گفت‌وگو با سیاوش طالبی، مدیر پارسمونت:

جلب اعتماد سخت بود، مدتها تنها بودم تا بالاخره اولین نفر از راه رسید | آشنایی با پارسمونت و تاثیرات آن در باهمستان ایرانی مونترال

اگر در مونترال زندگی می‌کنید احتمالاً نام «پارسمونت» را شنیده‌اید. پارسمونت یک شرکت تفریحی و گردشگری است که با سازمان‌‎‎دهی ورزش و فعالیت‌های گروهی، به یک کانون تفریح جمعی در دل جامعه ایرانیان مونترال تبدیل شده است.

 

ماندانا زندی

 

سجاد طالبی (سیاوش)، مؤسس و مدیر اجرایی شرکت «پارسمونت»، به «هفته» می‌گوید: «ما در کنار ورزش و تفریح با شعار «من تو را بالا می‌برم» سعی می‌کنیم در راستای والا نگه‌داشتن ارزش‌های انسانی و اخلاقی در جامعه حرکت کنیم، و به رشد و پیشرفت یکدیگر در تمام زمینه‌ها کمک کرده و یاری‌رسان یکدیگر باشیم. پارسمونت تنها یک تیم ورزشی و طبیعت‌گردی نیست، پارسمونت جایی است که انسان‌ها تفریح می‌کنند و دوست پیدا می‌کنند. این پیوندها گاهی سبب شده که دوستی شغل مورد علاقه‌اش را پیدا کرده و استخدام شده است و فراتر از آن حتی بعضی از دوستان عشق زندگی خود را در همین فعالیت‌های گروهی پیدا کرده و ازدواج کرده‌اند. برای ما پارسمونت جایی است برای این که دیده و شنیده شویم و بدانیم همیشه جایی هست که می‌توانیم خودمان را متعلق به آن بدانیم و تنهایی و غم غربت را به فراموشی بسپاریم؛ جمعی که همیشه پذیرای همه است. پارسمونت با این جمله به دوستان خوشآمد می‌گوید: حال دلتون خوب، به پارسمونت خوش آمدید!»

در زیر گفت‌وگوی «هفته» با پایه‌گذار و مدیر پارسمونت را می‌خوانید.

سیاوش عزیز ماجرای مهاجرت شما چطور شروع شد و چند وقت است که به مونترال آمده‌اید؟

سیاوش طالبی: قصه مهاجرت من طولانی است. سال ۲۰۱۱ برای اقامت دایم کانادا اقدام کردم اما برای رسیدن به کانادا و مونترال باید تا سال ۲۰۱۹ صبر می‌کردم.

هشت سال زمان زیادی است. در این مدت چه می‌‍‌کردید؟ آیا به روال عادی زندگی ادامه دادید؟

سیاوش طالبی: با توجه به اینکه می‌خواستم مهاجرت کنم و طبیعتا با فرهنگ‌های دیگر آشنا شوم تصمیم گرفتم تا زمانی که مهاجرت عملی نشده، در همان شهر و خانه‌‎ی خودم این کار را انجام دهم.

به نظرم برای این کار راه‌های مختلفی وجود دارد اما من باتوجه‌ به علاقه شخصی خودم به طبیعت‌گردی گروهی، در سایت‌هایی که مخصوص گردشگران بین‌المللی بود نام‌نویسی کردم.

سیستم این قبیل سایت‌ها بسیار جالب است. چراکه به علاقه‌مندان سفر و گردشگری، این امکان را می‌دهد تا سفری ارزان را تجربه کنند و به‌جای پرداخت هزینه هتل، در منزل کسانی که آمادگی خود را اعلام می‌کنند به طور رایگان بمانند. شیراز شهری است که سالانه مسافران و گردشگران زیادی به آنجا می‌آمدند. من هم در سایت نام‌نویسی کردم و پروفایل تشکیل دادم تا خانه‌ام را در اختیار توریست‌ها قرار بدهم. ابتدا و برای شروع جلب اعتماد مهم است که کار آسانی نیست اما بخش کامنت‌های سایت‌‎ها به مرور این اعتماد را ایجاد می‌کند.

بیشتر آدم‌ها دوست ندارند غریبه‌ها را در خانه خود داشته باشند. اما شما برای این کار برنامه‌‎‎ریزی کردید، با چه هدفی؟

سیاوش طالبی: من از این کار چند هدف داشتم. پیش از هر چیز می‌توانستم با گردشگرها راهی طبیعت و ایران‌گردی شوم که علاقه شخصی‌ام بود و هدف مهم‌تر من این بود که با زبان، فرهنگ و حتی آداب و غذای کشورهای مختلف آشنا شوم. توریست‌ها از قشرهای مختلف و کشورهای گوناگون می‌آمدند و آشنایی با آن‌ها برای من خیلی آموزنده بود. باهم رفیق می‌شدیم و با یک کوله‌پشتی ایران را می‌گشتیم. مثلاً یک ماه می‌رفتیم پیش عشایر و مهمان آن‌ها می‌شدیم. در خلال همین سفرها و طبیعت‌گردی‌ها، برایم خاطراتشان را از سفر به کشورهای دور و نزدیک تعریف می‌کردند و من از آن‌ها که از ادیان و فرهنگ‌های مختلف بودند خیلی چیزها یاد می‌گرفتم. یعنی در خانه خودم و در کشور خودم بودم اما انگار دور دنیا می‌گشتم.

