نویسنده: امید اخوی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران
میرزا نصراللهخان مشیرالدوله نائینی فرزند آقامحمد در سال ۱۲۵۴ هجری قمری در نائین به دنیا آمد.((۱)) او از نتایج مرحوم حاجی عبدالوهاب مرشد نائینی و منتسبینِ نزدیک حاجی محمدحسن مرشد کوزهکنانی است. مشیرالدوله اگرچه، دارای اجداد و خاندانی مشهور است، ولی در آغاز جوانی با سختیهای بسیار روبهرو شد که به آن میپردازیم. او در جوانی، نائین را ترک کرد و به سوی تهران رهسپار شد. چند هفته در اصفهان ماند تا بتواند لباسی نسبتاً آبرومند تهیه کند و سپس به تهران برود. در اصفهان، بازرگانی به نام حاج محمدِ جعفر، یک دست لباس و یک طاقه عبا به او داد... قسمتی از مسیر را طی کرد و از مورچهخورت با کاروانی همراه شد و کاروانیان او را با خود به تهران بردند. پس از طی مراحل ابتدایی ترقی، در سال ۱۲۹۸ هجری قمری، میرزا سعیدخان او را به عنوان مدیر ادارهی روس منصوب کرد و در سال ۱۳۰۳ که یحییخان مشیرالدوله قزوینی وزیر امور خارجه شد، لقبی تحت عنوان «مصباحالملک» برای او دریافت نمود. از سال ۱۳۰۵ تا سال ۱۳۰۸ که میرزا عباس قوامالدوله آشتیانی وزیر امور خارجه بود، نصراللهخان همچنان مدیر ادارهی روس بود. در این ایام است که میرزا علیاصغرخانِ امینالسلطان، وزیر اعظم که به قول لرد کرزن علمدار سیاست انگلیس در ایران بود، در مقدمهی تحریم تنباکو تغییر سیاست داد و علمدار سیاست روس در ایران شد. در این تغییر مسلک دادن، به خدمتگزاری کسی که بیش از ده سال مدیر ادارهی روس بود، احتیاج داشت و در نتیجه میرزا نصراللهخان در سال ۱۳۰۸ به نیابت اول وزارت امور خارجه رسید و لقب مشیرالملک را نیز دریافت کرد. او این ترقی را به صدراعظم وقت، میرزا علیاصغرخان امینالسلطان اتابک اعظم، مدیون بود. امینالسلطان به مشیرالملک اعتمادی وافر داشته و از طریق او بر وزارت خارجه نیز مسلط بود. مشیرالملک در سال ۱۳۱۰ به عنوان معاون و مدیرکل وزارت خارجه انتخاب شد. او در سال ۱۳۱۴ هق به وزارت لشگر رسید. در همان اوقات حاج شیخ محسنخان مشیرالدوله که برای معالجه به پاریس رفته بود، در آنجا وفات یافت و لقب و خدمتش را به میرزا نصراللهخان دادند. او در ربیع الثانی ۱۳۱۷ هق به خدمت وزارت امور خارجه درآمد.
میرزا نصراللهخان مشیرالدوله بیشترِ دوران ترقی و پیشرفت خود را پیش از مشروطیت طی کرده بود و پس از برقراری مشروطیت در ایران، به عنوان صدراعظم ایران انتخاب شد. هنگامی که فشارهای علاءالدوله، حاکم تهران بر تجار قند افزایش یافت و عدهای از ایشان، از جمله سیدهاشم که از تجار سالخورده بود، به چوب بسته شد، مشیرالدوله که در این زمان وزیر امور خارجه بود، درصدد جلوگیری از این کار برآمد و از علاءالدوله انتقاد کرد((۲)) و همین امر باعث همراهی بیشتر مشیرالدوله با مشروطهخواهان شد. سرانجام در فرایند مبارزهی آزادیخواهان، شاه مجبور به عزل عینالدوله در ۷ جمادی الثانی ۱۳۲۴ هق و انتخاب میرزا نصراللهخان مشیرالدوله به صدراعظمی شد.
