کُرُنا؛ پل سلان

ترجمه از آرش جودکی

رابطه‌ی میان اینگه‌بورگ باخمن (1973-1926) شاعر و نویسنده‌ی اتریشی و پل سلان (1970-1920) شاعر یهودی آلمانی‌زبان، از 1948 تا 1967 به درازا انجامید و بالا و پایین‌های زیادی، از شور عاشقی تا جدایی و باز عشق را از سر گذراند. شعر کُرُنا، از نخستین مجموعه شعر سلان، کوکنار و یاد، گواهی از آغاز تبدار این رابطه است.

رابطه‌ی میان اینگه‌بورگ باخمن (1973-1926) شاعر و نویسنده‌ی اتریشی و پل سلان (1970-1920) شاعر یهودی آلمانی‌زبان، از 1948 تا 1967 به درازا انجامید و بالا و پایین‌های زیادی، از شور عاشقی تا جدایی و باز عشق را از سر گذراند. شعر کُرُنا، از نخستین مجموعه شعر سلان، کوکنار و یاد، گواهی از آغاز تبدار این رابطه است. باخمن در نامه‌ای به تاریخ 24 ژوئن 1948 به سلان می‌نویسد:

«بارها با خودم اندیشیده‌ام که "کرونا" زیباترین شعر توست. پیش‌‌دریافت نابِ لحظه‌ای که ناگهان همه چیز مرمر می‌گردد و جاودانه مرمر می‌ماند. اما این‌جا برای من هرگز "زمان" نخواهد بود.»

 

کُرُنا

برگ از دست من می‌خورد پاییز: با هم دوستیم.

‏زمان را از پوسته‌ی جوزها می‌رهانیم و رفتنش می‌آموزیم:

‏به پوسته بازمی‌گردد زمان.

‏در آینه یکشنبه است،

‏خفته‌ایم در رویا،

‏دهان راستگو.

‏فرو‌ می‌نگرم به شرمگاه یار:

‏به‌ هم نگران،

‏تاریک را به هم گویان،

هم‌دیگر را دوست می‌داریم چون کوکنار و یاد،

‏می‌خسبیم چون شراب در پوسته‌های صدف

‏چون دریا در خون‌فشانِ ماه.

‏پیچیده به‌هم در پنجره، از خیابان می‌بینندمان:

‏اینک زمان آن که بدانند!

‏اینک زمان آن که سنگ به شکفتگی تن بدهد،

‏که دل از ولوله بتپد،

‏اینک زمان آن که زمان فرا برسد.

‏اینک زمان‌.

برچسب ها:

ارسال نظرات