امیر شفقی
ویژگیهای کاراکتر صمد
میتوان برخی از این ویژگیها را در شخصیتپردازیِ صمد در فیلم "صمد به مدرسه میرود"، به شرح زیر برشمرد.
۱. با میلِ به ریاست، قدرتطلب و علاقهمند به میز است و وقتی به قدرت میرسد دیگران را بازی میدهد. (پلانِ رفتن به سمتِ هلیکوپتر و پلانی که ناظم از کلاس میرود و او به اداره کلاس میپردازد. بالاخره هم مبصر میشود)
۲. کارکرد زیرآبزنی برای گرفتنِ جای دیگران در ساختار قدرت را میشناسد. (جایی که در کلاس جای باقرزاده را برای دیکته گفتن میگیرد و بعد از آن با گرفتن جای معلم، مار را درس میدهد)
۳. آدمفروش و خودشیرین است. (پلانِ خط زدن مشق توسط ناظم یا پلان چوب خوردن قوچعلی)
۴. شهرتطلب است. (پلان تمجیدِ سرکار استوار برای دستگیری خلافکاران)
۵. حیای روستایی دارد. (پلانی که برای ورزش لخت نمیشود)
۶. اهل خودنماییست. (پلانی که برای بیست گرفتن به قوچعلی پز میدهد)
۷. بهخوبی شیوه سوءاستفاده از دیگران را میداند. (پلانِ سواری گرفتن از قوچعلی)
۸. نحوه فراهم کردن موقعیتِ جعلی برای خود را بلد است. (هنگامِ توضیح به مدیر در مورد اینکه چه کسی زودتر از کلاس بیرون آمده یا وقتی در مورد دیکته گفتن حرف میزند)
۹. با تمرد و لجاجت به نظم و قانون بیاعتناست. (برخورد او هنگامِ درس دادن کلمه مار توسط معلم)
۱۰. لوده است. (پلانِ برپا برجا دادن یا وقت شعر خواندنِ سرکار استوار در سخنرانی)
۱۱. متقلب است. (پلانِ امتحان در راهرو)
۱۲. هیز است. (پلان افتادن مداد روی زمین)
۱۳. با تمامیتخواهی، برای دیگران حقی و سهمی قائل نیست. (جایی که در مراسمِ سخنرانی تمام میوهها را برمیدارد)
۱۴. گستاخ است. (جایی که بیتوجه به تذکرها ناظم را کاظم خطاب میکند)
بهطورکلی صمد شخصیتیست که علیرغم سادهلوحی ظاهری و گولزننده، منافع خود را به خوبی میشناسد و میداند چطور شرایط را به سود خود تمام کند. در راهِ رسیدن به منافعش و برای بدست آوردن آنچه میخواهد(مثلاً لیلا) از هیچ عملی فروگذار نیست. از همه طلبکار است، همه را در خدمت خود میخواهد و بسیاری اوقات، با نوعی هوشِ بدوی، موفق هم میشود.
لهجه روستایی دارد و حرکات بدنش نوعی بیمبالاتی را متبادر میکند. تکهکلامِ «هیشکی نمیتونه مثل مو ...» و اصرارش به «صمدآقا» خطاب شدن، نشانگر شخصیت خودشیفتهایست که با وجود محدودیتهای مختلف، در همه کاری خود را برتر از همه میداند و دیگران را گول فرض میکند. تکهکلامِ «خَفَه» نشانگر تمایل او به سانسور است. باتون سرِخود بوده و به قدرتِ انگشتش، بهعنوان ابزار سرکوب، بهخوبی آشناست.
