گفت‌وگوی «هفته» با سوسن محمدی، دختری جوان در کابل:

در حکومت قبلی سرپناه نداشتم، حالا طالبان نان را نیز گرفتند

در حکومت قبلی سرپناه نداشتم، حالا طالبان نان را نیز گرفتند

سوسن محمدی دختر جوان افغانستانی است که اطلاعاتی درباره پدر و مادر و گذشته خود ندارد. اکنون که طالبان در افغانستان به قدرت رسیده‌اند و او که یک دختر جوان و بی‌سرپرست است در ترس و هراس به سر می‌برد تا مبادا گروه طالبان او را در نکاح افرادشان درآورند.

سوسن محمدی دختر جوانی است که دقیق نمی‌داند در کدام سال و کدام ولایت افغانستان تولد شده است. اما به اساس تذکره‌ای که پرورشگاه کابل برای او داده است محل تولدش را شهر کابل نوشته‌اند. سوسن هنوز کودکی بیش نبود که او را در پرورشگاه کابل تسلیم کردند. او نمی‌داند که کی و از کجا سوسن را به پرورشگاه کابل تسلیم کرده است.

سوسن دوره کودکستان و مکتب را در داخل پرورشگاه علاءالدین کابل خواند و پس از اتمام دوره مکتب به اساس امتحان کانکور در دوره اول درحالی‌که آماده‌گی کانکور نگرفته بودم با گرفتن ۲۱۶ نمره بی‌نتیجه ماند. به اساس قانون پرورشگاه‌ها در افغانستان اطفال یتیم و بی‌سرپرست بعد از فراغت از مکتب در پرورشگاه پذیرفته نمی‌شوند و باید خودشان مکانی را برای ادامه زندگی بیابند. سوسن محمدی بعد از فراغت از مکتب برای اینکه مکانی را برای زندگی بیابد در مشکلات فراوانی بود و اکنون که طالبان در افغانستان به قدرت رسیده‌اند و او که یک دختر جوان و بی‌سرپرست است در ترس و هراس به سر می‌برد تا مبادا گروه طالبان او را در نکاح افرادشان درآورند. در اینجا با او مصاحبه‌ای را انجام داده‌ایم که مشکلاتش را چنین بیان می‌کند:

سوسن عزیز چند سال دارید و در کجا تولد شده‌اید؟

سوسن محمدی: دقیق نمی‌دانم در کجا تولد شده‌ام و مادر و پدرم کیست. فقط همین‌قدر می‌دانم که مرا در کودکی به پرورشگاه علاءالدین تسلیم کرده‌اند. در اوراق و اسنادم چیزی نوشته نشده تا بدانم که کی مرا در اینجا تسلیم کرده است و چند سال دارم.

در کجا درس خوانده‌اید؟

سوسن محمدی: دوره مکتب را در داخل پرورشگاه به اتمام رساندم و بعد از فراغت از مکتب پرورشگاه کابل امتحان کانکور دادم اما از اینکه در انتخاب دانشکده مورد علاقه‌ام اشتباه کرده بودم بی‌نتیجه ماندم. چون یگانه مشکل ما بعد از فراغت از مکتب بیرون کشیدن ما جوانان بی‌سرپرست از پرورشگاه و نبود مکان مشخص بود تا زندگی را ادامه بدهیم. بنا در تلاش پیدا نمودن بورسیه شدم و در بخش توانمندسازی زنان در وزارت امور زنان مراجعه کردم و در پوهنتون گوهرشاد بدون فیس شامل این پوهنتون شدم و در پوهنحی حقوق و علوم و سیاسی بعد از اخذ امتحان کانکور کامیاب گردیدم. پوهنتون گوهرشاد با وجودی که بورسیه مرا قبول کرد اما بنابر لزوم دید این پوهنتون باید ییک مقدار فیس می‌پرداختم. به کمک بخش توانمندسازی زنان توانستم با زنان افغان -کانادایی تحت عنوان پروژه‌ی (کفو) معرفی شدم و این زنان مرا تمویل اقتصادی می‌کردند تا فیس پوهنتون را بپردازم. از پول کمک زنان کانادایی برعلاوه فیس پوهنتون مخارج زندگیم را نیز تامین می‌کردم و برای اینکه بورسیه پوهنتون را نگه دارم بیشتر درس می‌خواندم تا نمراتم کمتر از ۸۵ فیصد نباشد و با تلاش و پشت کار توانستم بورسیه را نگه داشته نمرات عالی تا حد ۹۵ فیصد به دست بیاورم. در صنف سوم پوهنتون بودم که از بخت بد طالبان به افغانستان آمدند. اگر چه در ابتدا به پوهنتون‌های خصوصی اجازه فعالیت داده شد و تا اخیر سمستر در آنجا درس خواندم اما از چندی بدین‌سو ما را رخصت کرده‌اند و منتظر اعلان دولت استیم که چه‌وقت دختران را اجازه تحصیل می‌دهند.

