فرهاد دریا به «هفته»:

این روز به عنوان روز پر از زهر در تقویم افغانستان حک خواهد شد؛ یک سال از سلطه دوباره طالبان گذشت

این روز به عنوان روز پر از زهر در تقویم افغانستان حک خواهد شد؛ یک سال از سلطه دوباره طالبان گذشت

یک سال قبل از امروز سرنوشت سیاهی برای مردم و جغرافیای افغانستان رقم زده شد. جمهوریت سقوط کرد و طالبان روی کار آمدند. بعد از سقوط جمهوریت و روی‌کار آمدن امارت اسلامی نه مردم نان و کار یافتند و نه هم آرامش روحی و روانی و برعلاوه صدها و هزارها مغز‌های متفکر و روشن‌ضمیر مجبور به ترک افغانستان شدند.

آزادی بیان و رسانه‌ها که یکی از عمده‌ترین دستاوردهای دوره جمهوریت در سطح بین‌الملل دانسته می‌شد؛ در دوره امارت، اوضاع برعکس شد و افغانستان در قعر جدول کشورهایی که آزادی بیان را رعایت نمی‌کنند، فروافتاد.

مشکلات اقتصادی و وضع برخی محدودیت‌ها از عمده‌ترین چالش‌های دربرابر رسانه‌ها در دوره ا. ا. دانسته می‌شود.

پس از تسلط طالبان بر کابل، برخی از افغان‌ها برای فرار از شرایط جدید، خود را از چرخ‌های هواپیما آویزان کردند، گروهی پای پیاده به سمت ایران و پاکستان رفتند، دسته‌ای دیگر نیز خود را به سفارت‌خانه‌های اروپایی رساندند تا به‌عنوان پناهنده پایشان به اروپا باز شود. به نظر می‌رسد وقایع آگست ۲۰۲۱ از خاطره جمعی مردمان افغانستان پاک نخواهد شد.

تسلط دوباره طالبان بر افغانستان و سقوط حکومت پیشین، این کشور را در بحران عظیم سیاسی، اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و انسانی فرود برد که با گذشت یک سال نه‌تنها از آن کاسته نشده بلکه هر روز در حال افزایش است.

این گروه در نخستین روزهای ورود به کابل مدعی شدند که سیاست‌ها و راهکردهای‌شان نسبت به دوره اول حکومتشان تغییر کرده، اما حاکمیت یک‌ساله آن‌ها نشان داد که تغییری در تفکرات افراطی آن‌ها ایجاد نشده است.

کاربران شبکه‌های اجتماعی در اولین سالگرد سقوط کابل به‌عنوان روز «سیاه افغانستان» یاد کرده و نوشته‌اند این کشور تحت حاکمیت طالبان ۲۰ سال به عقب برگشته است.

فرهاد دریا آوازخوان پرآوازه همزمان با یکساله‌گی امارت اسلامی به هفته می‌گوید:

فرهاد دریا: «آه که این روز را زندگی کردن، آن را به یاد آوردن و در مورد آن حرف زدن چقدر سخت و دردآور است. موزیم تاریخ سیاسی افغانستان مملو از تراژیدی‌های بی‌شمار است. اما پانزدهم آگست برای همیشه به عنوان روز پر از زهر در تقویم افغانستان حک خواهد شد.

درست یک سال پیش در چنین روزی زندگی در افغانستان متوقف شد. در این روز یک ملت را اهانت کردند و کوچک شمرده و به گروگان گرفتند. افغانستان از سوی گروه‌های معلوم‌الحال تروریستی نیابتی کشورهای منطقه و جهان اشغال شد. متأسفانه این همه در برابر چشمان جهان متمدن اتفاق افتاد – جهانی که خودشان هم به نحوی در این سقوط سهم داشتند. سقوط افغانستان سقوط ارزش‌ها در جهان است.

شکست افغانستان، شکست و تسلیمی جهان متمدن در برابر یک گروه بدوی و عصر حجری، تروریستی و عقب مانده است. اما این پایان کار نیست. تاریخ به یاد دارد ما ملتی هستیم که پس از هر افتادن چگونه بلند شویم و استوار بیایستم. ما شکست می‌خوریم اما هرگز تسلیم شکست نمی‌شویم. ما می‌دانیم که پس از هر اشغال چگونه سرود آزادی را فریاد کنیم.

