درباره این فیلمساز بیشتر بدانیم: عارف محمدی که دانش آموخته ادبیات فارسی، دلبسته سینما و تجربه گرِ دنیای مددکاری و مشاوره مهاجران بوده است، اولین مستندهای خود را به موضوع زنان ایرانی اختصاص داد، اتوبوس (۲۰۰۴) و افقهای روشن (۲۰۰۷) «اتوبوس» دربارهی اولین زنِ راننده اتوبوس در ایران و «افقهای روشن» درباره اولین زنِ مکانیک در ایران است. مستندهای موفقی که نه تنها در فستیوالها نمایش داشتند که در آرشیو نمایشی کالج جورج براون تورنتو و به درخواست بخش مطالعات خاورمیانه کالج آرشیو شده اند. بازماندهای از ماگادان (۲۰۱۴) دیگر مستند این کارگردان است که اسارت یکی از هواداران حزب توده به نام «دکتر عطا صفوی» را به تصویر میکشد که از ایران به شوروی میگریزد اما در آنجا هم به اتهام جاسوسی دستگیر و به اردوگاه کار اجباری در سیبری تبعید میشود. این مستند نیز توانست در لیست فیلمهای موفق عارف محمدی قرار بگیرد و جایزه بهترین فیلم مستند و بهترین ایده از جشنواره نور در لس آنجلس را بدست آورد. همچنین بهترین مستند تلویزیونی رسانههای قومی کانادا شناخته شد، منتخب جشنواره تیرگان شد و… در یازدهمین کنگره بینالمللی ایرانشناسی در وین ۲۰۱۶ به نمایش درآمد. عارف محمدی همچنین نویسنده کتاب «سینمای ایران: امروز، دیروز» است که مصاحبههایی با سینماگران قبل و بعد از انقلاب است. |
«باز گشتهام از سفر. سفر از من. باز نمیگردد.» شمس لنگرودی شاعر معاصر ایرانی در یکی از شعرهایش این را میگوید که روایت بسیاری از ایرانیان مهاجر میتواند باشد، البته اگر در شعر شاعر دست ببریم و به زبان حال خودمان بگوییم «ترک کردهایم وطن را، وطن ما را ترک نمیکند» حال و هوایی که به گمان، عارف محمدی فیلمساز و منتقد سینمایی را هم شامل میشود.
او بیش از دو دهه است در کانادا زندگی میکند اما ریشه همه آثار و فعالیتهایش در خاک آن سرزمین است؛ چه مستندهایی که ساخته، چه فعالیتهای فرهنگی که داشته، مانند بنیان نهادن «گروه فرهنگی و هنری موج نو» در شهر تورنتو که علاوه بر برگزاری کلاسهای آموزشی درزمینه سینما، برای بسیاری از چهرههای شناخته شده این عرصه- مانند بهروز وثوقی و ناصر تقوایی، جعفر والی، مهین اسکویی، رضا ژیان، مهدی رئیس فیروز و…- بزرگداشت برگزار کرده است.
تازهترین ساخته عارف محمدی،«سفر به قلعه یزدگرد» است. این مستند تا به امروز تنها دو اکران خصوصی در تورنتو داشته است اما چهارشنبه ۵ جولای برای اولین بار در تورنتو، اکران عمومی میشود. به همین مناسبت گفت و گوی مفصلی با ایشان درباره این مستند و دنیای گرداگردِ ساخته شدنش داشتیم که میخوانید.
میراث فرهنگی فقط باستانشناسی نیست، ادبیات بخشی از میراث فرهنگی ماست، هنر ایران بخشی از میراث فرهنگی ماست؛
یعنی من وقتی میآیم از آدمی مثل بهارم بیضایی یا ناصر تقوایی تجلیل میکنم، در اصل از بخشی از میراث فرهنگی سینمایی ایران تجلیل میکنم.