 

پیک نیک در Angrignon Park

 

تاثیر این میزبانی‌ها در یادگیری زبان چطور بود؟ شرایط‌تان در آن آغاز چطور بود؟

سیاوش طالبی: طبیعتا خیلی کمک کرد. وقتی که رسیدم به اینجا در حد مناسبی می‌توانستم انگلیسی و فرانسه صحبت کنم. در ابتدا هیچ دوست و آشنای ایرانی در اینجا نداشتم. یک‌جور غربت محض. اما همان سایتی که برایتان گفتم اینجا هم به کمک‌ام آمد. ظرف مدت هشت سال فعالیت در سایت‌های گردشگری، در خیلی از شهرهای جهان دوست و آشنا پیدا کرده بودم و همین باعث شد تا خیلی‌ها که مقیم کبک بودند از من دعوت کنند. ابتدا یک پسر اهل رومانی که مقیم مونترال بود دعوتم کرد و حتی آمد فرودگاه دنبالم و با اتوبوس و مترو به خانه‌اش رفتیم. برای من بیش از پانزده نفر درخواست میزبانی داده بودند و هر دو شب میهمان یکی از آن‌ها بودم و یک ماه اول، برایم این‌طور گذشت.

جرقه اولیه تشکیل پارسمونت از کجا و چگونه شروع شد؟

سیاوش طالبی: آن زمان خانه من به پارک مونت رویال نزدیک بود، در آن حوالی فضای بسیار مناسبی جهت پیاده‌روی و دورهمی در طبیعت وجود داشت. درآنجا افراد از تبارهای مختلف دور هم جمع می‌شدند با هم می‌گفتند و می‌خندیدند. همان وقت متوجه خلأیی در جامعه ایرانی مونترال شدم. به باور من نیازمند سازمانی بودیم که با محوریت ورزش و تفریح سالم ما را کنار هم جمع کند و حس غریبی را در دنیای مهاجرت کاهش دهد. حس کردم یا باید در تاریکی بایستم یا باید کاری کنم. همان‌طور که نور یک شمع می‌تواند تاریکی را از بین ببرد، و سایرین را مثل پروانه به ‌دور خودش جمع کند. اشاره کردم که کارمند شرکت نفت بودم. یادم می‌آید وقتی وارد آبادان شدم محیط کار صمیمی نبود و پرسنل دوستانه رفتار نمی‌کردند. کمی که گذشت طوری آنجا تغییر ایجاد کردم که همه در دست دادن و محبت و روبوسی پیشقدم می‌شدند و انگار همگی از یک خانواده شده بودند. این کارهایی که کردم باعث شد تا آن سال کارمند نمونه صنعت نفت شوم. بنابر همین علاقه و اشتیاق خودم بود که می‌خواستم بین ایرانیان مونترال اتحاد و دوستی ایجاد کنم. مسیر مشکلی بود بویژه اینکه درگیر تحصیل و کار هم بودم. اما هر تغییری صبوری و تلاش می‌خواهد و طبیعتا مهارتی که من طی این سال‌ها آن را فراگرفته بودم.

درباره سیاوش طالبی از زبان خودش

اسم شناسنامه‌ای من سجاد طالبی است اما دوستان سیاوش صدایم می‌کنند. اصالتاً شیرازی هستم و در حال حاضر در شهر لانگوی، در جنوب شرقی مونترال در استان کبک ساکن هستم.

قبلاً در ایران کارمند شرکت نفت بودم و در شهرهای مختلفی مثل ایلام، اراک، آبادان، عسلویه و سکوهای نفتی خلیج‌فارس کار کرده‌ام. اما همیشه در کنار کار، ورزش را به‌صورت جدی دنبال کرده‌ام. از دوران ابتدایی در تیم فوتبال مدرسه عضو بودم. همین‌طور در مسابقات کشوری تکواندو، عضو تیم منتخب استان فارس بودم. اتفاقاً خاطره جالبی هم از آن دوران دارم: در مسابقات کشوری تکواندو رتبه سوم کسب کرده بودم و اعضای تیم داشتند مرا روی دوش حمل می‌کردند و از موفقیت من خوشحال بودند. همان موقع مربی‌ام به من گفت بروم دنبال درس، چراکه ورزش در کشور ما آب‌ونان نمی‌شود. آن روز صحبت مربی‌ام خیلی رویم تأثیر گذاشت. بااینکه درسم خیلی خوب بود اما با پشتکار بیشتری ادامه دادم چون سرنوشت من به ورزش گره خورده بود و قرار نبود داستان این‌گونه تمام شود.