پس از صدور فرمان مشروطه در ۱۴ جمادیالثانی ۱۳۲۴ هق، عمارت مدرسهی نظام که بزرگترین و مجللترین بنای تهران بود، برای تعیین اولین جلسهی مجلس شورای ملی معیّن شد. چون مظفرالدین شاه سخت مریض بود و قادر به حرکت نبود، عضدالملک به نمایندگی از طرف اعلیحضرت، مجلس را افتتاح کرد.((۳))
میرزا نصراللهخان از طرف دولت به ایراد لایحهای پرداخت که در آن از اهمیت نهاد قانونگذاری در ایران و اقدامات عاجل آن سخن گفت، صدراعظم در خطابهی خود گفت:
«آقایان عظام البته میدانند، هر یک از ما که در این مجلس، شرف حضور داریم، مختصراً میدانیم که مقصود از تشکیل این مجلسِ محترم و اجتماع آقایان علماء و وزراء و اعیان و تجار و اصناف در این محل چیست، ولی محض اینکه نیت پاک و مقدس بندگان اعلیحضرت اقدس شاهنشاه خلدالله ملکه و سلطان بهطور شایسته مکشوف شود، لزوماً به استحضار خاطر محترم آقایان عظام میرسانم که البته چنانکه ناظر شریف همگی مسبوق است، بندگان اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاه خلدالله ملکه مصمم شدند که ابواب نیکبختی و سعادت بهروی قاطبهی اهالی مملکت محروسهی ایران باز شود و اصلاحات لازم که باعث مزید استحکام میان دولت و خوشبختی ملت است، به مرور به موقع اجرا گذارده شود. چون این شاهانه، بدون همدستی و مقاومت قاطبهی اهالی ایران به آنطوری که منظور نظر معدلت از بندگان همایونی است انجامپذیر نمیشد، رأی مبارک همایون شاهنشاه معظم بدان تعلق گرفت که مجلس شورای ملی منتخبین طبقات معینه، بهطوری که در آن دستخط مبارک مشروع است، در دارالخلافهی تهران تشکیل و تنظیم شود و از آنجا که ترتیب قوانین انتخابات و سایر فصول نظامنامهی این مجلس شورای ملی باید با کمال دقت، موافق دستخط مبارک تنظیم شود...».((۴))
شب چهارشنبه، هجدهم دی ماه (۲۴ ذی القعده ۱۳۲۴ هق) مظفرالدین شاه درگذشت.((۵)) در اولین کابینهی محمدعلی شاه، میرزا نصراللهخان مشیرالدوله، رئیسالوزراء و کامرانمیرزا، وزیر جنگ به مجلس نرفتند. محتشمالسلطنه، معاون رئیسالوزراء، وزیران را معرفی کرد و به مجلس نیامدن آن دو نفر اعتراض نمود و رفتار آنها را توهینآمیز تلقی کرد. میرزا نصراللهخان اساساً با افکارِ تازه مخالف بود و مغز کهنهپرستش زیر بار افکار نوین نمیرفت، زیرا او در نظامی استبدادی، رشد سیاسی کرده بود و قدرت را فقط در پادشاه میدید. با اینکه صدراعظمِ پس از فرمان مشروطه بود، اما خود را فقط در مقابل پادشاه پاسخگو میدانست. گفته بود: «به مردم چه مربوط است که دولت چند نفر وزیر داشته باشد، مجلس با وزرایی که به او معرفی میشوند سروکار دارد.» سعدالدوله((۶)) جواب داده بود: «در مملکتِ مشروطه، وزرا مسئولند و غیر از وزرای مسئول که رسماً به مجلس معرفی شدهاند، دیگری به سمت وزارت شناخته نخواهد شد.» پس با حالتی عصبانی چنین گفته بود: «مگر ما دولت مشروطه نیستیم و به ما مشروط عطا نشده است؟» میرزا نصراللهخان جواب داده بود: «مشروطه شروطه هم نیستند، دولت به شما یک مجلس برای وضع قوانین داده است»((۷)).... میرزا نصراللهخان پس از دو ماه که در سلطنت محمدعلیشاه هم صدراعظم بود، در اواخر محرم سال ۱۳۲۵ به بهانهی ضعف مزاج کناره گرفت.