شما سالهای سال است در خارج از کشور زندگی میکنید، اما مستندهای شما همواره به ایران نگاه داشته اند، گذشته از جذابیت سوژههایی که انتخاب میکنید و در جغرافیای ایران میشود آنها را پیدا کرد، چه چیز دیگری شما را مدام به سوی جایی میکشد که بیست و چهار سال است آن را ترک کرده اید؟
عارف محمدی: سؤال بسیار خوبی پرسیدید. وقتی یک مهاجر به یک کشور جدید میرود، هرقدر بیشتر در آنجا زندگی میکند، بیشتر به ریشهها و هویت خودش فکر میکند. تنها هم شامل حال ایرانیان نمیشود، وقتی به تاریخ مهاجرت نگاه کنید این موضوع را در میان همه مهاجرین میبینید که بعد از گذشتِ بیست، سی سال زندگی در کشوری دیگر به دنبال ریشهها و هویتشان میگردند و میخواهند بدانند خواستگاهشان کجاست؟!
بنابراین بخشی از دلایل و دغدغههایی که مرا به سمت انتخاب بعضی سوژهها مثل «سفر به قلعه یزدگرد» یا فیلم قبلی من «آواز خدا» -که راجع به یک اقلیت دینی کرد در کرمانشاه است- سوق میدهد، دغدغه برگشتن به ریشهها و شناخت هویت و تاریخ باستانی کشورمان ایران و حفظ و ثبت میراث فرهنگیمان بهوسیله سینما است.
خوشبختانه هر فیلمی را که کار کردم اگر بیست سال دیگر هم ببینید، به دلیل مطرح شدن مسئله هویت، برگشت به ریشهها، شناخت میراث باستانی خودمان، هنوز دیدنی و تازه است و حتی رفتهرفته میتواند جذابتر و پررنگتر شود.
شاید با توجه به شرایطی که ایران -خصوصا در سالهای اخیر -داشته، از شما به عنوان مستندسازی که در خارج از ایران هستید و فضای امن بیشتری برای کار دارید، پرسیده شود، چرا به گذشته سفر میکنید؟ چرا زمان معاصر ایران را به تصویر نمیکشید.
عارف محمدی: نگاه من این است که برای شناخت درست هر پدیدهای باید با تاریخچه نسبی آن آشنا شوید؛ یعنی شما اگر به سیاست علاقه داشتید باید یک شناخت نسبی از تاریخ سیاسی داشته باشید، اگر به کشورتان علاقهمندید باید یک تاریخچه نسبی از کشورتان بدانید. درواقع همان جمله معروفی که من همیشه به آن معتقدم و میگوید «گذشته، چراغ راه آینده است.»
گذشته، از دید من برای فراموش کردن نیست بلکه برای این است که ما از آن درس بیاموزیم و از تجربهها استفاده کنیم تا اشتباهات تاریخیمان را دوباره تکرار نکنیم. چه در سیاست، چه در علم، چه در هنر و چه در هر موضوع دیگر. از طرف دیگر بر این باور هستم که هر کسی باید همان کاری را انجام دهد که بلد است.
من در این ۲۲ سالی که در کانادا بودم، کارم در حوزه سینما بوده و هیچوقت خبرنگار سیاسی و اجتماعی نبودم. درواقع نویسنده و منتقد فیلم و فعال سینمایی و مستندساز و مدیر گروه فرهنگی و هنری موج نو هستم در عین اینکه در اتفاقات مهمی مثل جنبش : زن ، زندگی ،آزادی مثل خیلی از سینماگران دیگر بی تفاوت نبودم و حمایتم را اعلام کردم.
اکران مستند «سفر به قلعه یزدگرد» در تورنتو
فیلم «سفر به قلعه یزدگرد» ساخته عارف محمدی مستندساز ایرانی ساکن تورنتو روز چهارشنبه، ۵ جولای، ساعت ۲۰ برای عموم در Fairview Library Theatre اکران میشود.
این فیلم تا پیش از این تنها دو اکران خصوصی داشته است.
