رها سمیعیپور
جایزه سالیانه Give Back را شرکت Magna International (یک شرکت بزرگ کانادایی تولیدکننده و طراحی قطعههای خودرو) و شرکت Neighborhood Network در آئورا که در راستای ترویج داوطلبی، پیوند منابع، و حمایت از خیریهها و آژانسهای محلی فعالیت میکند؛ به ۲۰ دانشآموز فارغالتحصیل از کلاس دوازدهم اهدا میکند.
آرتین در چهار سال گذشته با بیش از ۵۰۰ جوان ایرانی که بهتازگی وارد کانادا شدهاند؛ ارتباط برقرار کرده و بهعنوان یک همسنوسال از آنها حمایت کرده است. تدریس خصوصی و همراهی با آنها برای سازگار شدن با زندگی در کانادا از جمله کارهای آرتین خیابانی بوده است.
مهاجرت به آرتین کمک کرده تا با دوستان جدیدی آشنا شود و تبادل فرهنگی و ارتباط نزدیک داشته باشد. او اوایل مهاجرتشان به کانادا توانسته بهراحتی به گروههای ایرانیان منطقه یورک بپیوندد و دوستان ایرانی بسیاری پیدا کند به طوری که به گفته خودش در کانادا بود اما گویا در ایران زندگی میکرد.
آرتین امیدوار است سیستم بهتری در مدرسهها پایهگذاری شود که بچههای مهاجر و تازهوارد بتوانند در کنار بچههای کانادایی در مدرسه بازی کنند و مدرسه مکان جذابی برای آنها باشد چراکه بزرگترین مشکل بچههای مهاجر، دلتنگی و ارتباط با دوستانشان در ایران است.
با آرتین خیابانی که بهزودی در مدرسه حقوق ثبتنام میکند تا به گفته خودش بتواند وکیل شود و به طور رسمی به کودکان مهاجر کمک کند، گفتوگویی انجام دادیم که میخوانید:
آرتین عزیز داستان مهاجرت شما از کجا شروع شد؟
آرتین خیابانی: اولین مهاجرت ما در سال ۲۰۰۷ اتفاق افتاد و در آن زمان من نزدیک سه سال داشتم. پدر و مادر من همیشه علاقهمند به زندگی در خارج از ایران و بهخصوص در کانادا بودند اما این امکان فراهم نشد. ابتدا به دلیل کار و ادامه تحصیل پدرم به مالزی و بعد در سال ۲۰۱۲ به کانادا مهاجرت کردیم. در آن زمان من به دلیل سن کمی که داشتم، متوجه این تغییرات نمیشدم و احساس میکردم که به خانه جدیدی آمدیم اما با اینکه برخی مواقع سخت بود، بهمرور به مهاجرت علاقهمند شدم چراکه به من کمک کرد با دوستان جدیدی آشنا شوم و اگر در ایران بودم نمیتوانستم با آنها تبادل فرهنگی و ارتباط نزدیک داشته باشم. مثلاً بهترین خاطرات کودکیام با چینیها و تایلندیها شکلگرفته است. من هنوز عاشق چاپستیک هستم و فرهنگ آنها را خیلی دوست دارم.
فرزند چندم خانواده هستید؟
آرتین خیابانی: من برادر و خواهری ندارم و تکفرزند هستم. پدر من مهندس مکانیک و مادرم مشاور املاک هستند.
پس این روحیه داوطلبی که بهخاطر آن هم برگزیده شدی از کجا آمده است؟
آرتین خیابانی: پدر و مادر من از بچگی به کارهای داوطلبانه علاقهمند بودند و حتی در ایران، تایلند، سنگاپور و مالزی همیشه به کارهای داوطلبانه میپرداختند و من از آنها یاد گرفتم که کمککردن به دیگران پراهمیت است.
همانطور که گفتید انتخاب خانواده ازهمان ابتدا مهاجرت به کانادا بود، چه شد که خانواده کانادا را برای زندگی انتخاب کردند؟
آرتین خیابانی: آنطور که مادرم میگوید او از بچگی علاقهمند بوده به کانادا مهاجرت کند و واقعیت این است که کانادا کشور توسعهیافته و پیشرفتهای است و در این کشور آرامش بیشتری نسبت به کشورهایی مانند آمریکا یا استرالیا که کشوری درحالرشد است، وجود دارد.
