به یاد صدرالدین الهی در گفت‌وگو با محمد تاج‌دولتی:

باور داشت که ورزش میدان اصلی سیاست است

در آخرین روزهای سال گذشته، یکی دیگر از چهره‌های درخشان فرهنگ ایران، دوستدارانش را تنها گذاشت. «دکتر صدرالدین الهی» روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی برجسته‌ی ایرانی در ۸۷ سالگی جهان را ترک کرد. او علاوه بر کتاب‌‌ها، مقالات، پاورقی‌ها و سایر نوشته‌هایش، شاگردان بسیاری را تربیت کرد که هرکدام در حوزه‌ی خود افراد شاخصی هستند. «محمد تاج‌دولتی» روزنامه‌نگار مقیم کانادا یکی از این شاگردان است که به این بهانه به گفت‌وگو با او نشسته‌ایم.

 

 

فرنگیس شکیبا

 

آقای تاج‌دولتی عزیز، لطفا از زندگی و منش دکتر صدرالدین الهی برای خوانندگان ما بگویید.

محمد تاج‌دولتی: دکتر صدرالدین الهی بدون هیچ‌گونه تعارف و تردیدی یکی از چهره‌های تأثیرگذار در تاریخ روزنامه‌نگاری مدرن ایران بوده است. این موضوع را به‌دلیل شاگردی او یا علاقه‌ی عاطفی که نسبت به او داشتم نمی‌گویم، بلکه فعالیت‌ها و کارنامه‌اش گویای این موضوع است. او در تاریخ پنجاه، شصت‌ساله‌ی روزنامه‌نگاری در ایران (که البته او چهل سالش را در ایران نبود ولی همان سال‌هایی که بود و فعالیت می‌کرد)، هم در زمینه‌ی کار خبری و هم در زمینه‌ی آموزش روزنامه‌نگاری بدیل نداشته است. حتی از زمان انقلاب که از ایران خارج شد و دیگر برنگشت، باز همان فعالیت‌های نویسندگی و روزنامه‌نگاری را ادامه داد و همچنان به شکل‌های مختلف تأثیرگذار بود. چه به‌طور غیرمستقیم؛ یعنی کسانی که با آموزش و زیر نظر او آمده و با او در ارتباط بودند و چه به‌طور مستقیم؛ برای شاگردان او که در ایران مانده بودند و بعد از انقلاب کارشان را در رسانه‌ها ادامه دادند و می‌دهند.

دکتر صدرالدین الهی کارنامه‌ی درخشانی داشت. او از نوجوانی شروع به فعالیت کرد و در سال ۱۳۳۱ کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری را آغاز کرد. بالاترین سطح دانش را درمورد رشته‌های مرتبط با روزنامه‌نگاری داشت که هم این دانش را آموزش می‌داد و هم آن را در فعالیت‌هایش عملی کرد. سال‌ها بعدازاین که درگیر کار روزنامه‌نگاری بود، برای ادامه تحصیل در این رشته در زمینه‌ی ورزش و جامعه‌شناسی سیاسی ورزش به فرانسه رفت. فکر می‌کنم در آن زمان حداقل بین اطرافیان من تنها کسی بود که در این رشته بسیار ویژه که ورزش را در خدمت سیاست به‌کار می‌گرفت، تحصیل کرد و به‌نوعی تأثیرگذار بود.

او از بنیان‌گذاران کیهان ورزشی هم بود و نظر خاصی در مورد ورزش و دموکراسی داشت. در این مورد کمی توضیح می‌دهید؟