بعد از ورود امینالسلطان به تهران در تاریخ ۲۰ ربیع الاول ۱۳۲۵ هق، او مأمور تشکیل کابینه شد و از میرزا نصراللهخان دعوت کرد در کابینهاش به عنوان وزیر امور خارجه شرکت کند. او از این امر عذرخواهی کرد و در کابینه شرکت نکرد((۸)) و پس از مدتی به طرزی مشکوک در ۲۱ شهریور ۱۳۸۶ هق برابر ۱۰ سپتامبر درگذشت((۹)) و در امامزاده صالح مدفون شد.((۱۰)) در مورد مرگ میرزا نصراللهخان، روز یکشنبه ۵ شعبان ۱۳۲۵ هق در مجلس شورای ملی بحثهایی مطرح شد که وکلای مجلس در این خصوص، تلفنی از میرزا حسینخان موتمنالملک((۱۱)) (پیرنیا) سوالاتی پرسیدند که محققالدوله((۱۲)) در جواب تلفن مجلس نقل میکند که؛
«جناب موتمنالملک خیلی اظهار تشکر و امتنان نموده، گفتند دیروز مبتلا به مرض قولنج شده بود و بعد از آن سکته نمود.((۱۳)) بنابراین قرار شد شش نفر از دکترها و شش نفر از وکلا تحقیقی بهعمل آورند.((۱۴)) درشماره ۴۹۴ روزنامهی حبلالمتین نتایج تحقیقات بیماری میرزا نصراللهخان مشیرالدوله منتشر میشود. در این گزارش علت مرگ را بیماری اعلام میکنند.»((۱۵))
در مورد اخلاق و کردار میرزا نصراللهخان مشیرالدوله، ناظم الاسلام کرمانی((۱۶)) میگوید: «مشیرالدوله در زمان صدارتش به خوبی سلوک نمود. ظلمی نکرد، کسی را معدوم نکرد و خانهای را آتش نزد، وطنفروشی ننمود، با خارجه نساخت و آثار بدی در عالم نگذارد.»((۱۷)) در مورد عیوب اخلاقی او، میرزا مهدیخان ممتحنالدوله شقاقی((۱۸)) میگوید: «فقط عیبی که بر او، از عدم بصیرت و اطلاع بر جریانِ امور ثابت کنند، ادای بعضی امتیازات مضر به حال مملکت است و استقراض که سالهای فراوان مملکت در فشار خواهد بود».((۱۹)) در مورد مالاندوزی او، آقای سید مهدی فرخ((۲۰)) در خاطراتش مینویسد:
«روزی آقای وثوقالدوله رئیسالوزرای وقت، آقای اورنگ را مخاطب قرار دادند و گفتند به طوری که به من گزارش دادند، آقای حاجی سیدنصرالله در مجلس از آقای میرزا حسنخان مشیرالدوله تعریف کرده و از من تکذیب نموده است. لطفاً بروید با ایشان صحبت بکنید، ببینید علت بدبینی ایشان نسبت به من چیست. چند روز بعد، آقای اورنگ پس از ملاقات با حاجی سیدنصرالله به حضور وثوقالدوله رفته و به ایشان میگویند، من با آقای حاجی سیدنصرالله ملاقات کردم، ایشان میگویند که آقای وثوقالدوله دارای محسنات زیادی است، شخصی است باهوش و در این زمینه حتی به مشیرالدوله نیز برتری دارد، اما وثوقالدوله دستش پلشت است. وثوقالدوله سوال میکند پلشت یعنی چه؟ آقای اورنگ جواب میدهد پلشت یعنی چسبناک و مقصود ایشان در این است که شما دستکجی دارید، یعنی پول میگیرید. وثوقالدوله میگوید از قول من به حاجی سیدنصرالله سلام برسانید و بگویید علت درستی و بیطمعی آقایان مشیرالدوله و موتمنالملک برای این است که مرحوم ابویشان در روزهای تصدی خود، جوالجوال نشان شیرخورشید به فرنگستان فرستاد و وجوه مأخوذه از این راه را ذخیره نمود و نیز تمام امتیازاتی که به اجانب داده شده است، به امضای ایشان است و از اینرو تمول زیادی فراهم کرد و سهام نفت برای ورثه ذخیره کرده است. با این کیفیت، دلیلی ندارد که دست فرزندان آن مرحوم اکنون پلشت باشد، ولی من از معتمدالسلطنه دیناری ارث نبردهام و حالا تا میتوانم پول میگیرم و برای فرزندانم ذخیره میکنم تا دست آنان هم پلشت نباشد. بگذار هرکه هرچه میخواهد، بگوید. فردا فرزندان من نیز از فرطهی بینیازی، مثل آقای مشیرالدوله به پاکی و درستکاری معروف خواهند شد.»((۲۱))
در مجموع، باید اذعان نمود میرزا نصراللهخان مشیرالدوله، نقشی بسیار زیاد در پیشرفت فرزندان خود داشت و آنها را به مدارج بالا رساند و راه ترقی را برایشان باز کرد و خود از تأثیرگذارترین رجال سیاسی اواخر سلسلهی قاجار بود.
