در جوانی عضو بخش دانشجویی چریکهای فدایی در ایران بود و امروز به عنوان یک عصو رسمی حزب نیودموکرات با گرایشهای چپ در کانادا در فعالیتهای سیاسی شرکت میکند؛ مقابل محافظهکاران و نئولیبرال است؛ نگرانیهای محیط زیستی دارد و از حقوق زنان دفاع میکند؛ اینها پارهای از ویژگیهای شخصیت سیاسی خانم دکتر نیما مشعوف، سیاستمدار ایرانیتبار کانادایی است که برای انتخابات ۲۰ سپتامبر۲۰۲۱ از منطقه لوریه-سن-ماری Laurier-Sainte-Marie در مونترال پنجه در پنجه رقیبان انداخته است.
دلایل دیگری هم برای شهرت خانم مشعوف وجود دارد از جمله اینکه او همسر امیر خدیر، چهره سیاسی شناخته شده ایرانی در کبک و عضو برجسته حزب همبستگی با گرایشهای استقلالطلبانه است، گرچه در سالهای اخیر خیلی محتاطانه از این گرایش فاصله گرفته و دیگر با تاکید و وضوح گذشته از این امر دفاع نمیکند.
در گفتوگوی مفصلی که به خانم مشعوف داشتیم از او درباره عملکرد دولت ترودو، انتخابات زودهنگام و احتمال همراهی حزب نیودموکرات با محافظه کاران برای ساقط کردن لیبرالها و همچنین موانع پیش روی جایگاهسازی قدتمند و مثبت از جامعه ایرانیان در کاناد پرسیدیم.
خانم مشعوف احتمال همراهی گسترده میان نیودموکراتها و محافظهکاران را کم میداند و میگوید مذهب و سیاست سبب شده جامعه ایرانیان کانادا از یکپارچگی لازم برای حرکت رو به جلو برخوردار نباشد و…
خانم نیما مشعوف گرامی تا جاییکه من اطلاع دارم شما متولد فرانسه هستید؛ تا هشت سالگی در مونترال بزرگ شدهاید؛ در سال ۱۹۷۳ به ایران برگشتید و در سال ۱۹۸۳ هم از ایران خارج شدید.
نیما مشعوف: بله درست است. من ۱۰ سال در ایران زندگی کردهام.
درباره مدت زمانی که در ایران بودهاید، اطلاعات بسیار کمی وجود دارد. سوال من از شما این است که چرا از ایران خارج شدید و اساسا در ایران چه فعالیتهایی داشتید؟
نیما مشعوف: من از هشت تا هجده سالگی در ایران زندگی کردم. حدود ۱۳ سال داشتم که انقلاب شد. من در یک خانواده سیاسی بزرگ شدهام و از همان نوجوانی، پدر و مادرم مرا نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی حساس کردند. همیشه عملکردن بهعنوان یک عضو فعال در جامعه، جزو ارزشهایی بود که به ما از بچگی یاد دادند. نقش داشتن در محیط زندگی و اثرگذاربودن در جامعهمان، به ما یادداد که فقط برای خودمان زندگی نکنیم.
من دبستان و دبیرستان را در ایران تکمیل کردم. شش ماه اول پساز انقلاب، که آزادیهای نسبی وجود داشت تجربه خوبی بود. اما بهطور کلی انقلاب، تجربه بسیار مهم و اساسی در زندگی من و همنسلهای من بود. من فکر میکنم ما ایرانیهاییکه به این نسل تعلق داریم انقلاب، در تغییر مسیر زندگیهایمان بسیار موثر بود. من از این موضوع خوشحالم؛ علیرغم اینکه بعد از انقلاب، تحولات درون ایران بسیار منفی بود. ما در زمینههای بسیاری پسرفت داشتیم از جمله حقوق زنان، زیادشدن فاصله اختلاف طبقاتی و موضوع خصوصی سازیها استبداد زمان خمینی، استبداد زمان شاه را روسفید کرد. در سال ۱۳۶۰ که بگیروببندها شروع شد، من دوم دبیرستان و ساکن تهران بودم. در آن زمان من عضو شورای دانشجویی مدرسه بودم درحالیکه ما حق داشتن شورای دانشجویی را نداشیتم و این فعالیت غیرقانونی بود. ما ۵ نفر بودیم که به دلیل فعالیت سیاسی و داشجویی از مدرسه اخراج شدیم. من آن زمان در جنبش دانشجویی فعالیت سیاسی داشتم و در مدرسه نیز شورای دانشجویی را تشکیل داده بودیم. کتابهایی که ما میخواستیم، در کتابخانه مدرسه نبود و بههمین دلیل، یک کتابخانه سیار در مدرسه تشکیل دادیم. این کار تجربه جالبی بود. حدود ۲۵ نفر از بچههای مدرسه، هر روز صبح یک کیسه بزرگ کتاب به مدرسه میآوردند و گوشهای از مدرسه کتابخانهای را دایر میکردیم و هر روز عصر هم، هرکسی یک کیف کتاب به خانه میبرد؛ این اتفاق هر روز میافتاد. اما اجازه نداشتیم این نوع کتابها را در کتابخانه مدرسه بگذاریم و فقط کتابهای اسلامی در کتابخانه مدرسه داشتیم. در واقع کتابخانه مدرسه دیدگاههای دیگر را پوشش نمیداد؛ بنابراین ما این کتابها را در کتابخانه سیارمان به بچهها قرض میدادیم.
