اسداله قربانزاده|
تجربهی سالها مدیریت در صنایع مختلف و پشتوانه علمیاش او را برای راهاندازی یک صنعت مهم یاری میکنند. صحبت از سید حسین معراجی متولد سال ۱۳۲۴ شهر زنجان است.
حسین معراجی مدرک کارشناسی فیزیک از دانشگاه اراک و کارشناسی ارشد رشته برق از اتریش دارد. فرصتی دست داد تا پای صحبتهای پدر صنعت روی ایران در منزلش بنشینیم، مردی که در ۱۴ صنعت مختلف مدیر بوده است:
سالهای کودکی شما در زنجان چگونه بود؟
حسین معراجی: سالهای کودکی خانه ما در خیابان هفت تیر، کوچه ناصر نظام زمان قدیم بن بستی با نام امروزی خاتمی بود. دوران خوش کودکی که تمامی آنها برای من رنگ و بوی خاطره میدهد و اکنون با گذشت سالها در حال نوشتن خاطرات مناسبتها و افراد قدیمی آن سالها هستم. به هر حال دوران خوبی بود، هرچند به دلیل شرایط کاری مجبور به ترک دیار خود شدم.
در سالهای فعالیت بنده ناآگاهی بدجوری بنده را آزار داده است. یادم نمیرود، زمانی را که قرار بود صنعت سرب و روی را در زنجان شروع کنم، ناآگاهیها مانع راه بنده بود و مردم شهر با من سر دشمنی داشتند.
چرا دوران کودکی در تهران ساکن شدید؟
حسین معراجی: به دلیل فوت پدرم در ۱۲ سالگی، سه سال بعد داییام ما را با خود به تهران برد و ما خوشحال بودیم از اینکه در پایتخت زندگی خواهیم کرد. در دبیرستان اقبال آشتیانی شاگرد اول منطقه ۸ تهران شدم و این برای بنده افتخار بزرگی بود. هر چند زندگی در تهران برای من مزیتهایی داشت، اما به دلیل دوری از زنجان تبعات آن را دیرتر متوجه شدم.
چه تبعاتی؟
حسین معراجی: برای نمونه بعد از مهاجرت به تهران هرگز برای خود رفیق صمیمی پیدا نکردم. همکار زیادی داشتم، اما آنها جای دوست واقعی را برای من پر نمیکردند که ساعاتی با آنها بنشینم و از خاطرات گذشته بگوییم. من در شهرهای مختلف در صنایع مختلف خدمت کرده بودم و برای من هیچ کجا زنجان نبود و این دوری از شهر و دیار مسئلهای بود که در گذر زمان به آن پی بردم.
در کدام صنایع فعالیت داشتهاید؟
حسین معراجی: پالایشگاه آبادان، پالایشگاه تهران، ماشینسازی اراک، شرکت چوکا، شرکت ملی سرب و روی ایران، پروژه تزریق گاز مارون، مجتمع فولاد اهواز، شرکت منسوج نبافته زنجان، پروژه کاغذسازی ساوه، شرکت پویا زرکان ارومیه و در صنایع مختلف روی مشغول کار بودهام. راهاندازی پایلوت تولید روی در زنجان برای اولینبار از ابتکارهای بنده است. در ۴۱ سال اخیر در صنایع مختلف کشور در قالب سرپرست و مدیر فعالیت کردهام. در واقع فعالیت در صنایع مختلف موجب شد تا مجموعه فعالیتها و کارها همدیگر را پوشش دهند و این در توسعه و پیشبرد سایر صنایع تأثیر داشت.
به دلیل فوت پدرم در ۱۲ سالگی، سه سال بعد داییام ما را با خود به تهران برد و ما خوشحال بودیم از اینکه در پایتخت زندگی خواهیم کرد. در دبیرستان اقبال آشتیانی شاگرد اول منطقه ۸ تهران شدم.