مدت کمی بعد از ورود شما به مونترال همه‌گیری کووید شروع شد. آیا پاندمی تأثیر منفی در کار پارسمونت ایجاد کرد؟

سیاوش طالبی: کووید باوجود جنبه‌های منفی و ناراحت‌کننده‌اش تاثیر مثبتی هم داشت. چراکه با تعطیلی‌ها و بیکاری‌ها، مردم فرصت بیشتری برای ورزش در طبیعت پیدا می‌کردند. باشگاه‌های ورزشی و استخرها تعطیل بودند و مردم از خانه ماندن خسته شده بودند. از طرف دیگر بی‌تحرکی هم مضرات خودش را داشت. پس در چنین وضعی اهمیت گروه‌های طبیعت‌گردی پررنگ می‌شود. در فضای باز و با رعایت فاصله می‌توانستیم کنار هم ورزش کنیم و گپ و گفتگو داشته باشیم که در آن ایام خودش غنیمت بود و همچنان پارسمونت بی‌وقفه ادامه می‌داد که البته مردم هم استقبال می‌کردند و روزبه‌روز بر تعدادشان افزوده می‌شد. پاندمی طبیعتا اتفاق بدی است اما به باور من معمولا می‌توان از یک تهدید یک فرصت ساخت. ما در پارسمونت توانستیم از این اتفاق بد یک تاثیر خوب بسازیم و بسیاری از افرادِ نگران و مضطرب را با طبیعت آشتی دهیم. من بر این باورم که در دوران پاندمی پارسمونت نقش مهمی در سلامت روحی و روانی بخشی از جامعه ایرانی ایفا کرده است.

کلا برنامه‌های پارسمونت را چطور مدیریت می‌کنید؟

سیاوش طالبی: برای مدیریت درست شناخت کافی بسیار مهم است پس اول باید کبک را خوب می‌شناختم. از پرس‌وجو از افراد و محلی‌ها گرفته تا گشتن در اینترنت. کبک به‌خودی‌خود آن‌قدر بزرگ است و جاذبه‌های دیدنی دارد که به «استان زیبا» معروف است. به این ترتیب متوجه شدم با یک برنامه‌ریزی درست می‌توان در تمام طول سال گروه را به مکان‌های زیبای متفاوت و غیرتکراری برد. یک تقویم سالیانه طراحی کردم تا برنامه‌های هفته‌به‌هفته پارسمونت را در آن لحاظ می‌کنم. ابتدای هر بهار تقویم سالیانه را در گروه می‌گذارم تا اعضا ببینند و برای پیوستن به برنامه‌ها برنامه‌ریزی کنند. من با شناسایی ویژگی‌های مناطق مختلف و پوشش گیاهی هر منطقه، میابم که هر منطقه برای چه برنامه‌ای و در چه زمانی و برای چه دسته از افراد مناسب است. به‌این‌ترتیب برنامه‌ریزی برای افراد راحت‌تر می‌شود. البته برای من هم بهتر است. به‌عنوان مثال اگر جایی نیاز به رزرو آنلاین و خرید بلیت داشته باشد، از چند ماه قبل رزرو می‌کنیم تا روز حرکت، با مشکلی مثل تمام شدن بلیت مواجه نشویم. البته به‌غیراز اینها وقت زیادی را برای پاسخ به سؤالات قرار می‌دهم که گاهی چندین ساعت از روز من را می‌گیرد. به سؤال‌ها و نگرانی‌های دوستان پاسخ می‌دهم تا با خیالی آسوده‌تر تصمیم بگیرند و برنامه مورد نظرشان را انتخاب کنند و همین امر علاوه بر اعتماد بیشتر و کیفیت بهتر برنامه‌ها، باعث شده تا رفاقت و صمیمیت خوبی بین اعضا شکل بگیرد. به‌طوری‌که انگار همگی یک خانواده صمیمی و بی‌حاشیه هستیم.

 

 

البته همیشه واقعیت با آن چیزی که بر روی کاغذ آورده می‌شود متفاوت است، اما مهم انعطاف‌پذیری در مدیریت و رهبری تیم، مدیریت بحران و همچنین داشتن برنامه‌های جایگزین است. به‌موقع رسیدن اعضای تیم، سر ساعت اجرا شدن برنامه‌ها، به تاریکی شب نخوردن، نباریدن باران، لیز و لغزنده نبودن مسیر، وجود فضای کافی برای پارک خودروها، وجود ماشین کافی برای اشتراک، مصدومیت احتمالی شرکت‌کنندگان، فراهم بودن تجهیزات و کمک‌های ایمنی، مواظبت از بچه‌های کوچک و بسیاری موارد دیگر دغدغه‌هایی هستند که باید برای آنها برنامه داشت. البته روش من این است که با تقسیم وظایف، مشارکت دادن تمام شرکت‌کنندگان در اجرای برنامه‌ها و توضیحات کامل قبل از برنامه، سعی کرده‌ایم همواره فضایی شاداب و پر از آرامش در برنامه‌ها جاری باشد.

در این میان شرکت‌کنندگان نیز به نوبه خود وظایف مهمی دارند به طور مثال شخصی که در یک برنامه گروهی حضور می‌یابد می‌بایست به قوانین آن جمع احترام بگذارد تا سیستم بتواند به‌خوبی کار کند، به طور مثال همگام بودن با تمام اعضای تیم، احترام و دنبال‌کردن مواردی که سرپرستان برنامه گوشزد می‌کنند، پخش نکردن موسیقی، صحبت نکردن با صدای بلند برای اینکه دیگران بتوانند از آرامش در طبیعت لذت ببرند، با فاصله و پشت‌سرهم در یک خط حرکت کردن، تجمع نکردن در مسیرهای عبور، به همراه داشتن وسایل و تجهیزات لازم، مطالعه کردن شرایط برنامه و سنجیدن توانایی خود قبل از هر برنامه و انتخاب برنامه درست و مناسب برای هر فرد که رعایت همه این موارد کمک می‌کند تا همه چیز تا حد زیادی مطابق خواسته و هدف تیم پیش برود.

