مرجان کثیرلو، کاندیدای انتخابات مجلس انتاریو در گفت‌وگو با هفته

خوشحالم با مایکل پارسا رقابت می‌کنم

مرجان کثیرلو، کاندیدای انتخابات مجلس انتاریو در گفت‌وگو با هفته

انتخابات استانی پارلمان انتاریو روز دوم ژوئن سال جاری برگزار خواهد شد. مهم‌ترین سورپرایز این انتخابات رقابت مرجان کثیرلو و مایکل پارسا، دو کاندیدا ایرانی در حوزه انتخاباتی آرورا- اوک ریجز-ریچموندهیل است. در گفت‌وگوی پیش روی شما با یکی از این دو کاندیدا یعنی مرجان کثیرلو به گفتگو نشستیم. مرجان با سابقه کار در حوزه پرستاری به‌عنوان یک لیبرال وارد سیاست شده و از همین زاویه هم انتقادهای صریحی نسبت به عملکرد دولت محافظه‌کار داگ فورد دارد. مرجان می‌گوید در خودش این توانایی را می‌بینید که برای بهبود شرایط مردم انتاریو گام بردارد.

او به طور تلویحی می‌گوید مایکل پارسا به‌عنوان یک محافظه‌کار در طرف غلط سیاست قرار گرفته اما در نهایت خوشحال است که از بین آن‌ها یک ایرانی راهی پارلمان انتاریو می‌رود چرا که صدای ایرانیان در آن حفظ خواهد شد.

 

خانم کثیرلو کمی از گذشته خودتان در ایران بگویید و اینکه چگونه شد به کانادا مهاجرت کردید؟

مرجان کثیرلو: من در یک خانواده بسیار نازنین بزرگ شدم. بسیار زیاد از پدرم آموزش گرفتم و این آموزش‌ها در زندگی من تأثیرگذار بود. فرزند دوم خانواده هستم و در تهران به دنیا آمدم. پدر و مادرم اهل تهران هستند. اجدادم از طرف خانواده مادری آذری و از طرف پدری ساکن قزوین هستند. من در دانشگاه تهران رشته پرستاری خواندم و خوشحالم از اینکه این رشته را انتخاب کردم و بعد از پایان تحصیلاتم در اورژانس تهران به مدت دو سال فعالیت داشتم و بعد وارد شرکت «بَکستر» شدم. بَکستر یک شرکت آمریکایی است که در زمینه دیالیز فعالیت دارد و من به‌عنوان هماهنگ‌کننده برای دیالیز وارد این شرکت شدم. کارهای آموزش دیالیز در بیمارستان‌های ایران را در سال ۲۰۰۳ انجام می‌دادم. یکی از بزرگ‌ترین کارهایی که انجام می‌دادیم این بود که دیالیز صفاقی را به استان‌های مختلف ایران معرفی می‌کردیم.

من خیلی سال بود تلاش می‎کردیم که از ایران خارج شویم. پیش از ما هم مادر و پدر من به کانادا مهاجرت کرده بودند و در وینیپگ مانیتوبا زندگی می‌کردند. ما هم مردد بودیم که به آمریکا مهاجرت کنیم یا کانادا و در نهایت با همسرم تصمیم گرفتیم به کانادا مهاجرت کنیم. زمان زیادی گذشت چراکه ما در ایران بچه‌دار شدیم و پسر من در حال حاضر ۱۰ساله است. ما انتاریو را به‌عنوان خانه انتخاب کردیم و سال ۲۰۱۴ از انتاریو اقامت گرفتیم.

 

اگر در ایران بودید فکر می‌کنید می‌توانستید به‌عنوان یک زن وارد سیاست شوید؟

مرجان کثیرلو: هرگز فکر نمی‌کردم. در ایران حتی وقتی به‌عنوان یک زن در محیط کار وارد می‌شدیم نگاه متفاوتی نسبت به ما و همکار مرد وجود داشت. حتی وقتی وارد کانادا شدم فکر نمی‌کردم وارد سیاست شوم. دلیل اینکه من در حال حاضر وارد سیاست شده‌ام این است که می‌دانم چه راهکارهایی برای حل مسائل وجود دارد.

 

اخبار ایران را پیگیری می‌کنید؟

مرجان کثیرلو: اخبار ایران را پیگیری نمی‌کنم اما اخبار کانادا را دنبال می‌کنم. اخبار آقای فورد را حتماً دنبال می‌کنم. وظیفه من به‌عنوان شهروند این است که از اخبار اینجا مطلع باشم. اخبار ایران را دنبال نمی‌کنم چرا که فکر می‌کنم افراد از دیدگاه‌های مختلف سخنانی را بیان می‌کنند که شاید جذاب نباشد و از صحت‌وسقم این اخبار هم مطمئن نیستم. راستش من از سیاستی که در ایران و کشورهای خاورمیانه وجود دارد، لذت نمی‌برم و از عذابی که مردم می‌کشند، بسیار ناراحت هستم چه از طرف دولت‌های داخلی کشورها چه از طرف دولت‌هایی که خارجی.