در سالگرد یکساله‌گی آمدن طالبان؛ گروهی از زنان در خیابان‌های کابل، در مقابل مردان شلاق به دست در حالی که تفنگ‌های‌شان می‌غرید، با شجاعت تمام بدون ترس فریاد کار، نان و آزادی را سر دادند. این است نسل امروز افغانستان.

جایزه و تندیس شجاعت جهان باید امسال و هر سال دیگر به زنان مبارز و شجاع افغانستان اهدا گردد. فقط خدا و خود افغانستان می‌داند.»

نیلوفر نایبی فعال حقوق زن دراین‌باره به هفته می‌گوید:

نیلوفر نایبی: «سرنوشتی که جز بدبختی، فقر، وحشت، نقض همه حقوق انسانی و سیاه‌روزی هیچ چیز دیگر برای مردم به همراه نداشت.

در ظرف این یک سال و در مقابل چشم جهانیان و به اصطلاح مدافعان حقوق بشر، حقوق اساسی مردم ما کاملاً نقض شد و مردم ما خصوصاً قشر زنان شاهد سردادن شعارهای دور از عمل جهانیان بودند. در حالیکه مردم ما هر روز بیشتر از پیش به قهقرا می‌روند و به عقب برمی‌گردند اما جهان همچنان تماشاچی بوده و فقط گهگاهی موضعگیری نمادین داشته و بس.

اما تاریخ این رنج و درد و تباهی مردم و سکوت مرگبار جهانیان را فراموش نخواهد کرد.»

صدیق الله توحیدی رییس کمیته مصونیت خبرنگاران می‌گوید:

صدیق الله توحیدی: «امسال جشن تولد نمی‌گیرم چون این روز مصادف است به اشغال افغانستان به ویژه کابل به دست گروه جاهل، وحشی وتروریست طالب.

این گروه وحشی چون شیاطین آرزوهای جوانان را به خاک یکسان کردند و منی که به سن رسیده‌ام را مهاجر و آواره نمودند. وقتی دختران به جاده‌های شهرم بیرون می‌شوند و روبروی طالب می‌ایستند و شعار می‌دهند، احساس متضاد برایم دست می‌دهد، هم شرمنده‌ام که من چرا در خارج هستم و هم افتخار می‌کنم که دختران ما ترسی از وحشی‌ترین گروه معاصر ندارند. همچنان وقتی اخبار جانبازان در پنجشیر، اندراب، ویا خوست فرنگ را می‌خوانم، بازهم احساس شرم و افتخارمی کنم. شرم از خودم و افتخار بر جوانان دلیر مقاومت که جانبازانه می‌رزمند.»

رقیه حسن زاده، یک از هنرمندانی که با آمدن طالبان مجبور به ترک وظیفه و خانه‌اش شد؛ می‌گوید:

رقیه حسن زاده: «در آگست ۲۰۲۱ زندگیم دگرگون شد و تمام آرزوها و هدف‌هایی که داشتم نقش بر آب شد. با ورود طالبان همه رویاهایمان از بین رفت و مجبور شدم به ایران مهاجرت کنم. قصد مهاجر شدن نداشتم اما چون بعد از مدتی بیکار شدم و احتمال خطر زیاد بود، مجبور شدم به ایران بیایم. اینجا مجبورم کارهای سخت انجام بدهم تا روزگار بگذرد. من در این یکسالی که مهاجر شده‌ام منحیث کارگر در یکی از هوتل‌ها کار می‌کنم. زندگی خیلی‌ها سخت است بی‌نهایت سخت درد دوری از وطن و درد اشغال وطن و ترک اجباری وظیفه را کسی می‌داند که در حالت من قرار داشته باشد.

در طی یک سال مانند یک مرده متحرک زندگی می‌کنم. فقط روز را شب می‌کنم. بسیار ناامید استم و هیچ دلخوشی برایم نمانده است. چون من عاشق کارم بودم و می‌خواستم فیلم کوتاهی بسازم و به جشنواره بفرستم که متاسفانه نشد.»

ارسال نظرات