شش – هفت ماه از سال، هوای مونترال سرد و یخ‌بندان است. با این سرما چه می‌کنید؟ آیا برنامه‌ها را متوقف می‌کنید؟

سیاوش طالبی: سؤال خوبی پرسیدید. چراکه اینجا باوجود زمستان طولانی در کبک برای موفقیت باید بتوان با این شرایط سازگار شویم. ما از سال گذشته تصمیم گرفتیم «پارس اسکی» را راه بیندازم و ایرانیان بیشتری را با اسکی این ورزش جذاب و مفرح زمستانی آشنا کنیم. در آن مدت بین افراد گروه، مشتاقان و علاقه‌مندان این رشته را شناخته بودم و می‌دانستم اگر برنامه‌ای ازاین‌دست وجود داشته باشد، از آن حمایت خواهند کرد و در سالی که گذشت به کمک همکارم ارغوان به هفتاد نفر آموزش اسکی و اسنوبرد دادیم که در نوع خودش بین جامعه ایرانی بی‌سابقه است. ما علاوه بر آموزش اسکی به رده‌های مختلف سنی، یک فضای گرم و صمیمی برای اسکی گروهی ایرانیان ایجاد کردیم که اکنون ده‌ها نفر با هم هر هفته اسکی می‌کنیم.

آیا دربرنامه‌های پارسمونت غیرایرانی‌ها هم شرکت می‌کنند؟

سیاوش طالبی: اتفاقاً سؤال جالبی پرسیدید که دوست دارم پاسخ آن را با یک خاطره تعریف و نقل کنم. یک خانم جوان اروپایی به من پیام داد که برنامه‌های پارسمونت را دنبال می‌کند و مایل است در برنامه‌ها حضور پیدا کند، من در خصوص چگونگی شرکت در برنامه‌ها برایش توضیح دادم، و چند روز بعد دیدم در گروه «پارس راید» که فضایی برای به اشتراک گذاشتن خودرو یا پیداکردن ماشین برای برنامه‌های خارج از مونترال پارسمونت است فارسی تایپ کرده است و بعد برایم توضیح داد که به یادگیری فارسی علاقه‌مند شده است و با اینکه ماشین ندارد با کسانی که راید ارائه می‌دهند به‌راحتی ارتباط برقرار می‌کند و با آن‌ها هماهنگ می‌کند. او تاکنون در بسیاری از برنامه‌های پارسمونت شرکت کرده است. حقیقتاً خوشحالم که در پارسمونت این شرایط فراهم است که می‌توانیم شاهد حضور افرادی از سایر اقوام و ملت‌ها باشیم تا از یکدیگر بیشتر بیاموزیم. البته به غیر از این خانم تعداد دیگری از غیرایرانی‌ها در برنامه‌ها شرکت می‌کنند اما تعداد آنها خیلی زیاد نیست.

آیا از دوستان هم‌ورزش شما در ایران کسی با پارسمونت در تماس است؟

سیاوش طالبی: دوستان و هم‌نوردانم در ایران پارسمونت را دنبال می‌کنند و همواره برایم انرژی مثبت می‌فرستند و من را به ادامه این راه تشویق می‌کنند. ماه گذشته اتفاق جالبی افتاد که یک شرکت‌کننده که تنها برای چند روز به مونترال آمده بود در برنامه ما شرکت کرد و یک کادو از طرف هم‌نوردانم در ایران به من تقدیم کرد. بسیار سورپرایز شدم که او این‌گونه از طرف هم‌نوردان قدیم‌ایم مرا پیدا کرده است.

از ایران و شهرهای مختلف کانادا پیام‌های زیادی دریافت می‌کنم که چقدر مشتاق هستند که بالاخره به مونترال بیایند و با پارسمونت همراه شوند و این برای من بسیار لذت‌بخش است.

با رسیدن فصل گرما در مونترال تمایل مردم برای طبیعت‌گردی هم افزایش می‌یابد. شما برای ماه‌های پیش رو چه برنامه‌هایی دارید؟

سیاوش طالبی: با توجه به بزرگی تیم، برنامه‌های ما بسیار متنوع و گسترده است که می‌توان به‌جرئت گفت طیف وسیعی از فعالیت‌های ورزشی تفریحی و گردشگری را در داخل و خارج مونترال پوشش می‌دهیم. در حالی که برنامه‌های داخل مونترال مثل پیاده‌روی، دو، دوچرخه‌سواری، تنیس، فوتبال، والیبال ساحلی، بولینگ، بیلیارد، کارتینگ، لیزر تگ، اتاق فرار و شهربازی، کافه گردی، برنامه‌های گلگشتی و خوش‌نشینی را برای علاقه‌مندان اجرا می‌کنیم برنامه‌های بسیاری نیز در تمام پارک‌های ملی کبک و کانادا اجرا می‌کنیم. به طور مثال: بنف، جسپر در آلبرتا، آبشار نیاگارا، بازدید از جاذبه‌های توریستی ونکوور، تورنتو و اتاوا یا مسابقات جام جهانی و یا اجاره جزایر به طور کامل برای برنامه‌های ترکیبی قایق‌سواری، هایکینگ و کمپینگ در دل طبیعت.