 

در همین حزب لیبرال آقایان مجید جوهری و علی احساسی را داریم که دو رویکرد نسبتاً متفاوت درباره مسائل داخل ایران دارند. آقای احساسی نگاهی اپوزیسیونی‌تری دارد اما آقای جوهری ترجیح می‌دهد که از این فضاها به‌دور باشد و تمرکزش را بر سیاست داخلی بگذارد. دیدگاه شما به کدام‌یک از این دو نزدیک‌تر است؟

مرجان کثیرلو: من واقعاً به آقای علی احساسی احترام می‌گذارم. ایشان اولین نفری هستند که من دعوتشان کردم که در اداره کمپین ما به‌عنوان سخنران حضور پیدا کنند اما دیدگاه سیاسی و انتخاباتی من در اینجا ارتباطی با ایران ندارد. من وارد سیاست شدم چون می‌دانم می‌توانم در بهبود سیستم بهداشتی و وضعیت مدارس انتاریو می‌توانم مؤثر باشم. مادران و فرزندانی در انتاریو هستند که به دلیل ناتوانی درخواست مرگ باعزت یا «مید» می‌دهند. من در جلسه‌ای به صحبت‌های مادری گوش دادم که سرطان دارد و به دلیل ناتوانی زیرخط فقر زندگی می‌کند، فرزند بالای ۲۰ سال دارد که او هم نابیناست و توانایی کار کردن ندارد و وابسته به حقوق مادرش است. این مادر کانادایی به من گفت همراه با دخترش تصمیم گرفته درخواست مرگ دهد. این برای من از سیاستی که هر جای دیگر دنیا می‌گذرد مهم‌تر است و غم بزرگی است. من می‌توانم برای این مادر فرزند کمک کوچکی باشم. سیاست آن چیزی است که نفعش به جامعه برسد. شما ببینید من با چند حرکت کوچک توانستم قرارداد بیست و اندی خارجی را واردشدن به بیمارستان‌ها و سیستم دیالیز انتاریو حل کنم. من به‌عنوان یک سیاستمدار در پارلمان انتاریو برای مردم و ایرانیان انتاریو می‌توانم کارهای مثبتی انجام دهم.

 

شما که تا این حد به فقر و عدالت حساس هستید چرا حزب نئودموکرات را برای فعالیت سیاسی انتخاب نکردید که به نظر می‌رسد حساسیت بیشتری نسبت به این قبیل موضوعات دارد؟

مرجان کثیرلو: حزب لیبرال تنها حزبی است که می‌تواند کارهایی را که بیان کردم انجام دهد. اینکه نئودموکرات‌ها بگویند بالاترین سقف حقوقی را برای همه در نظر می‌گیریم، کلی مسیر و برج می‌سازیم، فضای سبز هم باقی خواهد ماند، مردم هم خانه‌شان نزدیک محل کارشان خواهد بود و اگر کسی پولی ندارد که بتواند خانه‌ای خریداری کند می‌تواند به‌راحتی و بدون مالیات خانه‌دار شود، اینها همه در کنار هم غیرواقع‌بینانه و دروغ است.

 

یعنی شما معتقدید که نئودموکرات‌ها بهشتی غیرعملی وعده می‌دهند؟

مرجان کثیرلو: من به شما پیشنهاد می‌دهم صبر کنیم که پلتفرم نئودموکرات ارائه شود و مشاهده کنیم که آیا همه چیز را بودجه‌بندی کرده‌اند یا نه.

 

اگر از آن بهشت، بیمه دندانپزشکی هم نصیب مهاجرها شود، بد نیست!

مرجان کثیرلو: این موضوع در بودجه‌بندی لیبرال لحاظ شده است. اکونومیک دیگنیتی (Economic Dignity) جزو اولین پلتفرم‌هایی بود که حدود دو تا سه هفته پیش از طرف حزب ما ارائه شد. این بودجه‌بندی شامل حال افرادی می‌شود که بیمه ندارند. کاری که دولت انتاریو لیبرال انجام خواهد داد این است که مردم انتاریو اگر از طرف کارفرما بیمه نداشته باشند یا خوداشتغال باشند، بیمه، دارو و برنامه سلامت روان این افراد را حمایت خواهد کرد. این بیمه به گونه‌ای خواهد بود که با کارمند از محلی به محل دیگر منتقل می‌شود و اگر کسی محل کارش را تغییر دهد این بیمه از طرف دولت برقرار خواهد بود.

 

با تمام نگاه مثبتی که شما به حزب لیبرال دارید اما در جامعه ایرانیان کانادا کسانی را داریم که به طور مشخص نسبت به عملکرد ارتباطی حزب لیبرال و به طور مشخص آقایان علی احساسی و مجید جوهری انتقاد دارند و معتقدند که حزب لیبرال همیشه در زمان انتخابات است که درب خانه جامعه ایرانیان کانادا را می‌زند و بعد از آن ارتباط کافی برقرار نیست.

