مرغِ پوست‌کنده

خاطراتِ بروبکسِ هیئت، به‌قلم عالیجاهِ مهاجری

مرغِ پوست‌کنده

طرف برگشت و با تعجب پرسید: «به جز کجاش؟» و من باز تاکید کردم: «اکسپت دِ بالز» و بخشی از این غرور هم به‌خاطرِ رعایتِ اسِ جمع بود که معمولا از دستم در می‌رفت و این دفعه داشتم رعایت می‌کردم.

نویسنده: عالیجاه مهاجری

 

ما که تازه آمده بودیم حواسمان جمع بود وسطِ  فارسی حرف‌زدن هی کلمه‌ی انگلیسی بلغور نکنیم. البته یک جاهایی از دستمان در می‌رفت، ولی دردش به‌طاقت بود! چیزی که کارمان را خراب می‌کرد ، پراندنِ کلماتِ فارسی وسطِ جمله‌های انگلیسی بود که ناخوداگاه صادر می‌شد و طرفمان را از گیج هم گیج‌تر می‌کرد و ما هم نمی‌فهمیدیم که گیر از کجاست. یکی از این دفعات وقتی بود که خانمم مرا برایِ خریدن مرغ  فرستاد و سفارش کرد‌ بگویم «پوستش را در همه‌ی قسمت‌ها بکَنید، مگر بال‌هایش که با پوست باشد به‌دردِ باربی‌کیو می‌خورد.» من هم مثلِ یک جنتلمن رفتم و سفارشم را دادم و با جملاتی فصیح  به انگلیسی عرض کردم: یک مرغِ کامل می‌خواهم ؛ «آل اسکین‌آف» بعد هم افزودم: «اکسپت دِ بالز». چشمانم داشت برق می‌زد و خیلی از انگلیسی حرف زدنِ خودم راضی بودم و انگار که درِ قلعه‌ی خیبر را کنده باشم، بادی به غبغب انداخته بودم که « آل اسکین آف، اکسپت دِ بالز» دیگه!

طرف برگشت و با تعجب پرسید: «به جز کجاش؟» و من باز تاکید کردم: «اکسپت دِ بالز» و بخشی از این غرور هم به‌خاطرِ رعایتِ اسِ جمع بود که معمولا از دستم در می‌رفت و این دفعه داشتم رعایت می‌کردم. غافل از این‌که «بالز» در جانورانِ نر ربطی به پر و بال ندارد! آن بزرگوار با چشمانی تعجب‌زده پرسید؟ منظورِ شما تستیکلِ خروس است؟ و خوشبختانه هنرِ «بادی‌لنگویج» به دادم رسید و با حرکتِ دست و به صورتِ بال‌بال زدن دوباره گفتم «بالز» «بالز» و تا کلمه‌ی «وینگز» از دهانِ قصاب نپرید، دوزاریِ کج‌وکورِ من هم نیفتاد که نیفتاد.

ارسال نظرات