پانویسها
((۱)) ناظم السلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان ج ۳ به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی (تهران: آگاه چاپ سوم، ص ۵۲۴).
((۲)) کسروی احمد، تاریخ مشروطه ایران (تهران: نگاه، چاپ اول ۱۳۸۲) ص ۷۰.
((۳)) ملکزاده، مهدی، تاریخ مشروطیت ایران (تهران: علمی ۱۳۵۸، چاپ دوم)، ص ۴۳۸.
((۴)) حقدار، علی اصغر، مجلس اول و نهادهای مشروطیت (تهران: مهرنامک چاپ اول 1383)، ص ۲۶.
((۵)) صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه (تهران: انتشار جاویدان چاپ سوم ۱۳۶۳) ص ۱۲۸.
((۶)) سعدالدوله، پس از انقلاب مشروطه از طرف اعیان به مجلس رفت و در زمان محمد علی شاه به رییسالوزرایی رسید.
((۷)) ملکزاده، مهدی همان منبع ص ۴۲۵.
((۸)) بامداد، مهدی، پیشین، ص ۳۵۷.
((۹)) عاقلی، باقر، روز شمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی جلد اول، (تهران: نشر نامک، چاپ اول، ۱۳۸۴)، ص ۳۹.
((۱۰)) صفایی، ابراهیم، پیشین، ص ۱۳۰.
((۱۱)) میرزا حسین خان موتمنالملک، دومین پسر میرزا نصرالله خان مشیرالدوله بود. او سابقه وزارت و سالها ریاست مجلس را داشت.
((۱۲)) محقق الدوله از تجار بنام نطنزو نماینده نخستین مجلس تشکیل شده درایران بود.
((۱۳)) باستانی پاریزی، محمدابراهیم، تلاش آزادی، (قم: خرم، چاپ ششم، ۱۳۷۹)، ص ۵۳.
((۱۴)) حبل المتین، یومیه، ج ۲، تهران، شماره ۴۸۷، دانشگاه تهران، ۱۳۸۳، صص ۱۱۶-۱۱۵.
((۱۵)) حبل المتین یومیه همان شماره ۴۹۴ ص ۱۱۸.
((۱۶)) ناظم الاسلام کرمانی از نویسندگان و پیشگامان انقلاب مشروطه ایران بود او نویسنده کتاب تاریخ بیداری ایرانیان است.
((۱۷)) کرمانی، ناظم الاسلام، پیشین، ص ۴۴۸.
((۱۸)) میرزا مهدی خان شقاقی مشهور به ممتحن الدوله نخستین مهندس معمار (آرشیتکت) ایران است.
((۱۹)) ممتحن الدوله شقاقی، میرزامهدی و میرزاهاشم، رجال وزارت خارجه در عصر ناصری و مظفری به کوشش ایرج افشار (تهران: اساطیر، چاپ اول، ۱۳۶۵) ص ۴۳ .
((۲۰)) سید مهدی فرخ از رجال دوره قاجار و پهلوی بود. او ملقب به مبین السلطنه ودر سیزده سالگی، فرمان مستوفیگری از مظفرالدین شاه گرفت.
((۲۱)) ساسانی، خان ملک، سیاستگزاران دوره قاجار (تهران: بابک چاپ اول)،ص ۳۴۲-۳۴۳.
ارسال نظرات