صمد بعد از انقلاب
برای صمدی با استعدادها و مشخصات بالا، ساختارِ سیاسیِ بعد از انقلاب پنجاهوهفت، فرصتیست بینظیر برای شکوفا شدن استعدادهای بالقوه و یافتن جایگاهی حکومتی. یعنی اساساً ویژگیهایی مانند تمایل به سرکوب، منفعتطلبی، خودخواهی و تقلب، که همه در صمد متجلی شدهاند، از ملزومات رشد در سلسلهمراتب جمهوری اسلامی هستند. صمد بهخاطر جغرافیایِ زندگی ابتدا در جریان تحولات سیاسی نیست اما به محض رسیدنِ آثارِ انقلاب به روستا، ویژگیهای مختلفِ شخصیتی او که پیشازاین برشمرده شد در سطوحی بالاتر بروز مینمایند.
میل به ریاست، قدرت و میز باعث میشود پیشروِ اهالی روستا در اسلامی کردن فضا شود، اسلحه به دست گیرد، کشیک شبانه دهد، مردم را بازرسی کند و با تشکیل کمیته زیرآب سرکار استوار را بزند و قدرت او را از آن خود کند. آدمفروشی میکند و عرقخورها، بیحجابها، ویدیودارها، ماهوارهدارها و معترضان خیابانی را لو میدهد. بسیاری اوقات برای خودشیرینی این کارها را علنی انجام میدهد تا بالاسریها را از وفاداری خود مطمئن کند.
میل به شهرت باعث میشود با وقوع جنگ ریش بگذارد، لباسهای چرکمرده بپوشد و به جبهه برود اما رندتر از آن است که جان خود را بهخطر اندازد. او که فوران ویژگیهای مختلف شخصیتی منفی، شاخصههای مثبتش مانند حیای روستایی را تحتالشعاع قرار داده، بعد از جنگ با خودنمایی، خود را رزمندهای شجاع جا میزند تا با سوءاستفاده از خون کشتههای جنگ، بهراحتی، حداقل، تا نمایندگی مجلس پیش برود. به اقتضای شرایط، با زدوبند و بدون کنکور، در دانشگاه ثبتنام میکند تا برای خود موقعیتی جعلی دستوپا کند. درعینحال چون به نظم و قانون بیاعتناست بیحضور در کلاسها، نمرات قبولی را با تطمیع، تهدید یا بهانههایی مانند پرمشغله بودن میگیرد و با لودگی تمام اینها را به حساب زرنگی خود میگذارد.
استعداد تقلبش در عرصه سیاست هم شکوفا میشود و با اینکه خانوادگی اقامتِ خارجه دارند یکسره شعار مرگ بر آمریکا سر میدهد و در مجلس، چون همه را احمق فرض میکند، هر سؤالی را با ارجاع به نظر ولیفقیه بیپاسخ میگذارد. او که پیشازاین در پلانِ افتادنِ مداد هیزی کرده، به هنگام برخورد با موگرینی هم عنان از کف میدهد. در تلفظ کلمه افایتیاف و نام موزه لوور ناتوان بوده، انگشتِ پیش از انقلابش سیلی به گوش سرباز میشود و بااینحال طلبکار است. تمایلش به خفه کردن هرگونه مخالفتی به شکل تقاضای اعدام معترضان بروز میکند اما بدویتر از آن است که مواردی ازایندست را بد بداند.
به نظر میرسد لیلا علیرغمِ مقاومت اولیه در برابر خواسته صمد برای حجابِ کامل، درنهایت، با توضیحات شوهرش از منافع این کار، با چادر مشکی و مقنعه، با او همراه بشود. موسسه خیریه راه میاندازند و تحتِ پوشش آن، با توجیه رانت، به ثروتی افسانهای میرسند تا در مسیر رفع نیاز تمامیتخواهی صمد حرکت نمایند. فرزندانشان چون کدهای رشد در ساختار قدرت جمهوری اسلامی را آموختهاند، چفیه بر دوش کربلا میروند، به هیبتهای عزاداری سر میزنند و درعینحال ویلای روستا، مکانِ پارتیِ آخر هفتهشان است. صمد که تمام کمبودهای جوانی خود را در فرزندانش جبرانشده میبیند، به زرنگیهای آنها افتخار میکند. لیلا نیز به دنبال همسر مناسب از خانوادهای پرنفوذ برای آنهاست تا با پیوندهای درونگروهی، در کورس ثروتاندوزی از دیگران جا نمانند.
