دیدگاه نوید میهن‌دوست، کارگردان زندانی

یادداشت رسیده از اوین: رونالدو و مهسا در یک قاب

واکاوی همزمانی سالگرد فوت مهسا امینی و حضور رونالدو در تهران

یادداشت رسیده از اوین: رونالدو و مهسا در یک قاب

سالگرد فوت مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد و همزمان حضور یک ستاره فوتبال، کریس رونالدو در ایران، موضوعی است که نوید میهن‌دوست، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس سینما و تلویزیون به آن پرداخته است که در زمان انتشار این متن، او در حال تحمل حبس در زندان اوین است.

نویسنده: نوید میهن‌دوست

هم‌زمانی اتفاقاتی به ظاهر بی‌ربط، گاه تحلیل‌های جالبی به دست می‌دهد: از خرافاتی چون دست تقدیر و سرنوشت گرفته تا قیاس‌هایی که ناخودآگاه به ذهن متبادر می‌شود. به شخصه ترجیحم استفاده از قیاس و منطق است تا تشبث به مصادیقی شبه‌خرافی مانند قضا و قدر آن‌هم در مورد دو ماجرای این روزهای ایران یعنی سالگرد فوت مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد و حضور یک ستاره فوتبال که مدت‌هاست از فروغ سابقش دور افتاده (کریس رونالدو).

در مدتی که در بند اوین هستم آنچه می‌خوانم محدود است به روزنامه‌های دارای مجوز جمهوری اسلامی و آنچه می‌بینم صداوسیمای بی‌رونق آن. البته زیر سایه شنود مقامات زندان در تماس‌های تلفنی، خبرهایی از دنیای آزاد به دستم می‌رسد ولی طبیعتا حجم اخبار رسانه‌های پروپاگاندای رژیم در این‌جا بیشتر است، هرچند اعتبار و صحتش کمتر. به همین علت آن‌چه از حضور پرازدحام نیروهای امنیتی سراپا مسلح برای مقابله با مردمی که صراحتا به مشروعیت و مقبولیت رژیم معترفند دریافت کرده‌ام از رسانه‌های آزاد بوده و آنچه از بی‌نظمی و اغتشاشات (!) مربوط به حضور رونالدو در تهران می‌دانم از رسانه‌های مکتوب داخلی.

هم‌زمانی این دو ماجرا تصادفی کم‌نظیر را رقم زده است. طبیعتا نه کنفدراسیون فوتبال می‌توانسته در قرعه‌کشی مسابقات خود دست‌کاری کند تا این دیدار دقیقا سه روز پس از سالگرد فوت مهسا برگزار نشود و نه مقامات جمهوری اسلامی توان جلوگیری از این تقارن زمانی را داشته‌اند، ماحصل، یکی از عجیب‌ترین وقایعی را رقم زد که به یک پدیده گروتسک شباهت دارد.

به نظر می‌رسد برای حاکمان ایران که به شدت در بحران مشروعیت مردمی دست‌وپا می‌زنند، مقابله با مردم کشور بسیار مهم‌تر از ایجاد امنیت برای یک تیم فوتبال باشگاهی است که با حضور ستاره‌های جهانی نگاه بسیاری از مردم دنیا را به خود جلب کرده است.

این که مردم شیفته‌ی فوتبال و ستارگان بزرگش این چنین اختیار از کف بدهند که تپه‌های خاکی اطراف هتل محل اقامت رونالدو را فتح کنند پدیده عجیبی نیست. در همه‌ جای دنیا افرادی عنان از کف داده و هیجان‌زده پیدا می‌شوند که چنین ماجراهایی را رقم بزنند. آن‌چه در کشور تحت حاکمیت جمهوری اسلامی عجیب است و غیرعادی این است که آن همه نیرویی که با بودجه‌های نجومی برای تقابل با مردم بی‌دفاع اجیر شده بودند حالا کجا هستند تا اطراف محل اقامت رونالدو را قرق کنند و مانع ایجاد ویدیوهایی شوند که به سرعت فضای مجازی دنیا را درمی‌نوردند.

ایجاد امنیت بیش از آن‌که نیازمند قدرت باشد به عقل و هوش احتیاج دارد؛ عقل سلیم که البته وجودش در مسئولان جمهوری اسلامی نایاب است. کمی درایت، حکم می‌کرد که مسیری هرچند کوتاه را برای عبور کنترل شده رونالدو و همراهانش فراهم کنند و نیروهای زبده را به‌کار گرفت تا نظم و انضباط توام با احترامی را در این مسیر برقرار کنند تا هم شور و شوق مردم برای دیدن ستارگان فوتبال النصر تخلیه شود و هم ستارگان این تیم از این استقبال مردمی پرشور لذت ببرند.

تحلیل ساده و در عین حال دردناکی برای این‌گونه بی‌تدبیری‌های جمهوری اسلامی وجود دارد. این رژیم همیشه سعی می‌کند ناتوانی مدیریتی‌اش را با اعزام فله‌ای نیروهای نظامی و انتظامی در مقابله با بحران‌های متعددش جبران کند. ساختن یک مسیر و کنترل امنیتی آن نیازمند به‌کارگیری نیروهایی است که از حداقل هوش و توان مدیریتی بابهره باشند و پیدا کردن چنین افرادی سخت است و دشوار ولی یافتن انبوهی نیروی مسلح که به صورت هیئتی در خیابان‌ها بچرخند و مردم را در میادین اصلی شهر بازداشت و ضرب‌وشتم کنند کاری است سهل و آسان. حالا چه باک از تصاویری که چهره‌ی شهر را شبیه مناطق جنگی نماید و همزمان مستندات متعددی از بی‌نظمی فاجعه‌بارِ مردم عاشق رونالدو به جهان ارسال شود!

این‌گونه مدیریت جمهوری اسلامی البته مسبوق به سابقه است. آن‌ها در زمان جنگ هشت ساله که این روزها در چهل و سومین سالگردش به سر می‌بریم، همین‌سان عمل کردند و بنابر اعتراف سرداران سپاه پاسداران، بدون تدبیر و با بسیج و چینش نامنظم نیروها جلوی تسلیحات نظامی دشمن، عده زیادی را به کشتن دادند تا مثلا جلوی پیشروی دشمن را بگیرند. مرور فرجام همان جنگ نیز درس‌های جالبی به ما می‌آموزد. هنگامی که دیگر پولی برای جنگیدن باقی نمانده بود و نیروهایی که قبل از اوایل جنگ خود را خالصانه قربانی کنند، وجود نداشت، جام زهر نوشیده شد و آن جنگ فرمایشی و بی‌حاصل پایان یافت.

جمهوری اسلامی تا ابد نمی‌تواند با پراکندن هزاران نیرو و سوء‌مدیریت کار را به انجام رساند. همان‌طور که جنگ هشت ساله را پایان داد مجبور خواهد شد جنگ چهل و اندی ساله با مردمش را نیز پایان دهد. فراموش نکنیم که حکومت‌ها می‌توانند بارها و بارها پیروز باشند ولی مردم فقط به یک پیروزی نیاز دارند. فقط یک‌بار!

ارسال نظرات