از اشک‌های خونین یک ایران برای سارینا دختری که ۱۷ سالگی را ندید

تا شعف جمهوری اسلامی از هدیه‌های اعیاد اسلامی برای شادی کودکان کانادا

یک روز پیش، دخترکی در ایران باید شمع‌های تولد ۱۶ سالگی را فوت می‌کرد و وارد هفدهمین سال زندگی خود می‌شد. دختری که آرزو داشت در آینده یک یوتیوبر معروف شود و برای رسیدن آن روز در اتاق کوچکش انتظار می‌کشید و با مخاطب‌های محدودش حرف می‌زد: «سلام سلام. سارینام. هنوز اول راهم پس نمیتونم بگم بلاگرم. هستیم دیگه در خدمتتون. آها راستی! please SUBSCRIBE for محض رضای خدا»

پگاه شریفی

یک روز پیش، دخترکی در ایران باید شمع‌های تولد ۱۶ سالگی را فوت می‌کرد و وارد هفدهمین سال زندگی خود می‌شد. دختری که آرزو داشت در آینده یک یوتیوبر معروف شود و برای رسیدن آن روز در اتاق کوچکش انتظار می‌کشید و با مخاطب‌های محدودش حرف می‌زد: «سلام، سلام. سارینام. هنوز اول راهم پس نمی‌توپم بگم بلاگرم. هستیم دیگه در خدمتتون. آها راستی! please SUBSCRIBE for محض رضای خدا»

یک روز پیش دخترکی از خانواده‌ای متوسط که از آینده می‌گفت، از وظایف یک دولت در قبال مردمش، از حق آزادی و داشتن آزادی پوشش، باید ۱۷ساله می‌شد دختری پر شور از زندگی که گویا مرگ را هم دیده و نوشته بود: «بوسه‌های خونین بر روی چشمانی سرد. /چه رنگی بودند؟ /آبی؟ /نمی‌دانم! /شاید هم بنفش! /لب‌هایم داغ بود. /گفتم چشمانت را ببند! /بوسیدمش، مژه‌های بلند و فِرَش را حس کردم. /گفت فشارت افتاده؟ /گفتم چطور؟! /گفت آخر سرمای لبانت اشک چشمانم را خشک کرد!»

یک روز پیش، سارینا اسماعیل‌زاده باید هفده‌ساله می‌شد اما «باید»ِ زندگی‌ها را رژیمی سفاک به «نباید» تبدیل می‌کند، همان‌طور که زندگی را به مرگ، نه! مرگ برای سارینا و سارینا «ها» واژه درستی نیست، چراکه به روایت شاهدان، او در اعتراضات مردمی در مهرشهر کرج بر اثر ضربات باتوم «کشته» شده و به روایت حکومت او نیز همچون نیکا شاکرمی از پشت‌بام سقوط کرده است.

کلمه نرم و نازکِ مرگ برای سارینا، نیکا، ابوالفضل، کیان، کارون، مائده، سپهر، مبین و ۷۰ کودک دیگر که در فاصله چهار ماه به دست جمهوری اسلامی کشته شدند کلمه درستی نیست.

همه این هفتاد کودک به جای فوت کردن شمع تولد و بالا رفتن از پله‌های آرزوهایشان بر زیر سنگی سرد خوابیده اند، سنگی که حتی به آن هم رحمی ندارند.

آن‌ها خوابیده‌اند تا شاید دنیا که خودش را به خواب زده بیدار شود و سیاستمداران به جایِ سیاست بازی، درد را کمی حس کنند و گزینه‌ها را زیر میز با همدیگر رد و بد نکنند.

آن‌ها خوابیده‌اند و دنیایی را که می‌توانستند با بودنشان جای بهتری برای زیستن کنند، خالی کرده‌اند تا ما نه ببخشیم و نه فراموش کنیم چنین سیستم جنایت‌کاری را که نیرنگ بازانه جنایت‌هایش را زیر فرشی پوشالی از کودک دوستی پنهان می‌کند و رسانه‌های وابسته‌اش از مهربانی مؤسسه امداد اسلامی کانادا می‌نویسند که «با توزیع اسباب‌بازی میان کودکان در بازه زمانی اعیاد قربان تا غدیر آن‌ها را با دو عید بزرگ اسلامی آشنا کرده و حالا ده‌ها کودک در لندن، واقع در آنتاریو کانادا به لطف این اسباب‌بازی‌ها احساس شادی بیشتری می‌کنند.»

ارسال نظرات