستداشتنی است. در نهایت، پس از این سریال نقشهای متفاوت دیگری به من پیشنهاد شد و مسیرم برای ورود به دنیای بازیگری و سینما هموار شد.
از نظر شما سینما بیشتر صنعت است یا هنر و شما را باید بیشتر صنعتی شناخت یا هنری؟
آذر فرامرزی: خب به نظر من، سینما تلفیقی از هنر و صنعت است که در ابتدای ورود، به جنبههای هنری آن بیشتر توجه میشود؛ ولی بهتدریج، جنبه صنعتی و در واقع موضوع بازار نیز اهمیت پیدا میکند؛ و این جنبه بازار است که موجب بقای جنبههای هنری سینما میشود. با توجه به اینکه من سالهای متمادی در این عرصه فعالیت دارم، به هر دوجنبه آن توجه میکنم. زمانیکه تازه وارد عرصه سینما شدم، اصلا به بخش صنعتی سینما اعتقادی نداشتم؛ ولی رفتهرفته متوجه اهمیت بخش صنعتی آن نیز شدم. به قول معروف، که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها.
سختترین تجربههای شما در کار سینما چهبود؟
آذر فرامرزی: تمام فعالیتهای فرهنگی و هنری که در زمانها و موقعیتهای مختلف انجام دادهام، برایم از اهمیت ویژهای برخوردار بودهاند؛ فیلمهایی که در آنها با گروههای مختلف، در نقشهای متفاوت و لوکیشنهای متفاوت بازی کردهام. دلیلش هم این است که برای هرکدامشان از جان مایه گذاشتم. برای مثال در آخرین داوریام در جشنواره سولاپور هند، پساز اینکه به بمبی هند رسیدم، تازه باید چهار ساعت هم با ماشین تا محل جشنواره میرفتیم اما متاسفانه راننده مسیر را اشتباه رفت و به جادهای فرعی و عجیب و غریب هدایت شدیم؛ جاده، کاملا تاریک و وحشتناک بود؛ اوضاع آنقدر خراب بود که حتی خود راننده و بچههای جشنواره که ساکن بمبی بودند؛ وحشتزده شدهبودند. خلاصه با مکافات و نزدیکیهای صبح به محل جشنواره رسیدیم و جان سالم بهدر بردیم. هر کسی در حرفه خودش سختیهایی دارد؛ اما میخواهم بگویم سینما آنطور که برخی تصور میکنند هنر و صنعت بچههای نازکنارنجی نیست.
درباره آذر فرامرزی آذر فرامرزی، نویسنده، کارگردان، بازیگر و عضو هیئت داوران چند جشنواره فیلم است. او همچنین در برگزاری جشنوارههای فیلم نیز فعال بوده است. او فارغالتحصیل دانشگاه هنر، انجمن سینمای جوان تهران و همچنین دانشگاه سیمبایوسیز هند در رشته فیلمسازی و بازیگری است. این هنرمند، ساخت چندین فیلم کوتاه و مستند به نامهای تنهایی، هدیه، لباس نارنجی، تقدیر، ناشناس، یادگاری، راه برفی، مقدس و برلین غربی را در کارنامه هنری خود دارد. |
به نظر خودتان کدام کارتان به طور ویژه، شما را از بقیه یا دیگر سینماگران متمایز میکند؟
آذر فرامرزی: نقشها و رولهایی که در پروژههای مختلف بازی کردهام، کاملا متفاوت بوده و میتوانم بگویم حرفی برای گفتن داشته است. فیلمهایی که بهعنوان نویسنده و کارگردان ساختهام، از سوژهها و داستانهای یونیک و بکری برخوردار بوده که تقلیدی نبودهاست و توانسته جوایز و تقدیرهای متعددی از جشنوارههای مختلف فیلم کسب کند. همچنین داوریهایی که بطور کاملا حرفهای و به حق انجام دادهام را نقطه روشنی در کانامه خودم میدانم.