چه دلیلی باعث شد، وارد صنعت روی شوید؟
حسین معراجی: من به دو دلیل تصمیم گرفتم صنعت روی را در ایران زنده کنم. اول اینکه این صنعت با رشته تحصیلی من ارتباط مستقیم داشت و از تمامی مشخصات این فلز شناخت کافی داشتم. از طرفی من سابقه فعالیت در سرب و روی داشتم و تصمیم داشتم، روزی آموختههای خود را به بوته آزمایش بگذارم.
تولید روی در ایران چه سالی کلید خورد؟
حسین معراجی: دوم اردیبهشت سال ۱۳۷۲ تولید ورق روی از سوی تیم ما در قالب یک کار تحقیقاتی با امکانات ناچیز آن زمان کلید خورد. بعد از اینکه این اقدام انجام گرفت، برای رسیدن به تولید انبوه شرکت کالسیمین پای کار آمد. در ادامه کارخانههای روی دندی و روی آشتیان نیز راهاندازی شد و اکنون نیز فعالیت آنها مستمر ادامه دارد. البته این را هم بگویم، ۳۱ فروردین ۱۳۷۱ برای پایهگذاری صنعت روی رهسپار زنجان شدم. آن زمان مدیر پروژه کاغذسازی ساوه هم بودم. درست در آن زمان شخصی بود که میدانست من از صنعت سرب و روی اطلاعاتی دارم و من را بهعنوان ناظر به جلسهای در ارتباط با همین موضوع دعوت کرد.
چه جلسهای؟
حسین معراجی: در جلسهای شرکت کالسیمین بهعنوان کارفرما، شرکت اینکا برزیل بهعنوان پیمانکار و شرکت پارسیکان مشاور دعوت بودم. جلسات برای راهاندازی صنعت روی در ایران یک هفته به درازا کشید و در نهایت برای اجرای پروژه، بینتیجه ماند.
دلیل شکست مذاکرات چه بود؟
حسین معراجی: دلیل اصلی شکست این مذاکرات دولتی بودن مدیران شرکت کالسیمین بود که در نهایت به سرانجام نرسید. نکته جالب در برگزاری جلسات این بود که مدیران شرکت اینکا برزیل در یک برگه A۴ مطلبی را به شکل کلی آورده بودند و بین شرکتکنندگان در جلسه توزیع کردند و بنده تقریباً در جریان دلایل شکست اجرای پروژه بودم و دائم در این فکر بودم که چرا نتوانیم با اتکاء به دانش داخلی این پروژه و در واقع این صنعت را در ایران راهاندازی کنیم.
با اتکا به پشتوانه علمی و شناخت از این صنعت چه کردید؟
حسین معراجی: ۳۱ خرداد ۱۳۷۱ با ۱۰۰ هزار تومان پول شخصی به زنجان آمدم. آن سالها کسی را در زنجان نمیشناختم. تنها کانال ارتباطی من هادی خطیبی، مدیر داخلی شرکت منسوج نبافته بود. شبی که به زنجان رسیدم، با تماس تلفنی موضوع را با او در میان گذاشتم و خطیبی قول همکاری داد. قرار شد در چهارراه انقلاب همدیگر ملاقات کنیم.
فردای آن روز مقداری از آن پول را که همراهم بود، به او دادم تا با آن دفتری اجاره کرده و میز و صندل خریداری کند. خطیبی بعد ۳ روز این کار را انجام داد و ما صاحب دفتری در منطقه امیرکبیر روبهروی نساجی مازندران کنونی شدیم.
واحد ساختمانی جوابگوی انجام آزمایشها بود؟
حسین معراجی: در آن واحد آشپزخانه را آزمایشگاه کردیم. وسایل آزمایشگاه را نیز که شامل بشر، لوله آزمایش، باتری ۱۲ ولت، ورق آلومینیومی، ورق سربی، همزن و سایر وسایل بود، از آقای رسولی خریداری کردیم. در ادامه با شناختی که از مهندس عماد صادقیان داشتم، قول همکاری دادند تا روند اجرای پروژه رنگ و بوی عملیاتی به خود بگیرد. مقداری خاک آوردیم تا کم کم کارها روی ریل آزمایش قرار بگیرد. در ادامه مهندس بهادری را به تیممان اضافه کردیم تا با مهندس صادقیان همکاری کند.
