عرفان مدرن

درباره‌ی «عاشقانه‌های شمردنی» اثر مصطفی عزیزی

کتاب کوچک «عاشقانه‌های شمردنی» نوشته‌ی مصطفی عزیزی که در مجموعه‌ای به نام «کتاب کوچک داستان» زیر  نظر حمید ابجد و توسط نشر نیلا منتشر شده است، نمونه‌ای است از تصوف، اما در روزگار ما. عزیزی در داستانک «نه رفتنم رفتن بود، نه نیامدنش نیامدن» از ظن خود روایتگر عشقی نافرجام است که زیر بار روزمرگی‌ها نابود می‌شود.

جواد سلطانی 

عاشقانه‌های شمردنی

نویسنده: مصطفی عزیزی

انتشارات: نیلا

سال انتشار:۱۳۹۷

ابوسعید را پرسیدند تصوف چیست؟ گفت آنچه در سر داری بنهی.

تصوف همواره تاثیر بسزایی در ادبیات فارسی داشته و دارد. به‌عنوان مثال مثنوی معنوی نمونه‌ای درخشان از همین تاثیر است. یا شاعر و عارف قرن یازدهم؛ ذوقی اردستانی می‌فرماید:

من رشته‌ی محبت تو پاره می‌کنم

شاید گره خورد به تو نزدیک‌تر شوم

بیگانگی نگر که من و یار چون دو چشم

همسایه‌ایم و خانه‌ی هم را ندیده‌ایم

کتاب کوچک «عاشقانه‌های شمردنی» نوشته‌ی مصطفی عزیزی که در مجموعه‌ای به نام «کتاب کوچک داستان» زیر  نظر حمید ابجد و توسط نشر نیلا منتشر شده است، نمونه‌ای است از تصوف، اما در روزگار ما. عزیزی در داستانک «نه رفتنم رفتن بود، نه نیامدنش نیامدن» از ظن خود روایتگر عشقی نافرجام است که زیر بار روزمرگی‌ها نابود می‌شود.

هیجده داستانک این کتاب در نگاه اول بی‌اعتنا به فرم و ساختار به نظر می‌رسند اما در نگاهی دقیق‌تر درمی‌یابیم هر یک از داستانک‌ها به فرم و ساختاری منسجم دست یافته. نثر ساده و بی‌آلایش داستانک‌ها مقبولی‌اش را در جای‌جای کتاب به رخ می‌کشد. به عنوان مثال در قسمت پایانی داستان «قطره اشکی در باران ریز بهاری» عزیزی از زبان راوی می‌نویسد: «شور بود، به شوری تمام اشک‌هایی که در تنهایی از چشم‌هایش شرابه گرفته بود و از حاشیه‌ی گونه‌ها روی لبش سریده بود، آمده بود روی زبانش.»

یا در داستان «طبق معمول» نویسنده تصویرگر همان استیصالی است که موریس بلانشو به آن اعتقاد داشت: « انسان، آن ویران‌نشدنی است که می‌تواند تا ابد ویران شود.» عزیزی در روایت‌های مکرر، آن انسان ویران‌نشدنی را از حاشیه‌ی روزمرگی‌ها بیرون می‌کشد، آرمان و آرزویش را تصویر می‌کند و در هر داستان توجه راوی را به ضعف ذاتی انسان جلب می‌کند، ضعفی که تا ابد ویران‌کننده است.

برچسب ها:

ارسال نظرات