محمد تاج‌دولتی: یکی از تئوری‌هایی که دکتر الهی به آن معتقد بود و کاملاً هم درست بود، این بود که همیشه تکرار می‌کرد «ورزش، میدان اصلی سیاست است» و این که سیاست تنها به‌وسیله ورزش می‌تواند اثرگذار و به نفع مردم باشد؛ چراکه هر مسابقه‌ی ورزشی یک‌سری ضوابط و اخلاق آن رشته را دارد که اگر رعایت نشود آن ورزش یا مسابقه انجام نمی‌شود. اولین خاصیت فوتبال، شنا و هر رشته‌ی ورزشی دیگر این است که رقبایی که در آن صحنه‌ی ورزشی شرکت دارند، به طور کامل از شرایط مساوی برخوردار هستند؛ از تعداد بازیکن‌ها گرفته، تا زمان بازی و قوانین و مقررات بازی برای همه‌ی افرادِ شرکت‌کننده برابر است؛ حالا می‌توانیم این شیوه را با دنیای سیاست تطبیق دهیم؛ چطور ممکن است جامعه‌ای همه‌ی این اصول را رعایت کند و در سیاستش موفق نشود؟ در میدان مسابقات ورزشی، اگر اختلاف یا اشتباهی اتفاق بیفتد، همیشه یک داور هست که سوت می‌زند، مسابقه را تنظیم می‌کند، اخطار می‌دهد و مسائلی را یادآوری می‌کند. این را هم اگر به دنیای سیاست جهانی وارد کنیم، دنیا گلستان می‌شود.

تئوری او چنین بود که ما فقط با ورزش می‌توانیم سیاست پوینده‌ای در جامعه داشته باشیم و به همین دلیل هم در رشته‌ی جامعه‌شناسی سیاستِ ورزشی تا بالاترین سطح تحصیل کرد. او در سال ۱۳۳۴، یکی از پیشگامان در بنیان‌گذاری مجله‌ی «کیهان ورزشی» بود که با دو همکار دیگرش، «محمود منصفی» و «کاظم گیلان‌پور» صحبت کرد و سپس با «دکتر مصباح‌زاده»، درخواست افتتاح روزنامه‌ی کیهان ورزشی را مطرح کردند. طی سال‌های فعالیتش در کیهان ورزشی، گزارش‌های ورزشی و مقاله‌های تحلیلی بسیار زیادی نوشت.

خودش ورزشکار بود، مدتی عضو تیم ملی واترپلو ایران بود و تا آخر عمرش از جهات مختلف با ورزش زندگی می‌کرد. وقتی از سفرش که برای ادامه‌ی تحصیل در این رشته رفته بود، برگشت با مقالات و گزارش‌هایی که ارائه می‌داد تحولی در روزنامه‌نگاری ورزشی ایران ایجاد کرد.

اهمیت صدرالدین الهی به‌عنوان یک پاورقی‌نویس چگونه بود؟

دکتر الهی به‌عنوان یکی از نخستین و معروف‌ترین پاورقی‌نویسان مطبوعات ایران هم تأثیرگذار بود. در طول دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ در مجلات «تهران مصور» و «سپید و سیاه» پاورقی می‌نوشت؛ حتی دورانی بود که هم در مجله تهران مصور و هم سپید و سیاه که از پرمخاطب‌ترین نشریات بودند، هم‌زمان سه یا چهار پاورقی می‌نوشت. تصور کنید زمانی که نه اینترنت وجود داشت و نه تلویزیون به آن صورت گسترش پیدا کرده بود، تنها سرگرمی مردم و چیزی که می‌توانست بین مخاطبان رابطه ایجاد کند، همین پاورقی‌ها بود. در زمینه هر نوع داستانی از داستان‌های عادی، تاریخی، حماسی، عاشقانه و… مردم منتظر بودند تا مجله چاپ شود و این پاورقی‌ها را دنبال و سپس به هم قرض دهند. به‌خاطر دارم، در دوران نوجوانی می‌دیدم این پاورقی‌هایی که دکتر الهی، نه با نام خودش که با نام مستعار می‌نوشت، چطور بین مردم دست‌به‌دست می‌چرخند. این را هم بگویم که نام این قسمت از فعالیت‌هایش را «چرندیات روزنامه‌نگاری» گذاشته بود و خودش این قسمت را به‌عنوان کار روزنامه‌نگاری قبول نداشت.