آیا برخورد خاصی با شما و یا خانوادهتان انجام شد که از ایران مهاجرت کردید؟
نیما مشعوف: من مهاجرت نکردم. اگر میتوانستم، هرگز ایران را ترک نمیکردم. من مجبور شدم از ایران فرار کنم. علاوه بر اینکه از مدرسه اخراج شدم، دوبار هم در تظاهرات دستگیر شدم؛ پدرم هم دستگیر شد و زندان رفت. ما به دلیل فعالیت سیاسی علیه حکومت صدمه زیادی خوردیم.
آیا فعالیتهای شما وابسته به گروه خاصی بود؟
نیما مشعوف: بله من جزو گروههای چپ بودم؛ با پیشگام فعالیت میکردم؛ بخش دانشجویی چریکهای فدایی.
خانم مشعوف خاطرهای از برخورد دستگاههای امنیتی دارید که بتواند فضای آن سالها را روایت کند؟
نیما مشعوف: سال ۱۳۶۰ فضای مخوفی بود؛ فضا، امنیتی بود. من ۱۵ساله بودم و نتوانستم یکسال مدرسه بروم؛ چون هیچ مدرسهای مرا در سال ۱۳۶۱ به دلیل اخراجشدن از مدرسه قبلی ثبتنام نمیکرد. علاوه بر اینکه یکسال از مدرسهرفتن محروم بودم؛ به خاطر بگیروببندها مجبور شدم از تهران هم بروم. ما نمیتوانستیم به خانه برگردیم؛ من دوبار در تظاهرات دستگیر شدهبودم و یکبار هم به خانهمان ریختند.
ما ایرانیها پراکنده عمل میکنیم. سیاست و مذهب دو مانعی شدهاند که به تشکلات اجتماعی جامعه ما ضربه میزنند. بسیاری از ما نمیتوانیم فعالیت کامیونیتی را از تفکر سیاسی تفکیک کنیم.
پس به این ترتیب و با این عقبه سیاسی وارد کانادا شدید و با آقای امیر خدیر ازدواج کردید.
من و امیر از بچگی همدیگر را میشناسیم. پدرومادر من در کانادا تحصیل میکردند. یکسال قبل از اینکه به ایران برگردیم، امیر و خانوادهاش به کانادا مهاجرت کردند و آن زمان پدرها و مادرهای ما با همدیگر در کنفدارسیون دانشجویان ایرانی دانشگاه با همدیگر آشنا شدند؛ به واسطه خانوادههایمان، ما نیز با همدیگر دوست بودیم. ما در واقع دوستان خانوادگی بودیم و از بچگی همدیگر را میشناختیم. وقتی هم در ۱۸ سالگی به کانادا برگشتم، دوباره با یکدیگر دیدار کردیم.
دکتر امیر خدیر یکی از چهرههای تاثیرگذار در کبک هستند اما به نظر میرسد موضوع استقلال که درکارهای آقای خدیر موضوعی محوری است؛ امروز جزو اولویتهای شما در حوزه سیاست نیست و اصولا به نظر میرسد پنجرهای که شما از آن به سیاست نگاه میکنید با پنجرهای که آقای خدیر از آن نگاه میکند متفاوت است.
نیما مشعوف: اتفاقا موضوع جدایی کبک، برای امیر هم محوری نیست. محور اصلی فعالیت سیاسی او، عدالت اجتماعی و ساختن جامعهایاست که برای همه افرادش فرصتهای برابر ایجاد کند. او همیشه میگوید اگر برای رسیدن به این اهداف اجتماعی، به جدایی کبک نیاز باشد این بها را میدهیم. اما جدایی کبک، نه برای او و نه برای من محور نیست. اگر کبک بخواهد جدا شود با رای مردم و در یک رفراندوم جدا خواهد شد و اگر مردم نخواهند کبک خواهد ماند.
