گفت‌وگوی “هفته” با گلرخ امینیان، خواننده سوپرانو و طراح این پروژه:

پنجره‌ای به رویا: اپراهای جهانی برای اولین بار به فارسی

پنجره‌ای به رویا: اپراهای جهانی برای اولین بار به فارسی

انقلاب ۵۷ چون داسی ویرانگر نخست به جان زنان افتاد و حتی پیش از اینکه آیت‌الله خمینی و «پیروان خط»اش قدرت خود را بسط دهند و مسلط شوند صدای زنان ممنوع و کلاس و درس موسیقی که در مدارس ابتدایی تدریس می‌شد همه برچیده شد. مهمان این برنامه ما اکنون خواننده‌ی پرآوازه‌ای است در آن زمان کودک بودند و کودکی درواقع بهترین موقع بروز استعدادهای هنری است. داریم از خانم گلرخ امینیان صحبت می‌کنیم.

گلرخ امینیان سرشناس‌ترین خواننده‌ی اُپرای ایرانی‌تبار در کانادا است. صدای او در گستره‌ی صوتی سوپرانو قرار دارد. او در ایران ریاضیات محض خواند و در نخستین سال قرن جدید که به کانادا آمد سراغ حسابداری رفت و اکنون در شرکت مالی کانادایی مشغول به کار است و این‌ها همه مغایرت دارد با آهنگ‌سازی و خوانندگی که اولی کار عقل است و دومی کار دل.

اما کار دل را هم از همان ایران با تمام محدودیت‌هایی که برای موسیقی و به‌ویژه صدای زنان وجود دارد آغاز کرد و کارش به تالار رودکی کشید که بنیان‌گذار اُپرا در دهه‌ی ۴۰ خورشیدی بود و متأسفانه با انقلاب که اُپرا تعطیل شد این تالار بزرگ هم تبدیل به سالن تئاتر شد و دیگر کمتر اجراهای موسیقی بزرگ در آن انجام شد اما این چراغ هرگز خاموش نشد و نسل جوانان زنان ایرانی به آن راه پیدا کردند که یکی از آنان گلرخ امینیان بود هرچند شکوفایی گلرخ امینیان نه در ایران که در کانادا نمود و بروز پیدا کرد.

هرچند در دهه پنجاه خورشیدی پس از ساخته‌شدن تالار رودکی اُپرا بیشتر از پیش در زبان فارسی اهمیت پیدا کرد و ده‌ها اُپرا نوشته شد اما هیچ‌کدام با روی کار آمدن جمهوری اسلامی و ممنوعیت اُپرا به اجرا نرسید و چه برسد به ترجمه کارهای بزرگی مانند «اُپرای کارمن». حالا خانم گلرخ امینیان پروژه‌ای در دست دارد برای ترجمه و اجرای اُپراهای بزرگ به زبان فارسی. به نظر می‌رسد این اولین‌بار است که اُپراهای معروف جهانی به فارسی ترجمه و روی صحنه قرار است اجرا شود. گفت‌وگوی کوتاهی داریم با خانم امینیان در مورد زندگی و همین پروژه که در روز ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۲ قرار است روی صحنه برود.

خانم گلرخ امینیان عزیز از اینکه به دعوت ما پاسخ مثبت دادید متشکریم. خانم امینیان کمی از دوران کودکی خود بگویید؛ چطور شد به ریاضی آن هم ریاضی محض علاقه‌مند شدید و ناگهان از موسیقی سر درآوردید؟

گلرخ امینیان: درود بر شما و مخاطبان عزیز بسیار خوشحالم که در خدمت شما هستم. من دوست دارم این سؤال شما را برعکس جواب بدهم و بگویم چه شد که سر از ریاضی درآوردم با اینکه دنیای من از کودکی دنیای موسیقی بود. من یادم است ساعت‌های طولانی می‌خواندم و تقریباً می‌توانم بگویم ساعت‌هایی که نمی‌خواندم اصلاً عجیب بود. موسیقی همیشه قسمتی از زندگی من بود و مثل عضوی از بدن من بود، مثل ریه یا قلب که من هنوز هم نمی‌توانم بدون آن زندگی کنم. عکسی از جشن تولد دو سالگی‌ام است که همه فامیل دورتادور نشسته‌اند و من هم یک بچه کوچک دوساله وسطشان نشسته‌ام و دارم آواز می‌خوانم.