 

 

صدرالدین الهی چه اصولی در روزنامه‌نگاری داشت؟

محمد تاج‌دولتی: اصل مهمی که همیشه به شاگردانش یاد می‌داد این بود: اول؛ طوری بنویسید که هم عموم مردم متوجه شوند و هم موردتوجه خواص قرار بگیرد؛ یعنی هم ساده نوشته شود که مردم عادی متوجه شوند و هم آن‌قدر ارزشمند باشد که برای افراد خاص جالب باشد. همه‌ی فعالیت‌هایش؛ ترجمه‌ها، داستان‌ها و به‌خصوص مصاحبه‌های تاریخی که کرد، در یک مجموعه چاپ شده است. از مصاحبه تاریخی او با سیدضیا بگیرید تا فروغ فرخزاد، شاملو و… این مصاحبه‌ها در تاریخ مطبوعات قبل از انقلاب ایران، واقعاً ماندنی و خواندنی هستند و هرکدام از آنها می‌تواند در جنبه‌های مختلف مثل شیوه‌ی مصاحبه و گزارش‌نویسی، مایه‌ی آموزش روزنامه‌نگاری حتی برای امروز قرار بگیرد.

مورد دیگر این که دکتر صدرالدین الهی شاید نخستین و احتمالاً از معدود روزنامه‌نگاران جنگی ایران بود. او طی دهه‌ی ۱۹۶۰ وقتی جنگ‌های استقلال‌طلبانه‌ی الجزایر در جریان بود برای ادامه‌ی تحصیل به فرانسه رفته بود. در آنجا ۲۷ بار به‌عنوان روزنامه‌نگار به‌صورت مخفیانه به الجزایر سفر کرد تا گزارش‌های جنگیِ استقلال‌طلبانه‌ی الجزایری‌ها را بنویسد و برای روزنامه‌ی کیهان بفرستد. بعد از انقلاب روزنامه‌نگاران این‌چنینی داشتیم ولی قبل از انقلاب و تا از آن زمان، چنین موردی وجود نداشته است.

همین فعالیت‌ها نشان‌دهنده‌ی این است که در همه‌ی جنبه‌های روزنامه‌نگاری فعالیت کرد و کارهای باارزشی انجام داد. یک سال پیش از انقلاب برای یک سفر مطالعاتی به آمریکا رفته بود و وقتی انقلاب سال ۵۷ اتفاق افتاد، همان شبِ ۲۲ بهمن به خانواده‌اش گفت ما اینجا می‌مانیم و ماند؛ اما هرگز بیکار نماند.

 

نگاهی کوتاه به زندگی پربار صدرالدین الهی

«صدرالدین الهی»، در تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۱۳، در تهران به‌دنیا آمد. نیاکانش از مدرسین حکمت الهی در دوران خود بودند. از سال آخر دبیرستان (۱۳۳۱) روزنامه‌نگار شد و کار خود را در روزنامه کیهان آغاز کرد. از سنین نوجوانی به کار روزنامه‌نگاری پرداخت و تحصیلات خود را در فرانسه به پایان برد و دیپلم‌های تخصصی دریافت نمود. در سال ۱۳۵۷ برای مطالعات دانشگاهی به «دانشگاه ایالتی سن‌خوزه» و «دانشگاه برکلی» به آمریکا رفت. صدرالدین الهی نقش برجسته‌ای در انتشار نشریه کیهان ورزشی داشت.

وی استاد روزنامه‌نگاری و در کنار مصطفی مصباح‌زاده، داریوش همایون و هوشنگ وزیری از کسانی است که در پیدایش ژورنالیسم مدرن در ایران نقش به‌سزایی داشته‌اند. تحقیق، ترجمه و شعر نیز همواره موردتوجه او بوده و در کنار حسینقلی مستعان، حمزه سردادور و ذبیح‌الله منصوری از بانیان پاورقی‌نویسی به‌عنوان ژانر مهمی از ادبیات داستانی در ایران به‌شمار می‌رود.