آقای سیاوش از شما سپاسگزاریم.

 

مینو بشیری: دیگر در مونترال نیستم اما همچنان دلم با پارسمونت است

هر بار ویدئوهای پارسمونت را می‌بینم از خوشحالی در دلم قند آب می‌شود. قبل از اینکه این گروه و این تداوم در این کار باشد همیشه می‌گفتیم باید گروهی باشد و باید کسی کاری کند. پارسمونت همانی بود که این کار را انجام داد و یک جمع خوشحال را دور هم جمع کرد. ما تقریباً هفت ماه است که از مونترال به ونکوور آمده‌ایم ولی همچنان قلبم با پارسمونت است.

 

 

محمد: پارسمونت به من احساس داشتنِ خانواده را داد 

یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت یک گروه ایرانی هست که برنامه‌های هفتگی طبیعت‌گردی می‌گذارند و به من پیشنهاد کرد با هم در یکی از این برنامه‌ها شرکت کنیم. از همان اولین برنامه که شرکت کردم به من خیلی خوش گذشت. همیشه دوست داشتم یک نفر به من برنامه‌ای برای طبیعت‌گردی بدهد، مکان‌های جدید را معرفی و توصیه کند، آمارش را دربیاورد و به من خبر دهد و درواقع این بخش از زحمت برنامه‌ریزی را یکی دیگر بکشد و ما فقط بتوانیم از آن محیط استفاده کنیم.

با اینکه پارسمونت یک گروه بزرگ است ولی آدم‌ها می‌توانستند گروه‌های کوچکی برای خودشان باشند و کس دیگری کاری به کار آن‌ها نداشته باشد و هرکسی باتوجه‌به سلیقه و برنامه خودش می‌تواند در آن جایگاه خودش را پیدا کند و از برنامه لذت ببرد.

در یکی از برنامه‌های پارسمونت، من با ارغوان و چند دوست دیگر آشنا شدم. کلاً در ماشین با فضای گروه حال کردم و تصمیم گرفتم در برنامه‌های خوب آینده هم شرکت کنم. بعد از برنامه من با خانواده‌های بچه‌ها آشنا شدم و حس خانواده داشتن را در پارسمونت پیدا کردم.

سیاوش فرصت‌ها را بسیار خوب می‌بیند و سعی می‌کند بدون تعلل از آن‌ها استفاده کند. خیلی روی کارش متمرکز است؛ و از هر نظر واقعاً ستایشش می‌کنم. نمی‌دانم حرف‌های مرا خودش هم می‌شنود یا نه اما دوست دارم دوستی‌ام با سیاوش عمیق‌تر باشد.

ضمناً ممنونم از مجله هفته که این امکان را به من داد تا حرف‌هایم را درباره سیاوش و پارسمونت بزنم.

شایان: در همان اولین سفر فضای گرم و صمیمی در پارسمونت مرا جذب کرد

تقریباً یک سال پیش توسط یک پیام تلگرامی با پارسمونت آشنا شدم و همراه پارسمونت به پارک مونترال رفتم. هوا تازه خوب شده بود، جو خیلی صمیمی و آن فضای گرم و بسیار دوستانه و آن تفریحات و دورهمی‌هایی که بسیار گرم بودند باعث شد من رابطه‌ام را با بچه‌ها ادامه دهم. مخصوصاً خود سیاوش که از همان ابتدا برای من مسلماً یک فرد مجزا بوده است، جدای از اینکه همشهری من است، همیشه در همه برنامه‌ها به گروه اهمیت می‌دهد و برای همه اعضای گروه وقت می‌گذارد.

همین چند وقت پیش ما متوجه شدیم مادر یکی از دوستانمان در گروه پارسمونت بوده و بااینکه مدتی در این گروه رفت‌وآمد داشته، ما نمی‌دانستیم او مادر یکی از دوستان خوب ما است؛ یعنی آن‌قدر این گروه بزرگ شده و آن‌قدر افراد مختلف در این گروه هستند.

واقعاً دوست دارم از طریق مجله هفته از سیاوش و ارغوان عزیز تشکر کنم به‌خاطر زمان و حوصله‌ای که به خرج می‌دهند. هرچه این گروه بزرگ‌تر شود هدایت کردن آن و چیدن برنامه‌های مختلفش سخت‌تر می‌شود. امیدوارم در ادامه مسیر حسابی موفق باشند.

بهروز: پارسمونت تبدیل به خانواده دوم ما در کانادا شده و دل‌کندن از آن سخت است

گروه پارسمونت بچه‌های باصفایی دارد و برنامه‌های متنوعی که سیاوش در گروه می‌گذارد باعث می‌شود آدم دوست داشته باشد بیشتر در گروه بماند. هر هفته یک برنامه‌ای هست و این هفته اگر نتوانی بروی هفته آینده برنامه بعدی را شرکت می‌کنی. این باعث می‌شود تا افراد جذب شوند. خوش‌رویی و خوش برخوردی و مدیریت خوب سیاوش هم بی‌تأثیر نیست. سیاوش بامعرفت، گل و خوش‌خنده است و همیشه سعی می‌کند با همه راه بیاید و نظر همه را بپرسد.