به نظرتان کانادا چقدر متفاوت از کشورهایی بود که به آن مهاجرت کردید؟
آرتین خیابانی: خیلی متفاوت است، کانادا جزو کشورهای جهان اول است و آن حس آرامش و آسایشش مانند هیچ کشور دیگری نیست. من ایران را هم خیلی دوست دارم اما واقعیت این است که در ایران آرامش بهاندازه کانادا وجود ندارد. در کانادا شبها بهراحتی میتوانیم هرجایی برویم و هر کاری را که به آن علاقهمند هستیم دنبال کنیم و آزادی عمل بسیاری داریم. هیچ مانعی هم برای پیشرفت و انتخاب در کانادا وجود ندارد.
خودتان چطور با شرایط کانادا و آن هم در سن کم توانستید سازگار شوید؟ چه مشکلاتی داشتید؟
آرتین خیابانی: ابتدای مهاجرتمان به کانادا برایم کمی سخت بود چراکه در حال یادگیری زبان انگلیسی بودیم. من به مدرسه انگلیسی در مالزی میرفتم اما زبان انگلیسی مالزی با کانادا متفاوت است بنابراین وقتی به کانادا آمدیم خیلی سخت با این موضوع کنار آمدم اما بهمرور چون ما در منطقه یورک زندگی میکردیم و اکثر ایرانیان تازهواردی که به کانادا مهاجرت کرده بودند در آنجا زندگی میکردند، بهراحتی به گروههای ایرانیان ملحق میشدم و دوستان ایرانی پیدا میکردم. خب چون دوستانم همه ایرانی بودند با اینکه در کانادا زندگی میکردم اما گویا در ایران بودم.
یکی از مشکلاتی که مهاجرت در سن کم به وجود میآورد؛ در رابطه با زبان کشور مقصد و ارتباط با دیگران پیش میآید؛ شما هم این مشکل را داشتید؟
آرتین خیابانی: مشکل زبان برای من خیلی مسئله بزرگی نبود، چون من انگلیسی را تا حدود زیادی میدانستم. اوایل مهاجرتمان به کانادا پدر و مادر من سخت کار کردند و فرصتی نداشتند که بخواهند به بقیه مسائل بپردازند و تمام تلاش خود را میکردند که یک زندگی خوب برای خودشان و من فراهم کنند. البته من هم خیلی خوششانس بودم که از صفر شروع نکردم و بسیار آرام و پیوسته پیش رفتم و برایم شرایط زندگی در کانادا سخت نبود اما زمانی هم که کمک نیاز داشتم، پدر و مادرم در کنارم بودند و کمک میکردند.
از چه زمانی به فکر افتادید به بچههای مهاجر کمک کنید؟ یعنی چه چیزی باعث شد که به این فکر بیفتید که نیاز است که به این بچهها کمک شود؟
آرتین خیابانی: من بر این باورم که بهترین کمک به بچهها از طریق خود بچههاست چون ما بهتر خودمان را میفهمیم. من مهاجر بودم و میدانم سیستم مهاجرت کانادا هنوز مشکلاتی دارد. مثلاً در کانادا سیستم حمایتی برای پدر و مادرهای مهاجر تازهوارد وجود دارد اما برای بچهها وجود ندارد، بنابراین تصمیم گرفتم چون اختلاف سنی زیادی با بچهها ندارم و هرچند اگر حتی یک نفر هستم به آنها کمک کنم. البته مهاجرت با خودش سختیهایی به همراه دارد و این تنها مختص دولت کانادا نیست. امیدوارم سیستم بهتری در مدرسهها پایهگذاری شود که بچههای مهاجر بتوانند با بچههای کانادایی در مدرسه بازی کنند و مدرسه مکان جذابی برای آنها باشد.
یکی از دلایلی که شما به دلیل آن جایزه Give Back را گرفتید ارتباط با ۵۰۰ جوان ایرانی بوده! واقعاً چطور توانستی به این تعداد کمک کنی؟
آرتین خیابانی: چون در این دو سال و نیم اخیر دوران کرونا را سپری میکردیم، ارتباط من با این بچهها بیشتر از طریق اسکایپ و زوم بود. راستش من این کار را گسترش ندادم و به کسانی که اطرافم بودند و میشناختم کمک کردم و این کودکان در گروه سنی ۶ تا ۱۲ سال قرار داشتند. با کودکان سنین بالاتر ارتباط نگرفتم چون میدانم بچهها هر چه بزرگتر میشوند مشکلاتشان هم افزایش پیدا میکند و ممکن است شرایط برایشان سختتر شود. راستش من روانشناس نیستم و از یک سنی به بعد نمیتوانم کمکشان کنم. وقتی کوچکتر هستند راحتتر میتوان با آنها ارتباط گرفت و کمکشان کرد.