یعنی پنجره متفاوتی در نگاه شما به مسائل سیاسی وجود ندارد؟
نیما مشعوف: ما هردو از دیدگاه عدالت اجتماعی به جامعه نگاه میکنیم و هدف هردوی ما در این راستا است. او ممکن است باور داشته باشد در کادر کانادا نمیتوان به این هدف رسید اما من فکر میکنم امکانش وجود دارد و برای رسیدن به این هدف نیاز به جدایی نیست.
این تفاوت مهمی به نظر میرسد. فکر میکنید که شاید یک روز به همین دلیل، یک صفبندی سیاسی جدی با آقای خدیر داشته باشید؟
نیما مشعوف: نه فکر نمیکنم؛ چون موضوع استقلال کبک در دیدگاه سیاسی هیچکدام از ما محوریت ندارد. فعلا هم که مردم کبک نمیخواهند جداشوند. (میخندد)
شما در سال ۲۰۱۰ به حزب نیودمکرات پیوستید. دو سال پیش که از طرف این حزب کاندیدای انتخابات شدید در جایی گفتهبودید با هدف ارتقا اندیشههای ترقی خواهانه و مبارزه با نئولیبرالیسم در انتخابات شرکت میکنید. آیا شما نئولیبرالیسم را خطری جدی برای جامعه کانادا ارزیابی میدانید و چرا؟
در جامعهای که سرمایه و سود هدف قرار میگیرد، عدالت اجتماعی وجود ندارد. سرمایه و سود برای بخش مرفه جامعه است و در چنین جامعهای فضای بیشتری برای قشری که امکانات بیشتری دارند، باز میشود. اما اکثریت جامعه افرادی ثروتمند نیستند. در فلسفه سیاسی من، همه آحاد جامعه علیرغم اینکه پول داشته باشند و یا از خانواده پولدار به دنیا آمده باشند، باید شانسهای برابری برای ارتقا در اختیار داشته باشند. این امکانات در جامعهای که قانون بازار حاکم است به طور مساوی تقسیم نمیشود و هرکس که پول داشت، امکانات بیشتری میتواند تهیه کند. در فلسفه سیاسی که من به آن اعتقاد دارم، جامعهای که فرد در آن زندگی میکند باید سازوکاری داشته باشد که به هرکسی همانقدر شانس پیشرفت بدهد که اگر استعدادی دارد بتواند آن استعداد را فارغ از پیشینه خانوادگی خود بارور کند. یک جامعه نیولیبرالیست با این دیدگاه خوانایی ندارد.
نظر شما درباره برگزاری انتخابات زودهنگام توسط آقای ترودو چیست؟ آیا ضرورتی داشت؟
نیما مشعوف: از نظر من، اینکار خیلی بیمورد بود. دولت نیاز نداشت پای انتخابات برود. درست است که دولت اقلیت بودند و حدود ۲۰ رای کم داشتند برای به دستآوردن دولت اکثریت؛ اما هر طرحیکه میخواستند پیش ببرند اگر دست راستی بود میتوانستند با محافظهکاران کنار بیایند و اگر طرحی بود که بیشتر جنبه اجتماعی و چپ داشت میتوانستند با نیودمکراتها پیوند بخورند. آقای ترودو میگوید که دولت کارایی نداشت اما این درست نیست؛ کارها پیش میرفت اما دولت نمیتوانست هرکاری را انجام دهد. بهعنوان مثال، میتوانیم عملکرد دولت را در این موضوع بررسی کنیم. برای جلوگیری از بیمارشدن مردم و کنترل شیوع این بیماری همهگیر، همه توافق داشتند که مردم باید درخانههایشان بمانند و مسلما در چنین شرایطی دولت باید به مردم سوبسید بدهد. واقعیت این است که اگر دولت لیبرال، اکثریت پارلمان را داشت ما دوران اوج شیوع کووید را با دردسر بیشتری طی میکردیم. چراکه طرح دولت این بود که ماهانه هزار دلار کمک هزینه بدهند و بخشی از جامعه مثلا دانشجویان را شامل نمیشد. این طرح حتی کسانیکه کارمند نبودند و کار آزاد و یا خوداشتغالی داشتند را هم شامل نمیشد. نمایندههای نیودمکرات گفتند اگر هدف این است که افراد درخانه بمانند باید رقم هزار دلار در ماه افزایش یابد. نمایندههای نیودمکرات، دولت را قانع کردند تا بهجای هزار دلار، دوهزار کمک هزینه زندگی بدهد و این طرح دانشجویان را هم شامل شود.