برای تهیه بلیت و اطلاعات بیشتر میتوانید به سایت www. eventbrite. com مراجعه کنید. |
فکر میکنید مخاطب این مستندها، خصوصا «سفر به قلعه یزدگرد» نسلی را که در خارج از ایران متولد و یا بزرگ شده، درگیر میکند؟
عارف محمدی: زمانی که فیلم «آواز خدا» یا همین «سفر به قلعه یزدگرد» را اکران کردیم، بچههای ۱۶.۱۷سالهای که برای تماشای این فیلم میآمدند، به من میگفتند: «ما به این تمدن و فرهنگ میبالیم»، چون آنها بیشتر چهره ای از ایران را دیده بودند که غربیها نشان داده بودند؛ همه آن چیزهایی که دیدگاه و برداشت خودشان بود، اما وقتی به پیشینه حقیقی خودمان و تمدن باستانی ایران نگاه میکنیم و آن را به تصویر میکشیم، تازه (چه ایرانی و چه غیر ایرانی) متوجه میشوند که با چه پیشینه غنی روبرو هستند.
مانند همان اتفاقی که در مستند «سفر به قلعه یزدگرد» برای «ادوارد کیل»ِ باستانشناس میافتد.
عارف محمدی: بله… «سفر به قلعه یزدگرد»، زندگی یک انگلیسی-کانادایی است که بهعنوان نقشهبردار، دستیار یک باستانشناس میشود و به ایران میرود. اولین شهری هم که وارد آن میشوند، تبریز است. ایشان میگوید تا پیش از این سفر، اصلاً نمیدانستند ایران در نقشه کجاست و فقط برای اینکه بتواند رشته دانشگاهی اش- تاریخ باستان- را که در دانشگاه لندن میخوانده؛ تغییر دهد با راهنمایی یکی از دوستانش و بهعنوان نقشهبردار، دستیار یک باستانشناس میشود و به ایران میرود. به مرور زمان هم شیفته فرهنگ و تمدن ایران میشود و به سایتهای زیادی مثل تخت جمشید و پاسارگاد و شوش و شهرهای دیگر میرود و در سایتهای باستانی حفاری میکند.
جالب است که شناخت ایران را به داستان کسی پیوند میزنید که نه از سر شوق که شاید هم از سر نوعی اجبار و بدون ذرهای شناخت به این کشور میرود و دلبستهاش میشود. سالهای سال هم در ایران میماند. فکر کنم شیفتگی این باستان شناس- که البته بعدا باستانشناس میشود- یکی از بخشهای جذاب این سوژه برای شما بوده.
عارف محمدی: بله، فراز و نشیبهایی که این آدم در دو دهه زندگیاش در ایران داشت، برای من جالب بود و به این فکر کردم که من بهعنوان یک مستندساز با همین امکانات محدود میتوانم، زندگی دکتر ادوارد کیل را بهعنوان کسی که بخشی از میراث فرهنگی ایران را کشف کرده ، به شکل یک مستند دربیاورم تا نسلهای بعدی ما هم که این فیلم را میببینند با بخشی از اهمیت تاریخ و میراث فرهنگیمان آشنا شوند که یک شخص غربی را تا سالهای سال، درگیر خودش میکند. در واقع شعار فیلم، این است «روحیه جستوجوگر غرب در چشم راز و رمزهای شرق.»
انگیزه اصلی برای ساخته شدن این مستند، زندگی این باستانشناس بود و یا قلعه یزدگرد در کرمانشاه؟
عارف محمدی: من در واقع میخواستم با ثبت زندگینامه دکتر کیلبه نوعی زندگی و دستاوردها و تجربیات او از ایران را به تصویر کشیده باشم. از طرفی هم، ثبت مهمترین کاری که دکتر کیل در ایران انجام داده بود، یعنی کشف و حفاری قلعه یزدگرد در کرمانشاه . در نتیجه شما شاهد بخشهای مهمی از زندگی ادوارد کیل در ایران هستید و روایت مشکلات و مسائلی که او از آن دوران نقل میکند.
در مورد پروسه تولید این مستند بگویید، برای تصویربرداری، بدست آوردن تصاویر آرشیوی و… چه کارهایی انجام دادید.
عارف محمدی: زمان فیلمبرداری، دقیقاً با پدیده کرونا مقارن شده بود. بخشی از فیلمبرداری را انجام داده بودم اما دیگر نمیتوانستم در دورانی که همهچیز تعطیل بود، آن را ادامه دهم. بهترین کاری که میتوانستم انجام دهم، تدوین اولیه فیلم با ادیتور بود. همچنین در آرشیوهای مختلف مانند، آرشیو موزهی سلطنتی انتاریو جستوجو کردم و از تصاویری که خود دکتر ادوارد کیل هم داشتند، استفاده کردم.