قبل از ورود طالبان در کجا زندگی می‌کردید؟

سوسن محمدی:  روزی شرایط برایم مساعد شد تا با رئیس جمهور اشرف غنی ملاقات کنم و به او از رئیس پرورشگاه کابل شکایت کردم که درباره ما توجه نمی‌کند و ما را در حالی‌که سرپناه نداریم بعد از فراغت مکتب از پرورشگاه می‌کشند. اشرف غنی به من و چند دوستم امر داد تا به لیلیه دخترانه پوهنتون کابل که مربوط دولت است معرفی شویم. بعد از مراجعه به لیلیه پوهنتون آن‌ها نداشتن تذکره بایومتریک را که به اساس تذکره اولیا داده می‌شود اسناد ما را ناقص دانسته اجازه ندادند تا در لیلیه زندگی کنیم. من و دو دوستم مجبور شدیم همان شب را در صحن پوهنتون کابل در حالی‌که هوا سرد بود و لباس گرم نداشتیم سپری کنیم و فردای همان روز خانم بی‌بی حاجی هاشمی را که در پرورشگاه برای کمک مواد غذایی و شوینده رفته بود درباره ما معلومات حاصل کرد و در صحن پوهنتون ما را جستجو می‌کرد به صورت تصادفی او را دیدیم و او ما را با خودش به خانه‌اش آورد و تحت پوشش خود قرار داد. یک مدت در خانه او زندگی کردیم و از این‌که خانم هاشمی دوباره به کشور کانادا رفت و ما را حمایت مالی می‌کرد. بالاخره با هزاران مشکل اسناد بایومتریک را تهیه کرده به لیلیه پوهنتون شامل شدم و سه سال را در لیلیه با مشکلات فراوان سپری کردم.

شما از مشکلات در لیلیه دختران گفتید در زمان حکومت قبلی چی مشکل داشتید؟

سوسن محمدی: یگانه مشکل ما دختران در لیلیه این بود که شرایط بود و باش بصورت استندرد و معیاری وجود نداشت و فقط برای ما سه وقت نان می‌دادند آنهم غذایی که از کیفیت خوب صحی برخورد نبوده و مقدار آن بسیار اندک بود و برای ما کافی نبود.

به چشم می‌دیدیم که کارمندان لیلیه چون معاش کافی نداشتند؛ مواد غذایی ما را با خود انتقال می‌دادند. با انتشار کرونا در افغانستان از لیلیه ما را رخصت کردند و دروازه‌های لیلیه به روی همه محصلان بسته شد. محصلانی که از ولایات بودند به خانه هایشان رفتند ولی من که جای بود و باش نداشتم با چند دختر دیگر یک‌جا شده در دهن باغ یک اتاق را به کرایه گرفتم و اما تهیه نان برای ما مشکل بود چون ما در پرورشگاه زندگی می‌کردم و تجربه آشپزی را نداشتیم. کلانترین مشکل من این بود که در سه ماه زمستان لیلیه رخصت بود. آنانی که خانواده داشتند به خانه‌های‌شان رفتند اما من که خانواده‌ام را نمی‌شناسم حیران بودم که به کجا بروم. بعضی اوقات به خانه همصنفی‌هایم می‌رفتم و اما از این‌که دختر استم و شناختن مردم خیلی‌ها مشکل است با استرس و ترس در هر جا می‌گذرانم. کاش دولت این مساله را در نظر بگیرد تا به جوانان پرورشگاه که بی‌سرپناه استند قانون و یا راهکرد مشخصی را در نظر داشته باشد.

قبل از حکومت طالبان اگر چه چندین بار تصمیم گرفتم که کار کنم اما به هر جایی که مراجعه کردم جواب مثبت ندادند. چون در آن شرایط در پهلوی داشتن مدرک تحصیلی و شناخت، دانستن لسان انگلیسی و کمپیوتر امر ضروری بود. از اینکه من توان پرداخت فیس کورس‌های انگلیسی و کمپیوتر را ندارم تا حال موفق نشدم تا کار پیدا کنم و حداقل یک اتاق را به کرایه بگیرم.

فقط من پرورشگاه و لیلیه را بلد استم و با اجتماع هیچ‌گونه بلدیت ندارم. ازهمه می‌ترسیدم و جرات گپ زدن را ندارم. چون از لحاظ عاطفی احساس تنهایی می‌کنم و در آرزوی این استم که مانند دیگر افراد با خانواده زندگی کنم. ازشرایط لیلیه و مکان‌های بود و باش رسمی و خانه‌های مردم کاملا خسته شده‌ام و به اصطلاح دست و پای آزاد ندارم. امیدوارم تحصیلم را که فقط یک‌سال به فراغتم باقی مانده تمام کرده و خودکفا شوم و تشکیل زندگی بدهم و خودم را از شر لیلیه و زندگی مجبوری با دیگران خلاص کنم.