برای توسعه روزافزون آزمایشها چه قدمهایی برداشتید؟
حسین معراجی: کارها خوب پیش میرفت تا برای اجرای پایلوت به مهندس فرخ ساعدی در شرکت ماشین دارو که دفتر مرکزی آن در تهران بود، زنگ زدم تا جای بهخصوصی را برای پروژه در آنجا اجاره کند. ساعدی کاروانسرایی را در جاده ساوه برای این منظور پیدا کرد. بهرام بهادری، مسئول پیگیری امور به جاده ساوه اعزام شد و کارها روی روال پیش میرفت تا اینکه روزی متوجه شدم، او دچار خونریزی ریه شده است.
علت خونریزی چه بود؟
حسین معراجی: استنشاق گاز آرسن موجب خونریزی شده بود، چون ما کارها را با تری اکسید آرسنیک پیش میبردیم. این خبر ناگوار موجب شد تا کارها را بلافاصله متوقف کنم.
واحد صنعتی از شما حمایت نکرد؟
حسین معراجی: تقریباً چموخم کار دست من و تیم آمده بود و برای پیاده کردن پروژه به شکل تولید انبوه مسئله را با شرکت پارسیکان که مشاوره اجرای طرح با اینکا برزیل بود، مطرح کردم. آنها دو مأموریت برای بنده محول کردند. اجرای ساختمان پروژه و دوم پیاده کردن تکنولوژی این صنعت. البته این را بگویم که شرکت کالسیمین ۵ سال پای کار نیامد و بعد از آن کمکم قدمهای اولیه را برداشت. یک سال بعد در دومین روز اردیبهشتماه سال ۱۳۷۲ اولین ورق تولید روی را به شکل متخلخل انجام دادیم و آن ورق برای اولینبار در تاریخ ایران تولید شد و هنوز هم در شرکت کالسیمین در یک قاب موجود است.
سال ۱۳۷۴ یک کارگر فوت کرد و یک نفر نیز فلج شد و بیشتر تکنسینها نیز دچار یرقان شدند. با مراجعه به بیمارستان متوجه شدیم که این چالش در اثر استنشاق گاز آرسن است. این رویداد تلخ در اثر بالارفتن PH از مرز عدد سه روی داد که نتیجه آن تولید گاز آرسن بود
ظرفیت روزانه تولید چه میزان بود؟
حسین معراجی: ظرفیت روزانه تولید ۱۰۰ کیلوگرم بود و از تری اکسید آرسنیک تا سال ۷۵ در تولید استفاده میکردیم.
میزان خلوص روی در زمان تولید شما چقدر بود؟
حسین معراجی: در زمان فعالیت بنده خلوص روی ۹۸ درصد بود که اکنون بالای ۹/۹۹ درصد رسیده است.
آیا مخالفهایی هم در مسیر توسعه این صنعت وجود داشت؟
حسین معراجی: سال ۱۳۷۴ یک کارگر فوت کرد و یک نفر نیز فلج شد و بیشتر تکنسینها نیز دچار یرقان شدند. با مراجعه به بیمارستان متوجه شدیم که این چالش در اثر استنشاق گاز آرسن است. این رویداد تلخ در اثر بالارفتن PH از مرز عدد سه روی داد که نتیجه آن تولید گاز آرسن بود. در اثر این اتفاق محیط زیست و مرکز بهداشت وقت دست بر روی شرکت پایلوت کالسیمین گذاشتند و دستور قضایی برای پلمپ کارخانه صادر شد.
شما دست روی دست گذاشتید؟
حسین معراجی: برای خاتمه دادن به این موضوع قاضی پرونده را به کارخانه دعوت کردم. اتفاقاً بهار بود و فصل رویش شقایقها! در کارخانه به قاضی پرونده گفتم: «رویش شقایقها در محوطه کارخانه دلیلی بر آلودگیها در این کارخانه است؟!». قاضی با دیدن رشد این گونههای گیاهی و حرف من تا ظهر دستور فک پلمپ را صادر کرد و ممنوعیت استفاده از تری اکسید آرسنیک را به دلیل مضرات آن در سلامت کارکنان اعلام کرد.