خاطره جالبی هم با پارسمونت دارم که مربوط به برنامه سه‌روزه سال نو میلادی در کبک سیتی است. تولد من و سیاوش هم هم‌زمان در همان برنامه بود و همان‌جا جشن گرفتیم. واقعاً آن روز یکی از بهترین روزهایی بود که در جمع بچه‌ها داشتم.

پارسمونت تبدیل به خانواده دوم ما در کانادا شده است و دل‌کندن از آن سخت است.

 

 

مجتبی: سیاوش فضایی امن ایجاد کرده برای یافتن دوستان خوب

ممنونم از مجله خوب هفته که فرصتی به من داد تا در مورد پارسمونت و سیاوش صحبت کنم.

دقیقاً یکم فروردین سال گذشته بود که برای اولین‌بار در پارک مونترال در یکی از برنامه‌ها با دوستم شرکت کردم و همان لحظه‌ای که سیاوش را دیدم یک آدم پرانرژی اجتماعی و واقعاً کاریزماتیک و جذاب دیدم و خیلی با او ارتباط برقرار کردم. از این نظر که بسیار آدم اجتماعی بود.

چیزی که باعث شد من با پارسمونت ادامه دهم و تقریبا در همه برنامه‌هایش شرکت کنم اتمسفر و فضایی که در آنجا شکل‌گرفته است. فضایی امن که آدم می‌تواند در آن دوستان خوبی پیدا کند. در پارسمونت همه احساس مهم بودن می‌کنند و این احساس خیلی قشنگ است.

سیاوش واقعاً یک مدیر موفق است، یک رفیق است و آن‌قدر حامی، به فکر، توانا و قابل است که فکر می‌کنم هرکه اطراف سیاوش باشد مطمئناً به او جذب می‌شود.

من بسیار خوشحالم از اینکه عضو کوچکی از پارسمونت هستم. همیشه برنامه‌های خیلی متنوع دارد و می‌شود گفت هر هفته یک برنامه جدید داشتیم. زمستانی که خیلی وقت‌ها بچه‌ها از آن ناله می‌کنند و ناراضی هستند و می‌گویند زمستان طولانی است و ما حوصله‌مان سر می‌رود و افسرده می‌شویم، سیاوش با پارسمونت کاری کرد که ما وقتی زمستان تمام شد واقعاً ناراحت بودیم.

هدی صدیقی: اول از خودم سوال کردم آیا این گروه مناسب است؟ الان بیش از یک ساله که در برنامه‌های پارسمونت شرکت می‌کنم

حدوداً یک سال و سه چهار ماه است که در پارسمونت هستم. تقریباً دو ماه فقط فعالیت‌ها و پست‌های گروه را نگاه می‌کردم تا اینکه در دوران کرونا و باتوجه ‌به اینکه قبلاً اسکی می‌کردم، متوجه شدم پارسمونت برنامه اسکی هم دارد. به خودم گفتم بهتر از این نمی‌شود. به‌هرحال وقتی آدم هر فعالیتی را می‌خواهد شروع کند یا وارد هر جمعی شود با خودش می‌گوید آیا این گروه مناسب من است؟ آیا به من خوش می‌گذرد؟ یا احساس امنیت خواهم داشت (خصوصاً به‌عنوان یک خانم)؟ و به‌هرحال تصمیم گرفتم که بروم. با یکی از دوستانم در یکی از برنامه‌های اسکی پارسمونت شرکت کردیم. جو صمیمی داخل پارسمونت را که دیدم و اینکه چقدر آدم‌ها ساده و بی‌ریا در کنار همدیگر هستند باعث جذب من شد.

وقتی وارد گروه شدم دیدم که چه جالب چقدر آدم فعال مثل خودم دور من جمع شده‌اند. البته سیاوش هم آدم خاصی است و توانایی این را دارد که با آدم‌های مختلف از هر اخلاق و فرهنگی بسازد و سعی می‌کند دل همه را هم به دست بیاورد. به‌هرحال شاید ما ایرانی‌ها جاهایی هم سخت‌گیر باشیم و خیلی هم عادت به کار گروهی نداشته باشیم، ولی فکر می‌کنم سیاوش خیلی خوب توانست این نظم را در گروه برقرار کند که آدم‌ها چطور در کنار هم قرار بگیرند و بتوانند یک فعالیت مشترک را در کنار هم انجام دهند.