تجربه جدی من در موسیقی با ساز ویلن آغاز شد و ادامه پیدا کرد و بعد هم تبدیل به آواز خواندن شد، در جاهای مختلف ازجمله مرکز موسیقی تجربی دانشکده هنرهای زیبا و همچنین تالار رودکی قبل از اینکه به کانادا بیایم. این همان دورانی بود که من داشتم در دانشگاه الزهرا ریاضی محض می‌خواندم.

حالا چه شده که به ریاضی محض رسیدم فکر می‌کنم قلاب کنکورم به ریاضی محض دانشگاه الزهرا گیر کرد. ولی یادم است آن شبی که نتیجه را گرفتم اصلاً ناراضی نبودم و خیلی هم خوشحال بودم. ریاضی محض دنیای جدیدی برای من ایجاد کرد و می‌توانم بگویم ازنظر ذهنی نگرش دیگری از دنیا به من نشان داد که برای من بسیار جذاب بود. الآن که زمان زیادی از آن دوران گذشته وقتی برمی‌گردم و فکر می‌کنم آیا دوباره حاضرم این کار را بکنم به این نتیجه می‌رسم که بله من حاضرم دوباره از همان راه بگذرم به‌خاطر آن دیدی که به من داد.

پس از مهاجرت به کانادا هرچند باز ریاضی را رها نکردید و تحصیلات خود را در امور مالی ادامه دادید اما آواز هم رهایتان نمی‌کرد و رفتید کنسرواتور سلطنتی کانادا صداسازی خواندید؛ از قبل فکرش را کرده بودید یا اینجا این تصمیم را گرفتید؟

گلرخ امینیان: بله ما به کانادا آمدیم و مشغول به ساختن یک زندگی از نو شدیم. فکر می‌کنم کسانی که مهاجرت کردند در این موضوع با من همدل و هم‌صدا هستند که مهاجرت کار بسیار، بسیار سختی است. چراکه واقعاً همه چیز از صفر شروع می‌شود. حتی جمعه‌ها و شنبه‌های آدم تبدیل به شنبه و یکشنبه می‌شود؛ یعنی مسئله به این سادگی عوض می‌شود و وقتی ساده‌ترین مسائل زندگی آدم تغییر می‌کند خیلی سخت می‌شود برگشت و به موضوعات پیچیده‌تری رسیدگی کند.

به هر جهت من به‌خاطر اینکه ریاضی محض خوانده بودم و راحت‌ترین چیزی که می‌توانستم روی ریاضی محضم بسازم امور مالی بود، به‌خاطر شرایط و مسئولیت‌های زندگی رفتم و امور مالی خواندم. ولی آن موقع که تازه به کانادا آمده بودم دوست داشتم و حتی به این موضوع هم فکر کردم که بروم و در دانشگاه رشته موسیقی بخوانم ولی به‌هرحال آن مسئولیت‌ها بر این تصمیم من چیره شد.

چند سال بعد تصمیم گرفتم به کنسرواتوار سلطنتی کانادا بروم و یک سری واحدهای آوازی را در آنجا بگذرانم و تصمیم‌گیری خوبی هم بود. خیلی چیزها یاد گرفتم و از پی آن با یک‌سری از معلم‌های بسیار عالی که خودشان خواننده‌ی حرفه‌ای اُپرا بودند کار کردم و این موضوع همچنان ادامه دارد. من معتقدم که آموزش هیچ‌وقت تمام نمی‌شود.

