شعر از خوانندگان

سه سروده برای کیان، مهسا و دیگر قربانیان مبارزه برای آزادی

از مرجان شاهوران، از تورنتو

 

به نامِ خداوندِ رنگین کمان

«خداوندِ بخشنده‌یِ مهربان»

خداوندِ عشق و خدایِ امید

خدایِ دو صد لاله اما سپید

خداوندِ رحمان خدایِ رحیم

خدایِ «کیان» و خدایِ کریم

خداوندِ نور و خداوندِ شور

خداوندِ «مهسا» و «نیکایِ» دور

خدائی که او خالقِ شادی است

خدائی که مشتاقِ آبادی است

خدائی که نقاشِ این زندگی‌ست

«کیانی» که اتمامِ بر بندگی‌ست…

۲۰۲۲/۱۱/۱۸

 

می‌کنم آغاز با یادِ خدایِ رنگ‌ها

می‌کنم پرواز تا افشا کنم این ننگ‌ها

ننگِ کشتن، ننگِ نابودیِ هر رنگین‌کمان

خفتِ قطعِ امید از دیده‌یِ یک نوجوان

این گلِ نورس چگونه پرپرش کردید!؟ واای…

وَ چگونه ثبتِ بر هر دفترش کردید!؟ واای…

کِی بگیرد آن نگاهِ غرقِ عشقش کامتان؟

کِی ببینم زیرِ پایِ کودکانه نامتان؟

ای که نفرین بر تمام ایل و بر ایمانتان!

کِی شود کم از سرِ ما سایه‌یِ حیوانتان؟

قلبِ یک کودک چرا باید نشان؟ ای خوکِ زشت!

در غلافش کن تو آن تیر و کمان، ای خوک زشت!

جوهرم دیگر مرا یاری نکردم بر غزل!

مثنوی باید نویسم از شماها تا ازل…

از شما و ردِ خونین شما بر شهرمان

از زمین تا کهکشان…از گریه‌هایِ آسمان

از تنِ صد پاره‌یِ میهن در این مااهِ عجیب

راهِ «مهسا» و «خدا نور» و «کیانِ» بی‌نصیب…

۲۰۲۲/۱۱/۱۸

 

از زبانِ مادرِ کیان پیرفلک

چه آمد بر سَرم *رولَه!؟ چرا غمگینِ غمگینم؟

چه قرصی می‌دهی دکتر!؟ برایم… بهرِ تسکینم؟

«تو»! میدانی چه چنگالی مرا زخمی‌ترم کرده؟

که خون آلودِ خون آلوده درحمامِ در فینم

چه نامردانه در طوفانی از غم‌ها رها گشتم

شکسته پایِ اسب و هم شکسته باقی زینم

شدم کافر، شدم کافر، شدم کافرتر از کافر

نبینم اعتباری چون دگر در «نونِ» در دینم

منم آن مادری که قلبم از جانم جدا گشته

«عدالت»! چشمِ خود وا کن پر از خشمم پر از کینم

ببین حال خودم را هم نمیفهمم. . چرا آخر؟

که گاها بس سبکبال و گهی سنگینِ سنگینم

کشم خاکِ تو بر چشمم… کنارم قایقی تنها…

هزاران کوهِ یخ دعوت، به روز مرگ و تدفینم…

۲۰۲۲/۱۱/۱۹

*رولَه: فرزند، دلبند، عزیز

ارسال نظرات