 

 

حسین شب‌افروز و همسرش وفا: جمع‌کردن این‌همه بچه‌های خوب کنار هم قطعاً اتفاقی نیست

من ۵۸ ساله هستم و تقریباً سی‌سال می‌شود که در خارج از کشور زندگی می‌کنم و بیشتر از ۲۰ سالش را در مونترال کانادا بودم. اولین‌باری که با گروه پارسمونت و سیاوش آشنا شدم در اینترنت و گروه‌های مختلف در مورد پارسمونت می‌شنیدم و چون دوست داشتم تجربه‌های جدید داشته باشم به‌اتفاق همسرم وفا اولین‌بار بود که می‌خواستیم پارسمونت را تجربه کنیم. برنامه پارسمونت در پارک مونترال بود. ما طبق روال نیم ساعت زودتر در آنجا حاضر بودیم و می‌دیدیم که با فاصله‌های کم‌وزیاد گروه‌ها و بچه‌های ایرانی و بقیه فارسی‌زبان‌ها را می‌دیدیم و می‌توانستیم تشخیص دهیم انتظار می‌کشند. سیاوش سر ساعت مقرر آمد و گروه حرکت کرد. آن روز در پارک مونترال برای اولین‌بار با بچه‌های پارسمونت آشنا شدیم. برای خود من یک آرزو است که همه ما ایرانی‌ها که قلبمان برای مردم و کشورمان می‌تپد روزی صرف‌نظر از علائق مختلف، دین و ایدئولوژی و دیدگاه‌های سیاسی متفاوت، همان‌طور که می‌توانیم در پارسمونت کنار همدیگر صعود کنیم یک روز هم بتوانیم در کشور خودمان این کار را انجام دهیم.

از دید من واقعاً کم‌لطفی است اگر از مدیریت سیاوش تشکر نکنم چون این شیوه مدیریت و جمع‌کردن این‌همه بچه‌های خوب کنار هم و طراحی این‌همه برنامه متنوع قطعاً اتفاقی نیست. من بعضی‌اوقات در خلوت خودم به سیاوش لقب مردی برای تمام فصول می‌دهم. از زمانی که با پارسمونت آشنا شدم هفته‌ای بدون پارسمونت نگذراندم. پارسمونت باعث شد من بتوانم در سن ۵۸ سالگی دوباره اسکی کنم، دو یا سه بار در هفته دوچرخه‌سواری کنم، کوهنوردی کنم، باشگاه بروم و از همه مهم‌تر یک خانواده بزرگ داشته باشم.

هدی هنربری: در پارسمونت هیچ وقت نه احساس غریبگی به من دست داد و نه‌تنهایی

از طریق یکی از دوستانم با پارسمونت آشنا شدم. برنامه کریسمس اولین برنامه‌ای بود که همراه پارسمونت شرکت کردم. جو دوستانه و صمیمانه پارسمونت خیلی حس خوبی به من داد. نه احساس غریبگی و نه‌تنهایی به من دست داد. بلکه در فضایی آکنده از دوستی و حس خوب، لحظات به شیرینی سپری شد و همین اولین تجربه خوب باعث شد تا پارسمونت را همراهی کنم. چراکه همیشه دوست داشتم گروهی را پیدا کنم تا ورزش گروهی و فعالیت جمعی در کنار ورزش انجام بدهد. علاوه بر این، تنوع فعالیت‌ها باعث می‌شود تا برای هر سلیقه و موودی یک فعالیت وجود داشته باشد. در پارسمونت تمام فعالیت‌ها بر اساس توانایی جسمی و روحی افراد طراحی شده و مهم‌تر از همه من به‌عنوان یک خانم همیشه در برنامه‌های پارسمونت احساس امنیت و آرامش دارم. سیاوش از نظر من مدیری خوب و کاربلد است که برای اهداف بزرگ خودش تلاش می‌کند. سیاوش فضایی به وجود آورده که تازه‌واردها هرگز احساس غربت و تنهایی نداشته باشند. همین‌طور پاسخگوی سؤال‌های ماست و با حوصله و درایت گروه را رهبری، مدیریت و کنترل می‌کند. هرگز در این گروه حاشیه ایجاد نشده که این هم به‌خاطر مدیریت خوب سیاوش است. اگر کسی ماشین و وسیله نداشته باشد، اگر سؤالی داشته باشد پارسمونت پاسخگو است و همه به هم کمک می‌کنند. سیاوش گروه را منسجم و دوستانه کنار هم حفظ کرده و من بسیار از سیاوش و پارسمونت تشکر می‌کنم.

عماد: در یک مورد دوستی به دیوار چادر می‌کوبید تا خرس‌های خیالی را فراری دهد

در بحبوحه کرونا بود که من تبلیغ پارسمونت را در گروه دانشجویان کنکوردیا دیدم و علاقه‌مند شدم و به آن گروه ملحق شدم. برای اولین‌بار در سپتامبر ۲۰۲۰ در برنامه با ماسک شرکت کردم.

به نظر من سیاوش در درجه‌ی اول انسان بسیار خوش‌اخلاق و مثبتی است. کافی است چند لحظه در کنارش باشید تا این انرژی مثبتش را دریافت کنید. او بسیار جسور است. به‌جرئت می‌توانم بگویم در مدت کوتاهی که در کبک بوده است از خود کبکی‌ها بیشتر جاهای دیدنی اینجا را می‌شناسد. همیشه سعی می‌کند با مشکلات مسیر به‌عنوان یک چالش و مسئله روبه‌رو شود، خودش را نمی‌بازد، دنبال راه‌حل می‌گردد و آن را به اعضای گروه هم منتقل می‌کند که این درواقع یک نوع تمرین زندگی واقعی هم است.