به فکر جایگزینکردن این ماده خطرناک بودید؟
حسین معراجی: این ماده کار پنیسیلین را در صنعت روی انجام میداد و ما برای در امان ماندن از هرگونه آسیب کارمندان پرمنگنات پتاسیم را جایگزین آن کردیم. در ابتدا ۲۵ کیلوگرم در هر تن از این ماده استفاده میکردیم که این روزها مصرف به زیر۱۰ کیلوگرم در هر تن رسیده است. این نشان میدهد که تکنولوژی چقدر در این صنعت پیشرفت داشته است.
واکنش مردم در مقابل این صنعت نوپا چه بود؟
حسین معراجی: در سالهای فعالیت بنده ناآگاهی بدجوری بنده را آزار داده است. یادم نمیرود، زمانی را که قرار بود صنعت سرب و روی را در زنجان شروع کنم، ناآگاهیها مانع راه بنده بود و مردم شهر با من سر دشمنی داشتند. این چالش برای من جای سؤال بود که چرا در سوئد کارخانه سرب و روی در مرکز شهر فعالیت میکند، در حالی که در زنجان کارخانهای در ۱۰ کیلومتری شهر فعالیت میکند و باز هم انتقادها به فعالیت آن وجود دارد. یادم نمیرود، در داخل کارخانه سرب و روی ۶۰ واحد ویلایی ساختیم. دیزج آبادیها حکم قضایی برای تخریب گرفتند و ادعای مالکیت زمین را داشتند. مشابه همین مسئله در ارومیه برای من رخ داد. زمانی که در کارخانه طلا بهعنوان مدیر روزانه ۹ کیلوگرم تولید داشتیم، ادعای غارت عمومی را مطرح میکردند و بنده مسئله استحصال این فلز گرانقیمت را بارها مطرح میکردم که به دلیل ناآشنا بودن به این روش سنگ پای بنده میگذاشتند. در زمان عهد عتیق مردم چگونه طلا به دست میآورند؟ دوره هخامنشی چه میکردند؟ آیا با پیشرفت علم هنوز هم از جدا کردن فلز طلا ناآگاه هستند؟ این حواشی باعث شد تا ارومیه را ترک کنم و طبیعی بود که ناآگاهی مانع هر حرکت نو در جامعه است.
بعد از راهاندازی این صنعت کدام شخصیتها از پروژه بازدید کردند؟
حسین معراجی: تقریباً تمامی شخصیتهای مهم کشوری همچون آقای هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور وقت، آقای اسحاق جهانگیری، وزیر صنایع وقت، سایر وزرا و معاونانشان، مقامات استانی همچون استاندار، امام جمعه، فرمانداران، بخشداران برای بازدید از روند شروع فعالیتها در کارخانه حاضر میشدند.
در آن سالهای شروع به کار صنعت روی در زنجان چه کسانی شما را حمایت میکردند؟
حسین معراجی: تنها کسی که پشتیبان و یاریگر بنده بود، آقای شادنوش استاندار وقت و آقای ابوالفضل مرتضوی وکیل بنده بود که من را در این مسیر سخت و طاقتفرسا حمایت میکرد.
باز هم از دست مردم دلخور هستید؟
حسین معراجی: بعد از گذشت آن سالها هنوز هم از دست مردمی ناراحت هستم که بدون اطلاع از جزئیات مسئله سر ناسازگاری با بنده داشتند و تحمل آن فضا برای بنده دشوار بود، چرا که مخالفان با صنعت سرب و روی دلیل فنی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و حتی اجتماعی به این مسئله نداشتند. این ناآگاهی موجب میشد تا بنده بهجای اینکه زمان خود را صرف توسعه و پیشرفت صنعت داشته باشم، در دادگاهها پاسخگوی سؤالاتی بودم که از اساس درست نبود و تخریبها نیز بر آنها افزوده میشد. یادم نمیرود، استاندار وقت آن سالها میگفت؛ «گناه مهندس چیست؟ آیا در یزد فعالیت میکرد، با او اینگونه برخورد میکردند؟ در حالی که اگر در یزد بود، اهالی آنجا چندان احترام و ارزشی به کار ایشان داشتند که قابل بیان نبود».