درباره گلرخ امینیان، خواننده سوپرانو

گلرخ متولد ایران است. او از کودکی شیفته موسیقی بود، شیفتگی که در دو سالگی هم نشانه‌های‌اش پیدا بود؛ زمانی که دیگران را دور خود جمع می‌کرد و برای آن‌ها آواز می‌خواند.

موسیقی بخشی از دنیای او نیست؛ بلکه دنیایی است که باقی بخش‌های زندگی‌اش در آن برای خود جایی باز می‌کنند.

برای او موسیقی زمانی به صورت جدی شروع می‌شود که ساز ویلن به دست می‌گیرد اما همچنان عاشق آواز خواندن باقی می‌ماند و زیر نظر خانم سانوسیان فن آواز را فرا می‌گیرد.

او در همان فضای کوچک و بسته موسیقی پس از انقلاب، راهش را به مرکز موسیقی تجربی دانشکده هنرهای زیبا و تالار رودکی باز می‌کند و عضو گروه کر جوانان ایران در تالار رودکی می‌شود.

در نهایت گلرخ به همراه خانواده به کانادا مهاجرت می‌کند. او که دانش آموخته ریاضیات محض در دانشگاه الزهرا بوده؛ در کانادا هم همین رشته را، البته در زمینه مدیریت بازرگانی و مالی ادامه می‌دهد.

او چند سال بعد وارد کنسرواتوار سلطنتی کانادا می‌شود و واحدهای آوازی را زیر نظر کسانی که خواننده‌ی حرفه‌ای اُپرا بودند، می‌گذراند.

گلرخ به همراه امیر رهبر -موزیسین ایرانی ساکن کانادا که با نوازندگان مختلف ایرانی و بین المللی همکاری داشته- سال ۲۰۱۵، یک سازمان غیرانتفاعی به نام «گذار فرهنگی – ۳۶۰» را تاسیس می‌کنند. هدف آن‌ها ایجاد پلی بین‌فرهنگی برای گردهم آوردن افراد با پیشینه‌های مختلف از طریق موسیقی و سایر هنرهای نمایشی است.

این موزیسین ایرانی پروژه‌ای برای ترجمه و اجرای اُپراهای بزرگ به زبان فارسی دارد تا از این طریق فارسی‌زبانان بتوانند ارتباط بهتری با اُپراهای مشهور دنیا و داستان‌هایی که روایت می‌کنند، بگیرند. ترجمه قطعه‌های معروف برخی ازاین اپراهای جهانی توسط گلرخ امینیان انجام شده است.  

گلرخ امروز که یک مادر است، همچنان آواز می‌خواند و در یک شرکت مالی کانادایی مشغول به کار است.

فکر می‌کنید ممنوعیت موسیقی و اینکه اجازه آواز خواندن به زنان داده نمی‌شد تأثیری داشت که عزم خود را جزم کنید برای اینکه خواننده‌ی سرشناسی شوید؟

گلرخ امینیان: واقعیتش این است که من هیچ جوری نمی‌توانم این داستان ممنوعیت آواز برای زنان را هضم کنم. اصلاً چطور کسی می‌تواند به خودش اجازه دهد که به کس دیگری بگوید نخوان! و اینکه احساساتت و آن چیزی که از درونت جوشش دارد را نمی‌توانی ابراز کنی! ولی نمی‌توانم بگویم که این موضوع عاملی بوده تا من بخواهم تلاش کنم سرشناس شوم. چراکه اصولاً هیچ‌وقت دنبال شهرت یا سرشناس بودن نبودم و نیستم.

من آواز می‌خوانم برای اینکه ناگزیرم از اینکه آواز بخوانم. برای اینکه آن جوشش درون من اجازه نمی‌دهد ساکت باشم. این حسی است که باید به این نحو بروز پیدا کند. ولی قطعاً وقتی به این ممنوعیت فکر می‌کنم حسی از درد درون من می‌جوشد که باعث می‌شود بخواهم صدایی باشم که این اعتراض را به گوش بقیه برسانم. شاید هم تشویقی باشد برای زنان و دخترانی که همین جوشش را احساس می‌کنند که بروند و صدایشان را به گوش بقیه برسانند.