الهی از بانیان گفت‌وگوهای مطبوعاتی به سبک مدرن با بزرگان فرهنگ و سیاست نیز هست که انتشارشان در سال‌های ۱۳۳۰تا ۱۳۵۰، بازتاب گسترده‌ای در جامعه‌ی ایران داشته است. از آن جمله گفت‌وگو با: محمد معین، پرویز ناتل خانلری، علی‌اکبر دهخدا، سید ضیاءالدین طباطبایی، ساعد مراغه‌ای، نادر نادرپور و حسین بنایی.

الهی گزارش‌نویس برجسته‌ای نیز به‌شمار می‌رود و گزارش‌هایش از جنگ استقلال الجزایر نمونه‌ای از آن هستند. او برای تهیه‌ی این گزارش‌ها ۲۷ بار خود را به الجزایر رساند و بارها جان خویش را به خطر انداخت. او را در این زمینه با عبدالرحمان فرامرزی مقایسه می‌کنند. تا زمانی که با محافل مطبوعاتی و اهالی خانه مطبوعات نشست‌وبرخاست شخصی و کاری داشت، معلم این حرفه هم بود و زمانی که برای تدریس روزنامه‌نگاری به دانشکده علوم ارتباطات دعوت شد، استاد این رشته در تمام شاخه‌هایش شد و در صدر همه شاخه‌ها «گزارش‌نویسی». صدرالدّین الهی صبح روز چهارشنبه ۲۹ دسامبر ۲۰۲۱ (۸ دی ۱۴۰۰) در سان‌فرانسیسکو درگذشت.

آثار

۱. با سعدی در بازارچه‌ی زندگی

۲. دوری‌ها و دلگیری‌ها

۳. سید ضیا: مرد اول یا مرد دوم کودتا

  1. نقد بی‌غش (مجموعه گفت‌و‌گوها)
  2. مقوله‌ها و مقاله‌ها
  3. طفل صدساله‌ای به نام شعر نو (گفت‌وگوی صدرالدین الهی با نادر نادرپور)
  4. درآمدی بر مقوله‌ی پاورقی‌نویسی در ایران

 

مهم‌ترین فعالیت‌های او در خارج از ایران چه بود؟

مهم‌تر از همه این که او هرگز خودش را در یک برجِ عاج تصور نمی‌کرد. اولین مقاله‌هایش در خارج از کشور را با نام خودش در روزنامه‌های محلی آمریکا منتشر کرد؛ نشریاتی که شاید مخاطبان زیادی هم نداشت. درکل طوری نبود که بگوید چون استاد روزنامه‌نگاری هستم باید جایگاه خاصی داشته باشم. او احساس می‌کرد همیشه باید بنویسد و بنویسد و آن چه به ذهنش می‌رسد را با مردم در میان بگذارد و با آنها ارتباط برقرار کند.

زمانی که روزنامه کیهانِ لندن تأسیس شد در آنجا دو صفحه بزرگ داشت که هر هفته یادداشت‌های بی‌تاریخ را در آن می‌نوشت. این هم سبک تازه‌ای در روزنامه‌نگاری بود که دکتر الهی به‌وجود آورد. افرادی که به کار روزنامه‌نگاری علاقه‌مند هستند و در این زمینه فعالیت می‌کنند، اگر فرصت کردند برگردند و این دوره‌ها را مرور کنند، متوجه می‌شوند نوعی سبک روزنامه‌نگاری هست که شما می‌توانید مجموعه‌ای از یادداشت‌های کوچک اما پر از محتواهای باارزش بنویسید که اطلاعات تاریخی و اطلاعات روز را به‌هم پیوند بزند و نگاه تازه‌ای نسبت به آنها ایجاد کند. این هم گوشه‌ای دیگر از فعالیت‌های ارزشمند دکتر الهی در کارنامه‌ی روزنامه‌نگاری اوست.