موزه سلطنتی انتاریو از آن دوران آرشیو داشت؟!
عارف محمدی: بله، (فیلم) آرشیوی قدیمی داشتند از دوران حفاری قلعه یزدگرد که بسیار با ارزش است و در فیلم هم از آن استفاده کردیم. شاید برایتان جالب باشد که بدانید در جایی از فیلم دکتر ادوارد کیل تعریف میکند، در دههی ۷۰ نمایشگاهی از حفاریهای قلعه یزدگرد در ایران گذاشته بودند. خانم فرح دیبا هم برای بازدید به این موزه میآید و در آنجا با دکتر کیل آشنا میشوند، از آن لحظه یک عکس هست که ادوارد کیل را در حال دست دادن با فرح دیبا نشان میدهد. همین ماجرا را هم در فیلم، دکتر کیل تعریف میکند.
مرتبط کردن همه این اتفاقها آن هم با این جزییات که میگویید باید کار زمانبری بوده باشد.
عارف محمدی: همین طور بود، میدانید من چقدر در اینترنت جستوجو کردم تا آن پلانهایی را پیدا کنم که دقیقاً در آن زمان اتفاق افتاده بودند؟ زمانیکه خانم فرح دیبا با هلیکوپتر میآید و هلیکوپتر در موزه ایران باستان مینشیند و ایشان از موزه بازدید میکند. درواقع من حدود دو ماه فقط دنبال این بودم که این تصاویر را پیدا کنم و این موارد شاید در نگاه بیننده خیلی ساده باشد در حالیکه این طور نبوده است.
کاری که شما برای ساختن این مستند انجام دادید خیلی دور از کاوِش باستانشناسی دکتر کیل هم نبوده است!
عارف محمدی: بله. موضوع این است که ما آرشیو غنی نداریم یعنی من بهعنوان یک فیلمساز مستقل که مهاجر هستم، به منابع مستقل در ایران دسترسی ندارم و باید از هر دریچهای برای بدست آوردن این داکیومنتها و مدارک استفاده کنم.
خودتان بهتر میدانید، الان با مستندسازی مشکل زیادی جمهوری اسلامی دارد و این مستندسازی وقتی از سوی کسی باشد که در خارج از ایران است، میتواند کار را سختتر و حتی خطرناک کند.
عارف محمدی: بله همیشه (مستندسازی) سخت بوده است. در جهت تائید صحبت شما این جمله را هم بگویم که در ایران اصلاً اهمیتی به بخش میراث فرهنگی داده نمیشود و (خیلی از آثار) دارد از بین میرود. همین قلعه یزدگرد الآن یک ویرانه بیشتر نیست و براثر سیل و بلایای طبیعی و… این قلعه از بین رفته و اصلاً به آن توجه نشده است.
شما از قلعه تصویربرداری کرده بودید؟
عارف محمدی: این قصد را داشتم اما به دوران کرونا خورد و نتوانستم سفر کنم. با این حال از چند دوست بومی در آنجا خواهش کردم که بروند و فیلم و عکس بگیرند.
پروسه ساخت «سفر به قلعه یزدگرد» چقدر زمان برد؟
عارف محمدی: حدوداً دو سال و نیم.
فیلمهای آرشیوی که در این فیلم وجود دارد تا پیش از این در جایی برای عموم نمایش داده شده؟
عارف محمدی: خیلی از این آرشیوها را خودم برای اولین بار پیدا کردم؛ یعنی درواقع این اولین مستندی است که به طور اختصاصی در رابطه با زندگی دکتر ادوارد کیل ساخته شده است.
در پایان، اگر نکتهای هست که دوست دارید به آن اشاره کنید، ممنون میشوم که بشنویم.
عارف محمدی: خوشحالم این را بگویم که آقای بهرام بیضایی فیلم را دیدند و به دیگران هم توصیه کردند که این فیلم را ببینند. این موضوع باعث خوشحالی یک مستندساز مثل من است که میبینیم یک ایرانشناس و اسطورهشناسی همچون آقای بیضایی فیلم را تائید کردند.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید بسیار سپاسگزارم.
ارسال نظرات