اینجا بیشتر با امیر رهبر کار کردید؛ در مورد همکاری با ایشان که شهره‌ی خاص و عام هستند کمی توضیح بدید؟

گلرخ امینیان: بله آقای امیر رهبر نازنینی هستند که ما الآن تقریباً ۱۰.۱۱ سال است با هم کار می‌کنیم. سال ۲۰۱۵، البته که خیلی قبل از آن شروع به همکاری کردیم ولی در سال ۲۰۱۵ با همدیگر شرکت غیرانتفاعی گذار فرهنگی ۳۶۰ را تأسیس کردیم که همه کارهای هنری که تابه‌حال انجام دادیم را زیر پوشش آن شرکت انجام دادیم؛ کارهایی مثل افتتاحیه برنامه نوروزی تیرگان در سال ۲۰۱۸ و کنسرت‌هایی که برگزار کردیم.

چیزی که هر دوی ما در موردش اتفاق‌نظر داریم این است که دوست داریم وقتی هنر و موسیقی را به روی صحنه می‌آوریم با ابعاد مختلفش بیاوریم؛ یعنی بعد شعر، تئاتر و حتی نقاشی، همه اینها را با هم تلفیق کنیم و تجربه جدیدی را به تماشاچی دهیم.

آقای رهبر شاعر، آهنگ‌ساز و انسان بسیار والایی است که من افتخار کارکردن با ایشان را داشتم و بسیار هم خوشحالم.

در مورد کار جدیدتان با آقای مهران امینیان، برادر همسرتان کامران، چه دارید که بگویید. همان‌طور که حتماً بهتر از من می‌دانید «هیچ نگفتیم» بسیار گل کرده است و مربوط به اوضاع و احوالی که در جمهوری اسلامی می‌گذرد است… ظاهراً شعر آن را خودتان گفتید؟

گلرخ امینیان: «هیچ نگفتیم» حاصل چهل سال درد و رنج است که ما با تمام وجود احساسش کردیم و بعد از فجایع آبان، پرواز ۷۵۲، خشک‌سالی جنوب و… من به جایی رسیدم که احساس کردم دیگر نمی‌توانم سکوت کنم. در تب‌وتاب این بودم کاری بنویسم تا بتوانم این احساسم را بیان کنم.

بعدازظهری بسیار غمگین و دردناک بود که در یک نشست شعر را نوشتم و ملودی را ساختم و وقتی به آن نگاه کردم احساس کردم دلم نمی‌خواهد که این کار غمگین باشد و بیشتر دوست داشتم کار خشمگینی باشد. دلم می‌خواست بتوانم این خشم و فریاد را بیان کنم. سپاسگزار تنظیم‌کننده آن هستم زیرا با آن تنظیم واقعاً جان کلام ادا شد.

از مهران امینیان خواهش کردم که در این کار با من هم‌آوا شود، به‌عنوان یک زن و مرد ایرانی که این حس را مشترکاً تجربه می‌کردیم. ایشان به من لطف زیادی کرد و من خیلی ممنونم از این همکاری و درنهایت کار به آن صورت که شنیدید درآمد.

یکی از دوستان از من پرسید که چرا فقط گفتم «هیچ نگفتیم»! چرا نگفتم که حالا چه باید بگوییم، چه‌کار باید بکنیم؟ من در جواب گفتم: من در جایگاهی نیستم که بخواهم به کسی بگویم چه‌کار کند یا چه‌کار کار نکند. ولی این را می‌دانم که اگر هم‌صدا نشویم و اگر هیچ نگوییم چهل سال تبدیل به هزار سال خواهد شد.