شما قانون را میگذارید و به کارخانهای که از همه بیشتر کربن تولید میکند و باعث گرمایش زمین میشود معافی میدهید؟ واقعیت این است که لیبرالها به اندازه محافظهکارها در صنعت نفت پول ریختهاند.
اگر بخواهید به دولت آقای ترودو از بیست نمره بدهید برای عملکردشان در مجموع این چندسال، چه نمرهای میدهید؟
نیما مشعوف: نمره ۱۳ میدهم. قبول میشوند اما اشتباهات زیادی داشتند. این اشتباهات بهطور خاص در زمینه محیط زیست دیده میشود؛ لیبرالها و دولت آقای ترودو فرصتهای طلایی داشتند؛ اما فقط شعار دادند که در زمنیه محیط زیست برنامههای مترقی داریم و کارهای اساسی میخواهیم انجام دهیم. آنها گفتند یکی از مبارزین زیست محیطی کانادا را جذب کردیم -کسیکه خیلی معروف است و رقیب انتخاباتی من در این منطقه محسوب میشود- اما وقتی بیلان کاری دولت را نگاه میکنیم میبینیم در عمل در خط لولههای نفتی سرمایهگذاری کردند به طوریکه امکان تولید و انتقال نفت را سه برابر بالا میبرد. آنها مالیات کربن گذاشتهاند برای کاهش آلودگی که خیلی هم قانون خوبی است اما از سوی دیگر به یکسری از کمپانیهایی که اتفاقا میزان بسیار بالایی آلودگی کربن دارند؛ معافی مالیات کربن دادهاند. شما قانون را میگذارید و به کارخانهای که از همه بیشتر کربن تولید میکند و باعث گرمایش زمین میشود معافی میدهید؟ واقعیت این است که لیبرالها به اندازه محافظهکارها در صنعت نفت پول ریختهاند.
این موضوع در زمینه درمان و بهداشت هم صدق میکند. قانون، سیستم بهداشتی کانادا را بهعنوان یک سیستم درمان دولتی معرفی میکند. سیستم بهداشت فعلی، ایراداتی دارد اما بهطور کلی سیستم خوبی است از این نظر که همه مردم به امکانات درمانی دسترسی دارند. نیودمکراتها برای رفع این ایرادات و اصلاح قانون، طرحی را به مجلس بردند که براساس آن، بیمه درمانی به بیماریهای چشم و دندان و از همه مهمتر بهداشت روان را نیز پوشش میداد. اما همه نمایندگان احزاب دیگر از جمله لیبرالها و محافظهکاران به این طرح رای منفی دادند. درحالیکه بسیاری از مشکلاتی که در شهرهای بزرگ وحود دارد، ناشی از مشکلات روانی و نبود خدمات بهداشت روان است.
مثالی دیگر از عملکرد اشتباه دولت، درباره مدیریت بیماری کووید است. صنعت دارویی کانادا، زمانی یک صنعت قوی بوده اما الان پسرفت کردهاست. چنانچه بعداز شیوع این ویروس، دولت نتیجه گرفت که ما از نظر استقلال تولید داخلی دارو و واکسن در سطح پایینی قرار داریم. بنابراین باید این صنعت را رشد دهیم. این تصمیم خوبی است اما به جای اجرای این طرح در بخش دولتی، آن را در بخش خصوصی اجرا میکنند و این ایراد کار است. دولت اعلام کرده که ما با کمپانی مدرنا مذاکره کردهایم که یک کارخانه در کانادا تاسیس کنند. دلیل مخالفت ما با ورود بخش خصوصی این است که هدف نهایی بخش خصوصی، منفعت و سود مالی است و هدف نهایی آن، ارائه خدمات به مردم نیست.
حزب نیودمکرات انتقادهایی جدی به فضای سرمایهداری دارد اما از رهبری حزب آقای جگمیت سینگ در رقابتهای انتخاباتی فعلی نقل شده حزب شما حاضر است حتی با حزب محافظهکار کار کند. آیا این همکاری شعار حزب نیودمکرات درخصوص موضوع عدالت اجتماعی را زیر سوال نمیبرد؟
نیما مشعوف: احتمال همکاری با حزب محافظهکار خیلی کم است اما وقتی صحبت همکاری میکنند مربوط به زمانی استکه دولت اقلیت سرکار باشد. مسلما دولت برای پیشبردن پروژهها، به موافقت اکثریت نمایندگان نیاز دارد. گاهی نیز همه احزاب درباره یک موضوع با هم توافق دارند. بنابراین موضوع ائتلاف مطرح نیست. مساله درباره رایدادن به پروژهای خاص در پارلمان است. ما حتی درباره برخی از پروژهها با محافظهکاران همنظر هستیم. مثلا آنها هم معتقدند بودجهای که فدرال تعیین و بین استانها پخش میکند باید همراه با آزادی اختیار به استانها درباره نحوه هزینهکرد باشد.