چطور به کانادا آمدید و این روزها مشغول چه کاری هستید؟
آذر فرامرزی: من اواخر سال ۲۰۱۸ و اوایل ۲۰۱۹ برای ادامه فعالیتهای هنری به کانادا مهاجرت کردم و باتوجه به وضعیت بازار و شرایط جامعه ایرانیان کانادا و البته خود جامعه کانادا که یک اقتصاد رو به رشد دارد؛ یک شرکت تبلیغاتی و تولید فیلم به نام AWBFILM که مخفف Art without border است را راه اندازی کردهام. واقعیتش تصور میکنم جامعه ایرانیان کانادا برای رشد و دیدهشدن در متن جامعه اصلی، نیاز به ارتقاء خودش در تبلیغات در تمام بخشها دارد و من سعی دارم در این بخش، با اتکا به تجربه فیلمسازی خودم و استفاده از سبکی به نام داستانگویی در تبلیغات، در این بخش موثر واقع شوم.
اساسا اگر ما در معرفی خودمان به هموطنهایمان -حالا چه اجتماعی و چه اقتصادی- موفقتر عمل کنیم، جامعه متحدتری را تشکیل خواهیم داد و همه از این جامعه متحد، منتفع خواهند شد. به جد معتقدم، جامعه ایرانیان در معرفی خودش به خودش و معرفی خودش به جامعه کانادایی، ضعف دارد و این یک مشکل ارتباطی و تبلیغاتی است. و من فکر میکنم که با شرکت خودم میتوانم در حل این مشکل گام بردارم.
به هرحال بر همین اساس در شرکت خودم، تهیه و تولید انواع فیلمهای سینمایی، مستند، کوتاه و تهیه و تولید انواع تیزرهای تبلیغاتی داستانی، مستند، پادکست، تولید موشن گرافیک، طرحهای گرافیکی، عکاسی و فیلمبرداری خانوادگی، صنعتی و مارکتینگ را با بهترین کیفیت و با اتکا به همین شیوه تبلیغات داستانی ارائه میکنیم.
شما بهعنوان یک هنرمند ایرانی در کانادا، چالشهای مهاجرت برای یک هنرمند را چطور میبینید؟
آذر فرامرزی: برای من هم مثل اغلب هنرمندان ایرانی در کانادا، چالشهای زیادی وجود داشتهاست. در وهله اول، با توجه به اینکه زبان انگلیسی، زبان مادری ما نیست؛ تسلط به زبان انگلیسی، برای برقراری ارتباط با افراد مختلف در عرصه هنر و در حوزه کاریمان ضروری و زمانبر است.
دوم، عدم آشنایی و شناخت فرهنگ ارتباطی، کاری و هنری در اینجا است. بهطوریکه حتی نوع ارتباط برقرارکردن با افراد در اینجا کاملا متفاوت از کشور ایران است. متاسفانه مهاجران قدیمی کانادا، با تازهواردان به کانادا همکاری و مساعدت نمیکنند. همچنین هزینههای زندگی و انجام کارهای هنری در کانادا بسیار بالا است و هنرمندان مجبور میشوند، برای گذران زندگی خود، به کارهای دیگری غیر از کارهای هنری روی بیاورند. این مسئله میتواند آنها را از انجام فعالیت هنریشان دور کند.
آیا امکان دارد با توجه به همین فشارها کار هنری را کنار بگذارید؟
آذر فرامرزی: من میدانم که برای یک هنرمند ایرانی در کانادا، هیچ لقمه حاضر و آمادهای وجود ندارد. دوست دارم تمام تلاشم را یکنم که از مسیر هنر و سینما خارج نشوم و در برابر سختیها مقاومت کنم. در واقع هنر سینما، به من این را آموختهاست. واقعا نمیدانم که در آینده چه میشود. شما به عنوان یک هنرمند مهاجر، آنهم در حوزه سینما، راهی به مراتب سختتر پیشرو دارید تا با شرایط جدید پس از مهاجرت تطبیق پیدا کنید؛ از نظر من، چیزی شبیه ساختن دوباره و از نو آغاز کردن برای رستگاری است؛ آنهم در غربت و البته چارهای هم نیست. در واقع، راز موفقیت هنرمند مهاجر هم، این پوستاندازی است. به هرحال سعی میکنم مسیر هنر و سینما را ادامه دهم؛ چراکه تحصیلات، تجربیات و قسمت اعظم عمرم را در این راه صرف کردهام و هنر، جزئی از وجود من شدهاست. پس به راحتی نمیتوانم آن را نادیده بگیرم و امیدوارم خداوند مرا در این راه یاری کند.
خانم آذر فرامرزی گرامی از شما سپاسگزاریم.
ارسال نظرات