جامعه فرهنگی و هنری ایرانیان کانادا از احمدرضا احمدی می‌گویند

پسرکی ۸۳ ساله در آفتاب تابستان گم شد…

احمدرضا احمدی، نویسنده و شاعر در روز یازدهم ژوئیه در سن ۸۳ سالگی و بعد از یک دوره طولانی بیماری درگذشت. او متولد کرمان بود، در خانواده‌ای کتابخوان. عاشق مادرش اختر بود. او بعد از نابینا شدن پدرش، به تهران آمد و درس خواند. اولین شغل‌اش شاگردی کردن در کتاب فروشی عمویش بود. اولین کتابش-طرح- را با پول تُو جیبی خودش و مسعود کیمیایی چاپ می‌کند. به کانون پرورش فکری می‌پیوندد و موسیقی ضبط می‌کند. کتاب کودکان چاپ می‌کند و… وارد سینما می‌شود، با بهرام بیضایی، امیر نادری، مسعود کیمیایی کار می‌کند اما تصمیمی می‌گیرد همان شاعر بماند. در زمان جنگ بین ایران و عراق دوستی او را به مهاجرت کردن به کانادا دعوت می‌کند اما احمدرضا احمدی نه آن سال و نه هیچ سال و ماه دیگری، ایران را ترک نمی‌کند.

احمدرضا احمدی، نویسنده و شاعر در روز یازدهم ژوئیه در سن ۸۳ سالگی و بعد از یک دوره طولانی بیماری درگذشت. او متولد کرمان بود، در خانواده‌ای کتابخوان. عاشق مادرش اختر بود. او بعد از نابینا شدن پدرش، به تهران آمد و درس خواند. اولین شغل‌اش شاگردی کردن در کتاب فروشی عمویش بود. اولین کتابش-طرح- را با پول تُو جیبی خودش و مسعود کیمیایی چاپ می‌کند. به کانون پرورش فکری می‌پیوندد و موسیقی ضبط می‌کند. کتاب کودکان چاپ می‌کند و… وارد سینما می‌شود، با بهرام بیضایی، امیر نادری، مسعود کیمیایی کار می‌کند اما تصمیمی می‌گیرد همان شاعر بماند. در زمان جنگ بین ایران و عراق دوستی او را به مهاجرت کردن به کانادا دعوت می‌کند اما احمدرضا احمدی نه آن سال و نه هیچ سال و ماه دیگری، ایران را ترک نمی‌کند.

 

«احمدرضا چند روزیست در آی. سی. یو بستری و جایش در خانه بسیار خالیست؛ اما این جای خالی، جای خالی یک مرد ۸۲‌ساله نیست. انگار پسرکی ۵ ساله، در خانه نیست… خانه ساکت، اتاقش مرتب، ظرف‌های آب‌نبات پُر و خانه خالی از صدای پی‌درپی‌اش که بی‌وقفه می‌گوید: ماهور، شهره، ماهور، شهره…»

این متن را چند ماه پیش با تصویری از دست‌های نازک شاعر بر کتاب‌هایش، صفحه رسمی احمدرضا احمدی منتشر کرد.

توصیفی از زبان یکی از نزدیک‌ترین‌هایش که اگر حتی یکی از دورترین‌ها به او هم بود، در یک نگاه و یک هم‌کلامی، آن را می‌چشید و پسرکی ۵ساله را می‌دیدید که چگونه در قامت هشتادو چند سالگی از زندگی لبریز بود.

مرگ احمدرضا احمدی در میان چهره‌های ادبی، فرهنگی و هنریِ جامعه ایرانیان کانادا هم بسیار انعکاس داشت.

سینا بهمنش، شاعر ساکن تورنتو در اینستاگرامش نوشت: «پیشنهاد جناب سیدعلی صالحی همیشه این بود: «احمدرضا بخوانید» احمدرضا بخوانید… تا بدانید اینقدر ساده نوشتن، چقدر سخت است. تا بدانید زیبای واقعی اوست که بدون بزک و آرایش زیباست. »

میلاد باقری، خواننده و از اعضای گروه هنری Chaam Trio در تورنتو هم با انتشار عکسی از احمدرضا این شعر او را همرسانی کرد: «شهری فریاد می‌زند: آری، کبوتری تنها، به کنار برج کهنه می‌رسد، می‌گوید نه!»

هما سمیعی، پیانیست ایرانی ساکن تورنتو هم این شعر از احمدرضا احمدی را نوشته: «من ندانسته، در یک صبحگاه تابستانی، راهم را بر گندم‌زار به‌دوزخ به‌بهِشت، متوقف می‌کنم.»

صبا هروی، هنرمند ایرانی ساکن مونترال هم این شعر از شاعر را بازنشر کرده: «به یاد تو هستم، کاش خداحافظی نمی‌کردی و می‌رفتی، من عمری است خداحافظی تو را، به یاد دارم.»

امیرحسین یزدان‌بُد، نویسنده ایرانی ساکن کانادا هم در واکنش به درگذشت احمدی نوشته است: «حالا چی ژوزه؟ مهمونی تموم شده، چراغا خاموش‌ان، ملت رفتن»

ناهید کاظمی، هنرمند و تصویرگر مقیم کانادا هم به قطعه شعری از کتاب سفر اشاره کرده و گفته «به یاد احمدرضا احمدی عزیز: دیشب که خواب شکوفه‌ها را با خود برد. آیا کلمه شکوفه در جهان خواهد مرد.»

میلاد موحدی، آهنگساز ایرانی ساکن تورنتو هم که سال‌ها پیش آلبوم موفق «میهمانی طولانی غمناک» را با صدای شعرخوانی احمدرضا احمدی ساخته است، با انتشار تصاویری از این آلبوم نوشت: «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود. احمدرضا احمدی نازنین نیز از پیش ما رفت. خیلی دلم براتون تنگ میشه آقای احمدی.»

 

در کارنامه هنری احمدرضا احمدی، چند فعالیت سینمایی از جمله بازی در فیلم پستچی به کارگردانی داریوش مهرجویی و گویندگی گفتار متن «بانوی اردیبهشت» اثر رخشان بنی‌اعتماد نیز ثبت شده است.

احمدرضا احمدی بارها از محافل مختلف ادبی، جایزه گرفت و تقدیر شد.

برخی از شعرهای این شاعر به زبان‌های مختلف از جمله آلمانی، فرانسه، عربی، ترکی، ایتالیایی، ارمنی و ژاپنی ترجمه شده است.

برخی از منتقدان ادبی معتقدند که سال‌ها طول می‌کشد تا شاعر دیگری مثل احمدی، قالب‌های مرسوم شعر را بشکند و دریچه دیگری از دنیای پر رمز و راز شعر را به روی علاقه‌مندان ادبیات بگشاید.

برچسب ها:

ارسال نظرات