منطقه لوریه سن ماری که شما از آن ناحیه در انتخابات شرکت میکنید ایرانی دارد و آیا شما روی رای ایرانیها برای برندهشدن در انتخابات حساب کردهاید؟
نیما مشعوف: در منطقهای که من کاندید شدم تعداد بسیار کمی از ایرانیان ساکن هستند و شاید تعدادشان به ۱۰۰ نفر هم نرسد. من در این محله کار، زندگی و فعالیت میکنم؛ در کمیتههای محلی با شهرداری همکاری میکنم؛ برای رسیدگی به مشکلات بیخانمانها فعالیتهایی داشتهام. همچنین در زمنیه مشکل مسکن در کمیتههای محلی فعال بودم. در سال ۲۰۰۹ از همین محله کاندیدای شورای شهر محله شدم و برنده شدم. آن سال حزبی که من عضو آن بودم یعنی پروژه مونریال Projet Montréal (یک حزب چپِ فعال در سطح شهرداری) پیروز شد اما من در شورای شهر فعالیت نکردم و کرسی خودم را به رهبر حزب دادم.
جامعه ایرانیان کانادا علیرغم ظرفیت زیاد و چهرههای برجستهای که دارد اما هنوز نتوانسته به فراخور ظرفیتش، از جایگاه شایستهای در جامعه کانادا برخوردار شود. شما چه موانعی را برای پیشرفت و ترقی پیش روی جامعه ایرانیان کانادا میبینید؟
نیما مشعوف: سوال بسیار خوبی است. وقتی خودمان را با ملیتهای دیگر مقایسه میکنیم میبینیم ملیتهایی هستند که ما توقع داریم کمتر از ما در زمینههای تشکل اجتماعی پیشرفته باشند اما بهتر عمل کردهاند. ما ایرانیها پراکنده عمل میکنیم. سیاست و مذهب دو مانعی شدهاند که به تشکلات اجتماعی جامعه ما ضربه میزنند. بسیاری از ما نمیتوانیم فعالیت کامیونیتی را از تفکر سیاسی تفکیک کنیم. ما میتوانیم با افرادی که تفکرات سیاسی متفاوتی دارند درباره موضوعات احتماعی و فرهنگی همکاری داشته باشیم. ما جامعه ایرانی میتوانیم بهتر عمل کنیم اگر دیدگاههای سیاسی را از اهداف اجتماعی جداکنیم و درباره موضوعاتی مثل رسیدگی به نیازهای فرهنگی، یادگیری زبان، همکاریهای اقتصادی و کمککردن به کل جامعه از نظر شغلی و یا حتی جاافتادن تازهواردها به این جامعه فارغ از مذهب و سیاست همکاری داشته باشیم. درحالیکه ما بر اساس دیدگاه سیاسی خود برای موضوعات تفاوت قائل هستیم و این رویکرد به ضرر ما است. در جوامع دیگر مذهبشان باعث نزدیکتر شدن مردم جامعه به یکدیگر میشود اما مذهب ما باعث جداییمان میشود. در جوامع دیگر، سفارت آن کشور برای تشکل اجتماعی و فرهنگی کمک میکند اما سفارت ما اگر وجود داشت هم به ما ضرر میزد و جامعه را تقویت نمیکرد. بااینکه تعداد ما ایرانیها در کانادا زیاد است و تنوع زیادی از نظر سنی وجود دارد و نخبگان، روشنفکران و کارآفرینان زیادی هم اینجا زندگی میکنند اما این پتانسیل خودش را نشان نمیدهد چون تشکل همهگیر نداریم.
کنگره ایرانیان هم نتوانست این نقش را اجرا کند به خاطر سیاستبازی. در انتخابات کنگره ایرانیان کانادا من با کارزار همکاری میکردم و اتفاقا من شخصا عمیقا اعتقاد دارم کنگره باید این نقش را ایفا کند اما نتوانست.
ما در کارزار سعی کردیم مطمئن شویم این نهاد سمتوسوی سیاسی پیدا نمیکند و به دنبال کاندیداهایی رفتیم که تفاوتهای سیاسی زیادی داشته باشند تا سیاست موضوع نباشد و این نهاد بهعنوان یک نهاد اجتماعی و فرهنگی حفظ شود اما این اتفاق نیافتد.
ارسال نظرات