در خبرها اینجا و آن‌جا دیدیم و شنیدیم که قرار است دست به کاری بزنید کارستان و چند اُپرای بزرگ را که همه‌ی ما با آن آشنا هستیم و شما به فارسی ترجمه کردید روی صحنه ببرید. اگر ممکن است در مورد این کار که ظاهراً به‌زودی در سپتامبر روی صحنه اجرا می‌شود کمی توضیح بدید.

گلرخ امینیان: مصطفا جان من تنها آوازهای بعضی از اُپرا‌های بزرگ رو ترجمه کردم و نه کل اُپرا را. امیدوارم که روزی برسد که کل اُپرا را بتوانم ترجمه کنم.

این پروژه تقریباً چهار سال پیش به ذهنم رسید و در اصل دانه این کار وقتی کاشته شد که خیلی از کسانی که دوروبر من به موسیقی علاقه‌مند بودند به من می‌گفتند که علی‌رغم اینکه از گوش‌دادن به اُپرا لذت می‌برند ولی هیچ‌وقت با داستان‌ها ارتباط برقرار نکرده‌اند. خوب حق هم دارند چون این اُپرا‌ها به زبان‌های ایتالیایی، آلمانی و فرانسه هستند. با اینکه خیلی از اُپراهای مشهور دنیا به زبان‌های دیگر مانند انگلیسی و یا چینی ترجمه شده‌اند (به‌غیراز یکی دو مورد) اُپرا‌های مشهور دنیا هیچ‌گاه به فارسی ترجمه نشده‌اند.

ما در این برنامه اولین‌بار است که این قطعات مشهور رو به زبان فارسی خواهیم شنید. جالب است  که برایتان بگویم که قطعات همه با یک داستان به هم متصل شده‌اند که در رؤیای راوی جوان ما اتفاق می‌افتد.

چه کسانی در این اُپرا با شما همکاری می‌کنند؟

گلرخ امینیان: تیم بسیار بزرگی هستند که من شانس کارکردن با ایشان را پیدا کردم. سامان شاهی عزیز که در مسابقات جونو نامزد بهترین آلبوم کلاسیک سال ۲۰۲۲ بود قطعات را تنظیم کرده و رهبری خواهد کرد. با آقای رهبر عزیز که ما با هم شرکت غیرانتفاعی گذار فرهنگی ۳۶۰ را سالیان پیش تأسیس کردیم در تمام مسیر همراه بودیم. عبدی رستمیان خواننده تنور و فرشید تابلویی خواننده باریتون هستند. کامران امینیان کارگردانی کار را به عهده دارد و آریانا امینیان راوی برنامه هست. ۶ بازیگر توانا در کنار ما هستند: الناز زرسازان، ساسان امینی افشار، کیمیا کلانتری، مروارید علی‌نژاد، نیما صدرزاده و یوسف کاشفی‌فر

یک گروه کر ۱۶ نفره و یک ارکستر ۲۵ نفره این قطعات رو اجرا خواهند کرد. جمعن آن روز ما شاهد هنرنمایی و کار گروهی بیش از ۶۰ نفر خواهیم بود

ممکن است لطف کنید و برای خوانندگان هفته توضیح دهید که چگونه می‌توانند بلیت این اُپرا را تهیه کنند و زمان و مکان اجرای آن کی هست؟

گلرخ امینیان: بلیت را می‌توانند از سایت ایونت برایت تهیه کنند یا به سایت خودم گلرخ دات کام مراجعه کنند. این برنامه روز ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۲ ساعت ۸ شب در مرکز هنرهای نمایشی ریچموند هیل اجرا خواهد شد

باز هم از حضورتان در این گفت‌وگو تشکر می‌کنم.

گلرخ امینیان: سپاس از شما برای مهرتون و حمایتتون از یک برنامه فرهنگی.

برچسب ها:

مصطفا عزیزی، کارگردان،‌ تهیه‌کننده و نویسنده سینمایی است.
مشاهده همه پست ها

ارسال نظرات