با آمدن حکومت طالبان چه حسی داشتید و چه چیزها را از دست دادید؟

سوسن محمدی: زمانی که طالبان آمدند من هم مانند هزاران دختر و زن افغان ترس رفتن به بیرون از منزل را بدون محرم شرعی داشتم. چون در دوره اول حکومت طالبان هیچ زن بدون محرم شرعی حق بیرون رفتن را نداشت و حتی به زنان شلاق می‌زدند. بعد از این‌که اوضاع تا اندازه‌ای عادی شد بعد از تماس با استادان و همصنفی‌هایم به پوهنتون رفتم و مشکلم را با یکی از استادن پرورشگاه در میان گذاشتم او مرا در خانه‌اش جا داد و تاکنون با او زندگی می‌کنم. اما پول مصارف زندگی را ندارم قبل از حکومت طالبان موسسه‌ی به اسم (سوله) مرا کمک اقتصادی می‌کرد. با آمدن طالبان این موسسه با کارمندانش افغانستان را ترک کرد و حالا هیچ نهاد و منبعی نیست تا مرا تمویل کند. یعنی در زمان حکومت قبلی از بی‌سرپناهی رنج می‌بردم حالا نه نان دارم و نه سرپناه و نه به من اجازه کار داده می‌شود و نه اجازه تحصیل.

منحیث یک دانش‌آموز دانشکده‌ی حقوق برای اعاده حقوق زنان و اطفال در افغانستان چه پیشنهاد دارید؟

سوسن محمدی: متاسفانه در افغانستان با وجود تشکیل دفاتر مختلف حقوقی و پروژه‌های حقوق زن؛ زنان و اطفال از حقوق نسبی برخودار نبودند و نیستند و اکنون هم حق درس و کار را ندارند. زنان و اطفال در ولایات افغانستان از هیچ‌گونه حق انسانی برخوردار نیستند و از زنان و اطفال مانند افزار استفاده می‌شود. حتی زنان در بدل حیوانات به فروش می‌رسند. در دوره امارت اسلامی منحل نمودن وزارت امور زنان نیز یکی از اعاده ننمودن حقوق زنان است. در این وزارت که به صد‌ها زن بیوه و بی‌سرپرست مصروف کار بودند و این وزارت به زنان و دخترانی همچو من شرایط و پروژه‌های کاری را مهیا می‌ساخت اکنون منحل گردیده و جایش را به وزارت امر بالمعروف و نهی از منکر داده‌اند.

خواست‌تان از دولت فعلی چیست؟

سوسن محمدی: خواهشم از امارت اسلامی اینست که نخست از همه به ما دختران اجازه درس و تحصیل بدهند و چیزی را که به زبان می‌گویند در عمل اجرا کنند. امارت اسلامی باید به اطفال یتیم و بی‌سرپرست توجه کند و در یتیم‌خانه‌ها شرایط بهتر زندگی و تحصیلی را مهیا سازند. از ورود اطفالی که یتیم نیستند و به اثر واسطه و شناخت به پرورشگاه شامل می‌شوند جلوگیری نمایند تا حق اطفال مستحق تلف نشود.

پرورشگاه‌ها نه تنها به اطفال و نوجوانان یتیم سرپناه بدهند؛ بلکه آن‌ها را به شغل و مسلک‌های مختلف آماده سازند تا آن‌ها بعد از سن هژده‌ساله‌گی خودکفا شده و مانند من در به در و خانه به خانه نگردند.

اگر چه رسیدن به این خواسته‌ام در شرایط کنونی خواب و خیال است و تا این‌که افغانستان را به سطح جهان قانونمند ببنیم شاید نسل ما در این دنیا نباشد. اما باز هم امیدوارم تا هرچه زودتر شاهد تغییرات مثبت و خوب باشیم.

در افغانستان تجاران زیادی زندگی می‌کنند که در هر ماه برای تفریح به دوبی و دیگر ممالک به سیاحت می‌روند؛ اگر آن‌ها و امارت اسلامی دست به دست هم داده از مصارف اضافه‌شان بکاهند و یتیمان را کمک کنند هیج یتیمی بی‌خانه و بی‌سرپناه نخواهد ماند.

در اخیر اگر کدام گفتنی دارید می‌توانید بیان دارید؟

سوسن محمدی: تشکر از این‌که با من به تماس شده از وضعیت زندگیم پرسیدید. امیدوارم زنان افغان و یا کسی که در راس زنان کانادا قرار دارد مصاحبه‌ام را بخوانند و اگر امکان داشته باشد شرایط آمدنم را به کانادا که شنیده‌ام کشور فرصت‌هاست مهیا سازند و مرا سپانسر نمایند تا بدون ترس و هراس به درس و کار بپردازم و کمبودی‌های زندگی را تلفی کرده و متباقی عمرم را در خوشبختی سپری کنم. چون اینجا آرامش روحی و ذهنی ندارم.

خانم سوسن محمدی از شما سپاسگزاریم

 

ارسال نظرات