دکتر الهی با این که نویسنده، استاد دانشگاه، مترجم و شاعر بود، همیشه فقط و فقط خودش را به‌عنوان روزنامه‌نگار معرفی می‌کرد. با این که سیاست را بسیار خوب می‌شناخت و مصاحبه‌های زیادی با آدم‌های سیاسی داشت اما به‌هیچ‌عنوان وارد این حوزه نشد. با این که پیشنهادهای همکاری زیادی از سوی دولت ایران دریافت می‌کرد، از رئیس فدراسیون‌های ورزشی گرفته تا پست‌های دولتی، هرگز از هیچ پست دولتی در دستگاه اداری ایران استقبال نکرد. از معدود کسانی بود که در آن زمان اهمیت و حرمت این حرفه را به‌معنای واقعی کلمه و در بالاترین درجه حفظ کرد و به آن وفادار بود.

کمی در مورد آشنایی‌تان با ایشان برایمان توضیح دهید.

محمد تاج‌دولتی: فکر می‌کنم آشنایی من با دکتر صدرالدین الهی از سنین جوانی‌ام شروع شد. از کودکی اعتیاد خاصی به مطالعه روزنامه داشتم. شاید به این دلیل که پدرم همیشه روزنامه‌ی کیهان به خانه می‌آورد و من نقش روزنامه‌خوان برای مادر و مادربزرگم را ایفا می‌کردم. آن موقع ما فقط یک رادیو در خانه داشتیم و آن هم شب‌ها که پدرم به خانه می‌آمد در اختیار می‌گرفت تا موج‌های دلخواهش را گوش دهد. به همین دلیل همیشه وقتی پدرم روزنامه کیهان را می‌خواند، مادر و مادربزرگم گله می‌کردند که آنجا چه نوشته است؟ برای ما هم بگو!

سال اول یا دوم دبستان بودم که پدرم به من گفت: تو که مدرسه می‌روی، سعی کن برای مادر و مادربزرگت روزنامه بخوانی. من همان‌طور که خواندن و نوشتن را در دبستان یاد می‌گرفتم شروع به خواندن روزنامه کردم. از صفحه‌ی حوادث شروع کردم و این دلیلی برای اعتیاد من به خواندن روزنامه شد. این اعتیاد به حدی بود که به‌راحتی می‌توانم بگویم کودکی و نوجوانی من با هم یکی شد و من اصلاً دوران نوجوانی را تجربه نکردم؛ چراکه تمام‌وقت من صرف خواندن A تا Z روزنامه می‌شد؛ یعنی حتی صفحات آگهی‌های ترحیم، تبلیغات و همه‌ی موضوعات دیگر را می‌خواندم و احتمالاً خیلی از آنها را هم متوجه نمی‌شدم.

در دوران نوجوانی و دبیرستانم، مقالات و موضوعات روزنامه کیهان را می‌خواندم و در دبیرستان راجع به آن با بچه‌ها بحث می‌کردیم. آنجا بود که من با نوشته‌های دکتر صدرالدین الهی آشنا شدم. دکتر الهی نیز «عبدالرحمان فرامرزی» را استاد خودش می‌دانست. عبدالرحمان فرامرزی واقعاً یکی از بزرگان ادبیات و روزنامه‌نگاری ایران است. دکتر الهی روز بعد از فوت استاد فرامرزی، مقاله‌ای در رثای او نوشت. این مقاله به‌طورکلی مرا منقلب کرد و تصویری از دکتر الهی در ذهنم ایجاد کرد که از آن موقع به بعد مدام در فکر آشنایی با او بودم. از اینجا بود که من شیفته‌ی دکتر الهی شدم بدون این که او را بشناسم یا حتی دیده باشم! و حتی در آن زمان اصلاً تصمیمی در راستای روزنامه‌نگاری نداشتم.

دبیر علوم اجتماعی و ادبیات ما در یکی از دبیرستان‌های جنوبِ شهر تهران، «آقای اکبر رادی»، نمایشنامه‌نویس بزرگ ایران بود. در آنجا اکبر رادی من را برای نوشتن تشویق کرد؛ چراکه بسیار خوب انشا می‌نوشتم. این داستان به همین شکل ادامه داشت تا زمانی که در کلاس دوازدهم (سال ۱۳۵۳) چون همه‌ی روزنامه کیهان را می‌خواندم به‌صورت کاملاً اتفاقی آگهی کنکورِ دانشکده‌ی علوم ارتباطات را دیدم. همان جا آگهی را پر کردم، پست کردم و در آزمون شرکت کردم.

