محسن خیمهدوز
روز ۲۲ اردیبهشت (۱۲ ماه می) روز تولد مریم میرزاخانی از طرف «اتحادیه بینالمللی انجمنهای ریاضی جهان» با پیشنهاد «کمیته بانوان انجمن ریاضی ایران» به عنوان «روز جهانی زن در ریاضیات» نامگذاری شد.
مریم در سال ۲۰۰۴ دکترایش را از دانشگاه هاروارد گرفت، زیر نظر استادش «کورتیس مکمولن» (که از برندگان جایزه فیلدز بود) بعد از آن به دانشگاه پرینستون رفت و با سمت استادیار به تدریس مشغول شد. دو سال بعد در سال ۲۰۰۶ نشریه «پاپیولار ساینس» آمریکا او را به عنوان یکی از ۱۰ ذهنِ درخشان جوان جهان برگزید. میرزاخانی در سال ۲۰۰۸ پس از آنکه به درجهٔ استادتمامی رسید از پرینستون به استنفورد رفت و از همان زمان و در ۳۱ سالگی بهعنوان استاد تمام در استنفورد به کار مشغول شد.
یکی از همکارانش درباره مریم گفته بود: «مشخص بود که تز دکترایش یک تز انقلابی است». به همین دلیل بود که با هر جایزهای که میگرفت یک حیرت در میان ریاضیدانان جهان بر میانگیخت و یک راه حل برای حل مسائل لاینحل ماندۀ ریاضی به جهان ریاضی هدیه میکرد.
در سال ۱۳۹۸ وقتی «نهاد زنان سازمان ملل» ۷ دانشمند زن تأثیرگذار دنیا را معرفی کرد، «مریم میرزاخانی» هم یکی از آنها بود.
جایزههایی که مریم دریافت کرد:
جایزه بلومنتال (۲۰۰۹)
جایزه تحقیقاتی کلی (۲۰۱۴)
مدال فیلدز (۲۰۱۴)، که مریم اولین زن دریافتکننده این مدال در جهان بود.
او را آبروی زن ایرانی در قرن بیست و یکم دانستم. زیرا :
۱- در قله رفیع دانش و اندیشه ایستاد.
۲- از سلطه تئولوژی راست بنیادگرا بیرون رفت، ذهنیتی که ظهور زن مقتدر را توطئه دشمن می داند برای فروپاشی ساختار منجمد تئولوژيك ضد زن.
۳- خط بطلان کشید بر انگاره های نامعتبر چپ ایدئولوژیک که ظهور میرزاخانی را «نماد بازتولید نظام مردسالار سرمایه داری در بدن زنانه» میبیند.
مریم میرزاخانی مورد نقض و ابطالگر هر دو ساختار نامعتبر ذهنی (ایدئولوژیک و تئولوژيك) در حوزه علم اندیشی ست، دو حوزه نامعتبر ذهنی که «تکست علم» را فداي «کانتکست علم» می کنند زیرا از فهم رابطه «علم» با «کانتکست علم» عاجزند. اگر روزی پوزیتیویسم منطقی به اصالت علم (ساینتیسم) باور داشت (تحت عنوان: علم برای علم) اینک در سایه این دو لبه نامعتبر قیچی معاصر (ایدئولوژی و تئولوژی)، با اصالت دادن به «کانتکست علم» (سرمایه داری) باز هم به نظریه نامعتبر «علم برای علم» رسیده، این بار اما از منظر نفی، تا با این پیش فرض نامعتبر بهانه ای بتراشند برای نفهمیدن نوین، برای نفهمیدن رابطه پیچیده و چندوجهی «تکست علم در کانتکست اجتماعی».
غافل از آنکه، علم نه توطئه دشمن است (آن چنان که ابلهان تئولوژيك اندیش می پندارند)، نه ابزار دست نظام مردسالار سرمایه داری برای بازتولید خودش در فرم های نوین است (آن چنان که ساده لوحان چپ ایدئولوژیک می پندارند)، نه حاصل اجماع چند آکادمیسینی ست که فتوا بر علم بودن نظریه ای بدهند و عده ای هم در بازار دنباله رو و هوادار آن نظریه باشند (آن چنان که سرفصل دانشگاه استنفورد برای معرفی علم و شبه علم بیان می کند، سخنی که حاصلش شد ظهور خل و چل های پست مدرن در فضای علم و فلسفه)
۴- سلطه حاکم بر زن محافظهکار سنتی ایران را شکست.
۵- یکی از الگوهای معتبر زن مدرن برای نسل آینده زنان و دختران ایران شد.
۶- از همه مهمتر اینکه او از میان یک جامعه منحط روبه زوال که در حوزه علم اندیشی، نه گذشته با آبرویی دارد، نه حال با آبرویی، برآمد و ذهن تاریخی و منجمد ایرانی را به سمت یک آیندۀ باز، پویا و با آبرو حرکت داد.
جامعهای که مسئلهاش بود و نبود حجاب مبتذل اجباری و قبیلهای عربستان چهارده قرن قبل است، ظهور ذهن درخشان و نابغهای چون مریم میرزاخانی ریاضیدان در آن یک معجزه است.
تاسف بار اینکه وقتی که مریم جایزه فیلدز را دریافت کرد روزنامههای ایران حتا نتوانستند خبر آن را کار کنند. چرا؟ زیرا او را نه یک زن نخبه جهان علم، که زنی با کله پر مو دیدند که موهایش بیرون است و به جای آنکه دنبال فهم ابتکار او در جهان علم بگردند، دنبال عکسی از او بودند که کله داشته باشد اما مو نداشته باشد، و چون نیافتند به شکل ابلهانهای سر او را در عکسهایش سیاه کردند تا بتوانند خبر آن را در صفحات اول روزنامه ها چاپ کنند.
تحت تاثیر همین بلاهت تئولوژیک بود که مدتی بعد جامعه ایران منفجر شد و خشم مقدس دختران جوان از حجاب مبتذل اجباری را به ساختار ابلهانه و تئولوژيك سیاسی ایران تحمیل کرد.
در این تاک شرابهای نخورده بسیار نهفته است. اما برای هرکسی قابل دیدن نیست. زمان چشمهای بسته را به زور باز خواهد کرد.
روز جهانی زن در ریاضیات،
روز تولد مریم میرزاخانی، روز تولد ذهن درخشان ایران معاصر،
مبارک باد.
مطالب بیشتر از محسن خیمهدوز را در اینجا بخوانید.
ارسال نظرات