شرایط صمدی که به قدرت رسیده روی سایر کاراکترها هم اثر میگذارد. عرصه را چنان به باقرزاده تنگ میکند که در اولین فرصت تن به مهاجرت از کشور میدهد. ننهآغا با لذت از اینهمه تجمل، با ادبیات مخصوص خود، در پز دادنهایش برتری ژن فرزندانش را به خود آنها و اهالی روستا گوشزد میکند. قوچعلی دستِ راست صمد میشود و کدخدا با کمک او به عضویت شورای شهر درمیآید. صمد اما نمیتواند سرکار استوار را با خود همراه کند و او درنهایت بازخرید، مدتی خانهنشین و بعد، برای گذرانِ زندگی، به مشاغل متفرقه رومیآورد.
بازتولید ارزشهای صمد
در مرورِ آنچه گفته شد میبینیم صمدی که صیاد چنان شیرین شخصیتپردازی کرده و از او قهرمانی کمیک و مثبت ساخته، در گذرِ زمان به چه هیولای ضداجتماعی تبدیل شده است. اینکه بعد از چند دهه، فیلمهای صمد کماکان دیده و تکهکلامهای او تکرار میشوند نشانگر بازتولید، بازنشر و تزریق مجدد ارزشهاییست که فرصت قدرت گرفتن این هیولا را فراهم و در سطح کشور بالفعل کرده است. تولیدی که پیش از انقلاب زمینه را برای انتقال قدرت به این تیپ اجتماعی فراهم کرده بود، در بازتولید، به در قدرت ماندن آنها کمک میکند.
صیاد را چه شده بود؟
پرویز صیاد به لحاظ تنوع کارِ هنری در تاریخ معاصر ایران یک استثناست. به جز دستاندرکار بودن در پربینندهترین آثار سینمایی و تلویزیونی آن دوره، کارِ تئاتر، ترجمه، تدوین، طراحی چهره و نوازندگی کرده، شعر گفته، داستان نوشته و حتی در موردِ تعزیهی حُر کتاب به چاپ رسانده است. بعد از انقلاب هم تندوتیزترین محتواها را علیه جمهوری اسلامی عرضه کرده است. با این سوابق چه میشود صیادِ فارغالتحصیل رشتهی اقتصادِ دانشگاه تهران، که بایستی زیرساختهای توسعه را بهتر از دیگران بشناسد، اینگونه به تولید محتوای ضدمدرنیته برمیخیزد و به رشد پایههای آن ضربه میزند.
چه میشود در «صمد آرتیست میشود» سینما را بهعنوان یکی از مظاهر مدرنیته هجو میکند، در «صمد خوشبخت میشود» به ترورِ کارآفرینی میپردازد و در «صمد به مدرسه میرود» سوادآموزی و سپاه دانش را که در تقابل با سیستم آموزش سنتی و حوزوی بود ترور ساختاری میکند.
چه میشود که از احترام سنتی به مأمور دولت به سمت هجو او میرود و از سرکار استواری که با پُلیتیکهایِ سرکار استواری، خلافکاران را به دام میانداخت میرسد به صمدی که سرکار استوار را سرِ کار میگذارد. چه میشود محوریتِ محتوای تولیدی او از ساختارِ مدرنی مانند ژاندارمری میرود روی تقابل سنت با مدرنیت با برتری سنت در قامت صمد. میرود روی تقابل روستایی و شهری با برتری روستایی.
صیاد را چه شده بود که در مجموعهی «مأمور ما صمد بالاتر از خطر» سرکار استوار را ناتوان از دستگیری قاتلین نشان میدهد اما صمدی با کاراکترِ نوکر را توانا در این کار میبیند. محتوایی که بر مشروعیت تیپ اجتماعی صمد، برای اداره بهتر جامعه تأیید میگذاشت.
ارسال نظرات