این کودکان ملیتشان ایرانی بود یا از کشورهای دیگری مهاجرت کرده بودند؟
آرتین خیابانی: اکثر بچهها ایرانی بودند اما تعداد کمی از آنها هم از کشورهای دیگری مهاجرت کرده بودند اما اغلب با بچههای ایرانی که دوستان به من معرفی میکردند، ارتباط گرفتم.
از آنجایی که با این بچهها ارتباط نزدیک داشتید فکر میکنید بیشترین مشکلات این کودکان مهاجر ایرانی چه بود؟
آرتین خیابانی: بیشتر مشکلاتشان دلتنگیشان نسبت به دوستانشان در ایران بود که آنها را با مهاجرت از دست داده بودند. خب این مسئله سختی بود چرا که تمام زندگیشان را در ایران گذرانده بودند. ارتباط و رفتن به مدرسه هم برای آنها سخت بود چراکه همه چیز به زبان انگلیسی بود و این سیستم برای آنها ناشناخته است و طبیعتاً در ابتدا برای آنها بسیار سخت میگذرد.
در مدرسه آیا درباره ایرانی بودن خودت هم فرصتی پیشآمده که حرف بزنی یا پنهانش کردی؟
آرتین خیابانی: من بسیار علاقهمند هستم در مدرسه در مورد ایرانی بودنم صحبت کنم. برخورد بچههای مدرسه هم در مورد ایرانی بودن من بسیار خوب است مخصوصاً در این سه تا چهار سال اخیر خیلی بهتر هم شدند چون همه ما بزرگتر شدیم و متوجه هستیم که هرکدام از منطقهای در دنیا مهاجرت کردهایم. به نظر من مخصوصاً در کانادا باید این اتفاق بیفتد چون به جز بومیان کانادا هیچکس کانادایی واقعی نیست. همه در مدرسه به یکدیگر کمک میکنیم که فرهنگ و آداب کشورمان را نشان دهیم. مثلاً من در مورد ایرانیها حرف میزنم و در مدرسه هم به مناسبت سال جدید شمسی یک میز هفتسین درست کردیم. در مدرسهای که من در آن درس میخوانم زیاد ایرانی وجود ندارد و تنها ۲۰ تا ۳۰ نفر ایرانی هستیم و با کمک یکدیگر هفتسین نوروز را چیدیم و همگی خوشحال بودیم و این از نظر من بسیار پراهمیت است.
من در یکی از مصاحبههایتان خواندم که قصد دارید حقوق بخوانید، چرا این رشته را انتخاب کردید؟
آرتین خیابانی: من همیشه رشته حقوق مخصوصاً مدافع حقوق بشر و وکیل جنایی بودن را دوست داشتم، چراکه اعتقاد دارم تحصیل در رشته حقوق کمکم میکند که بتوانم برای بچههای مهاجر به طور رسمی کاری انجام دهم. در حال حاضر هیچ گزینهای ندارم اما اگر حقوق بخوانم میتوانم به حل مشکلات بزرگ انسانها در واقعیت کمک کنم. همچنین بسیار علاقهمند هستم در سازمان ملل کار کنم چون دوست دارم برای مردم کشورهای جهان سوم و کمتر توسعهیافته کاری انجام دهم.
بهعنوان آخرین سؤال؛ میخواهم بدانم هیچوقت به این فکر کردید یک روزی به ایران برگردید؟ چه برنامه و دورنمایی برای آیندهتان دارید؟
آرتین خیابانی: من ایران را خیلی دوست دارم اما واقعیت این است که از بچگی در کانادا زندگی میکردم بنابراین نه کاملاً ایرانی هستم، نه کانادایی. اگر روزی به ایران بازگردم با بچههای همسن و سال خودم خیلی متفاوت خواهم بود و از طرفی هم کاملاً به زبان فارسی تسلط ندارم. تصمیم دارم در پاییز امسال در برنامه Ethics, society and law رشته حقوق دانشگاه University of Toronto شرکت کنم و علاقهمندم به مدرسه حقوق در آمریکا بروم چراکه بهترین دانشگاههای حقوق دنیا در آمریکا قرار دارد و بعد هم همانطور که گفتم در آینده وکیل شوم اما راستش میخواهم در آینده شرکت قهوه هم راهاندازی کنم و از قهوههای پرورشی که توسط کارگران ونزوئلایی، گواتمالایی و حتی فیلیپینی تهیه میشوند، استفاده کنم و دستمزد بالاتری به آنها پرداخت کنم. چراکه این کارگران دستمزد پایینی دارند و روزانه حدود ۵۰ سنت دریافت میکنند. درست است که با این روش هزینههای شرکت افزایش پیدا میکند اما کارگران میتوانند از این طریق زندگی بهتری داشته باشند.
ارسال نظرات