چه مسئلهای در آن سالها شما را بیشتر ناراحت میکرد؟
حسین معراجی: بعد از گذشت چند دهه مردم هنوز هم با صنعت سرب و روی دشمن هستند و تأسف من از این است با وجود اینکه زنجان بهعنوان شهر قدیمی، قدمت آن به زمان هخامنشی و اشکانیان برمیگردد و وجود معدن انگوران سند محکمی بر ریشهدار بودن صنعت سرب و روی در این استان است و باید قدر این نعمت خدادادی را بدانیم. هنوز هم با گذشت سالها این سؤال را نمیپرسند که فلز نقره از کجا آمده و روش استحصال آن چگونه بوده است؟ آیا ۲۰۰ سال قبل نیز نحوه استحصال نقره اینگونه بود؟ هنوز هم به این صنعت به دید یک صنعت آلاینده نگاه میکنند.
توسعه این صنعت را امروز چگونه میبینید؟
حسین معراجی: این صنعت در استان ضمن اشتغال و ایجاد آبرو برای خانوادهها روزبهروز روند پیشرفت به خود گرفته است. تکنولوژی و دانش علمی در این صنعت افزایش داشته و روزبهروز شاهد افزایش صادرات شمش روی به خارج از کشور هستیم. دستاندرکاران این صنعت باید بفهمند که برای راهاندازی این صنعت چه سختیهایی کشیده شده است.
در استخدام نیروی انسانی چه شاخصهایی ملاک شما بود؟
حسین معراجی: بعد از انقلاب که مدیریت کارخانههای مختلف را عهدهدار بودم، در انتخاب نفرات بیشترین دقت را داشتم. کلاً رویه استخدام ما با دولتیها متفاوت بود و بیشتر بر مبنای تحصیلات، ماندگاری افراد و احساس مسئولیت اولویتبندی میکردیم. در ادامه بها دادن به نیروها را در دستور کار قرار دادم و جدا از مسائل فنی و مهندسی، صبر و حوصله کارکنان نیز ملاک گزینش شد.
نیروی سفارشی از مسئول یا شخص خاصی را هم قبول میکردید؟
حسین معراجی: تا به حال نشد که فردی را برای کار، نماینده مجلس و یا مسئولی معرفی کند و بنده زیر بار بروم. اعتقادم بر این بود که نیروی کار با درنظرگرفتن شاخصها باید مشغول کار شود و اهل قبول سفارش نیرو نبودم. به دلیل این خصیصهام ممکن بود، فرد خاصی ناراحت بشود و برایم اهمیت نداشت. بهتدریج در مصاحبهها با نیروهای جدید متوجه شدم که باید به افراد بیشتر بها بدهم و با این حساب مصاحبه مقدماتی را بنده انجام میدادم و در مراحل بعدی مدیران بخشها افراد جدید را با درنظرگرفتن مهارت فنی و عملی انتخاب میکردند. استخدام نهایی نیز بعد از چند ماه ارزشیابی از سوی مدیر بخش مربوطه به لحاظ کار و سایر شاخصها انجام میگرفت.
برای تشویق کارکنان چه اقدامهایی انجام میدادید؟
حسین معراجی: به تناسب تولید هفتگی سرپرستان بخشها «کارانه» به کارکنان پرداخت میکردند. بنده در کارخانه روی دندی یک اقدام خوب انجام دادم و آن این بود که کل پرسنل را سهامدار شرکت کردم. این فرایند عملیاتی شد، متوجه شدم، کارکنان مبلغ دریافتی را در هزینهکردن مدیریت نمیکنند و تصمیم گرفتم، خواروبار بهجای دادن به پرسنل به خانم خانواده میدادم. یعنی پدر، مادر و دو فرزند نخست هرکدام بهاندازه ۲۵ درصد سهامدار شدند.
ارسال نظرات