یک خاطره شیرین هم می‌خواهم از پارسمونت برایتان نقل کنم. اولین برنامه ‌هالووین بود که به روستای متروکه‌ای رفتیم که برای ترساندن مردم طراحی شده بود. جالبی این برنامه در این بود که کارکنان روستا برای ترساندن بچه‌های پارسمونت بیشتر خودشان توسط بچه‌ها ترسانده می‌شدند. دومی هم خاطره خوابیدن بچه‌ها در شب‌های کمپ‌ها بود غالباً به‌خاطر خروپف‌های متنوعی که دوستان ارائه می‌دادند بچه‌های دیگر آن‌ها را با صدای حیوانات اشتباه می‌گرفتند. موردی هم داشتیم که به چادر می‌کوبید تا خرس‌هایی را که تصور می‌کرده آمدند فراری دهد.

در پایان از سیاوش عزیز به‌خاطر همه خاطرات قشنگ و دوستی‌های خوبی که برای ما ایجاد کرد تشکر می‌کنم.

علیرضا: دوستان بسیار خوبی پیدا کردم، و سیاوش برایم مثل یک برادر است

اولین‌بار سال ۲۰۲۱ بود که از طریق اینستاگرام مداد با گروه پارسمونت آشنا شدم. برنامه دوچرخه‌سواری کنار ساحل بود. همان اولین دیدار یک انرژی مضاعف از بچه‌های گروه علی‌الخصوص سیاوش و ارغوان گرفتم. مخصوصاً از لحاظ مدیریتی که سیاوش توانست در آنجا انجام دهد. خیلی برای من جالب بود چون من خودم هم بعضی‌اوقات در این نوع کارها دست داشتم. این مدیریت و صمیمیتی که سیاوش با حوصله برای همه وقت می‌گذاشت، برای من خیلی جالب بود به خاطر همین مصر شدم در برنامه‌های بعدی نیز با این گروه باشم و آن‌قدر صفا و صمیمیت بود که رفته‌رفته تبدیل به یکی از اعضای پایه آن شدم و ناخودآگاه همیشه شرکت در برنامه‌های پارسمونت جزو اولویت‌های برنامه زندگی من است. خدا را شکر من این برنامه‌ها را انجام دادم، همیشه شرکت می‌کنم و بازخورد خوبی هم دریافت کردم. دوستان بسیار خوبی پیدا کردم، در این حد که سیاوش را برادر خودم می‌دانم و این دوستی و همکاری همچنان ادامه دارد. واقعاً نمی‌دانم چطور شاکر باشم که خداوند این شانس را برای من قرار داد که بتوانم با گروه پارسمونت و سیاوش عزیز آشنا شوم.

 

یوسف در کنار خانواده‌اش، نرگس و آنیسا: قبلاً چیزهایی شنیده بودم و از جامعه ایرانی مونترال ترس داشتم

اولین‌بار که ما با گروه پارسمونت و سیاوش جان آشنا شدیم تابستان ۲۰۲۰ بود، از طریق دوستم بهنام. اولین‌ باری که سیاوش را دیدم آن‌قدر حس زیبا و صمیمی به من انتقال داد که احساس کردم سالیان سال است او را می‌شناسم. یادم است که او غذا جگر برای خودش آورده بود و لقمه‌لقمه به همه تعارف می‌کرد و یک احساس آرامشی به همه ما می‌داد. چقدر خوب است که چنین گروه صمیمی در مونترال وجود دارد. چون قبلاً چیزهایی برخلاف این شنیده بودم و ترس داشتم از اینکه با جامعه ایرانی برخورد داشته باشم. از آن به بعد من و خانواده‌ام هر هفته به یکی از برنامه‌های سیاوش جوین می‌شدیم و می‌رفتیم.

یک خاطره دارم که در آن شاهد سطح بالای مدیریت سیاوش بودم. برای سفر به مونت ترامبلانت برنامه‌ریزی کرده بودیم. فصل پاییز بود و بارندگی شده بود. می‌خواستیم مسیر را روبه‌بالا برویم که بعد با تله‌کابین به پایین برگردیم. یکی از دوستانم با بچه چهار ماهه آمده بود و خانمش هنوز کاملا ریکاوری نشده بود. زمین گل بود و راه هم آسان نبود. همراه داشتن کوله و بچه هم دشوار بود. سیاوش پیش دوست من، کامران آمد درخواست کرد که کوله و وسایلشان را به او بدهند تا بتوانند راحت‎تر بچه را بیاورند. در همین برنامه سیاوش گفت باید حتماً قبل از ساعت ۵ به بالا برسیم چون تله‌کابین ساعت پنج بسته می‌شود و ما ناچار می‌شویم همه این راه را دوباره پیاده برگردیم. او چنان برنامه‌ریزی کرد که درنهایت سر وقت رسیدیم و در راه بازگشت، از درون تله‌کابین شاهد منظره بسیار زیبای طبیعتِ مونت ترامبلان بودیم.

به‌هرحال باعث افتخار من است که با سیاوش و گروه پارسمونت و دوستانی که در این گروه هستند آشنا شدم، اگر سیاوش و گروه پارسمونت نبود به‌جرئت می‌توانم بگویم من به‌هیچ‌عنوان نمی‌توانستم از طبیعت کانادا، مونترال و کبک این‌جور که الآن استفاده کردم و همه‌جا رفتم استفاده کنم.

ارسال نظرات