آن زمان دکتر الهی تازه از فرانسه برگشته بود و تأکید کرده بود که کنکور دانشکده‌ی علوم ارتباطات باید از کنکور سراسری جدا باشد؛ چراکه در اینجا قرار است دانشجو برای رشته‌ی روزنامه‌نگاری و همچنین رشته‌های دیگر مثل رادیو تلویزیون و روابط‌عمومی انتخاب و گزینش شوند. این تنها کنکوری بود که من شرکت کردم. در روز آزمون که در دانشگاه تهران برگزار می‌شد، برای اولین‌بار دکتر الهی را که ممتحنِ سالن ما بود از نزدیک دیدم. جالب است که وقتی برای خودش تعریف می‌کردم، چون تعداد دانشجویان بسیار زیاد بود یادش نمی‌آمد ولی خنده‌اش گرفته بود. برایش گفتم: «من اون‌قدر شیفته‌ی شما بودم که به‌جای نوشتن جواب سؤالات، فقط به شما نگاه می‌کردم. از من پرسیدید: مشکلی پیش‌آمده، چرا کارت رو انجام نمی‌دی؟ من گفتم: نه مشکلی ندارم! و شما جواب دادید: پس کارت رو انجام بده، وقت داره می‌گذره!»

درنهایت در دانشکده‌ی ارتباطات پذیرفته شدید؟

بله. من کنکور را گذراندم و دانشجوی دکتر صدرالدین الهی شدم. در آنجا با هم بیشتر آشنا شدیم و این آشنایی طی دوران تحصیل ادامه پیدا کرد. پس از آن هم تا زمان انقلاب، خیلی با هم نزدیک بودیم و هر لحظه‌ای که لازم بود من به دفترش می‌رفتم و با او صحبت می‌کردم و از او راهنمایی می‌گرفتم. استادی بسیار سخت‌گیر و جدی، اما در مقابل بسیار مهربان و دوست‌داشتنی بود، به همین خاطر، رابطه‌ی عاطفی بسیار جالبی با دانشجویانش برقرار کرده بود و همه‌ی آنها از نبودِ او حسرت زیادی می‌خورند.

او به آمریکا رفته بود و من در فرانسه بودم و سپس به کانادا آمدم و ارتباط ما همین‌طور به‌صورت پراکنده ادامه داشت. فکر می‌کنم سال ۲۰۰۰ بود که دکتر الهی کتابی به‌نام «با سعدی در بازارچه‌ی زندگی» درمورد نوروز چاپ کرد و اتفاقاً یک نسخه از آن را هم برای من فرستاد که هنوز هم آن را دارم. چاپ این کتاب سبب شد تا من در «رادیو صدای پارسی» در تورنتو درمورد نوروز با او مصاحبه کنم. رابطه‌ی ما همچنان از طریق گفت‌وگوها، روابط تلفنی و ایمیلی و نامه‌نگاری ادامه داشت، ولی متأسفانه من بعد از انقلاب دیگر نتوانستم او را از نزدیک ببینم.

چرا؟

محمد تاج‌دولتی: به‌خاطر این که همه‌ی ما فکر می‌کردیم او همیشگی است و جاودانه. به همین دلیل مدام این دیدار را به تعویق می‌انداختیم. به‌هرحال آدم خاصی بود و با کار حرفه‌ای خودش و شخصیتی که داشت تأثیر بسزایی بر هم‌نسلان و نسل بعد از خودش گذاشت.

آقای تاج‌دولتی عزیز، خیلی از هم‌صحبتی با شما لذت بردم و آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما و آرامش روح، برای دکتر الهی را دارم.

محمد تاج‌دولتی: من هم از شما و مجله‌ی هفته سپاسگزارم.

ارسال نظرات