مرجان کثیرلو: من درباره این دو شخص خاص نمی‌توانم حرفی بزنم اما این را می‌دانم که هر دوی این دوستان زحمات زیادی کشیدند. از آن طرف مسائل قابل‌پیگیری از سمت من در سطح استان تنها درباره ایرانیان نیست اما به طور مشخص باید ببینیم در سرویس‌هایی که وجود دارد چقدر ایرانی‌ها و مثلاً زبان فارسی دیده شده است. من در سطح استانی می‌توانم بگویم که زبان فارسی در همه بیمارستان‌ها به‌اندازه بقیه زبان‌ها استفاده نمی‌شود. در بیمارستان هامبرریور سعی کردم حامی زبان فارسی باشم اما پدر من چند هفته پیش در بیمارستانی در ریچموندهیل بستری بودند و عمل قلب باز انجام داشتند اگر من به‌عنوان یک مترجم برای پدرم نبودم، سرویس‌ها درست انجام نمی‌شد. حالا پدر من در جاهایی می‌تواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد اما برخی افراد در جامعه ایرانی هستند که واقعاً چالش جدی با زبان انگلیسی دارند. برای من جالب است در بیمارستان‌های اینجا هر زبانی استفاده می‌شود جز فارسی. در خانه سالمندان هم همین‌طور است و هنوز ما دستور غذایی برای ایرانی‌ها نداریم. ما وقتی وارد خانه سالمندانی می‌شویم که تعداد آسیای شرقی‌شان بیشتر باشد صدر درصد رژیم هندی یا چینی در وعده‌های غذایی‌شان مشاهده می‌شود اما چرا وقتی که ما ایرانی در خانه سالمندان داریم رژیم غذایی فارسی نداریم. اینها مواردی است که باید پیگیری شود.

 

همان‌طور که می‌دانید تعداد زیادی پزشک و پرستار از کشورهای مختلف از جمله ایران به کانادا آمده اما موانعی وجود دارد تا بتوانند وارد سیستم کاری خودشان در کانادا شوند. چه راه‌حل‌هایی دارید که این موانع مرتفع شوند؟

مرجان کثیرلو: اخیراً وعده‌هایی داده شده که گاهی انجام نشده و شاید روش انجام دادن آن‌ها درست نبوده است. من وقتی وارد کانادا شدم به همسرم گفتم من سریع کار پیدا می‌کنم چرا که سال‌ها در یک شرکت آمریکایی کار کردم و در همان شرکت در کانادا شروع به کار می‌کنم اما متأسفانه کلی از نیروهای شرکت‌های دارویی بیکار شده بودند. بعد من مدارکم را به کالج پرستاری انتاریو ارسال کردم و آن کالج بعد از چند ماه که اما گفتند ما یک سازمان جدیدی به نام national nursing assessment center داریم و شما باید مدارک را به آنجا ارسال کنید. این همان شرکتی است که مدرک من را به‌عنوان یک ایرانی برای کار در شرکت آمریکایی ارزیابی و تأیید کرده بود و مدارک من را با همان فرم‌ها تأیید کرد. حدود یک سال طول کشید مدارک من را ارزیابی کردند و به انتاریو فرستادند و چند ماه طول کشید که مدارکم را دریافت کردم. این به نظر من درد بزرگی است و راه‌حل دارد.

کار کردن برای این افراد پس از گرفتن مدرک هم سخت است چراکه اعتماد به نفسشان کاهش‌یافته و وقتی وارد محیط کار می‌شوند، انتظار یک پزشک، پرستار، فیزیوتراپ با ۲۰ سال سابقه کار را از فردی دارند که تازه اولین‌بار است بعد از ۵ سال وارد بیمارستان می‌شود. این نقص بسیار بزرگی است.

البته مطمئن هستم این مسئله راه‌حل دارد. اینجا تعداد زیادی افراد دانشمند وجود دارد که حاضرند به‌صورت رایگان برای حرفه خودشان کار کنند تا راه‌حل‌هایی برای این قبیل مشکلات پیدا کنند. فقط کافی است که شما به‌عنوان دولت صدای مردم را بشنوید. متأسفانه این شنیدن درباره پرستاران و پزشکان مهاجر مقداری طول کشید و وقتی ماجرای کرونا به جایی رسید که بیمارستان‌ها با کمبود شدید پرسنل مواجه شدند، تازه دولت شروع به برنامه‌ریزی کرد. اگر آقای فورد شاید اگر به جز موج اول کرونا که ناگهانی اتفاق افتاد اگر برای موج‌های بعد برنامه‌ریزی می‌کرد و پرستاران و پزشکان مهاجر دعوت به کار می‎شدند به طور حتم اتفاق‎های بهتری می‌افتاد. شما ببینید در یک بیمارستان در یک روز ۳۰۰ پرستار با کووید مثبت کار می‌کردند. این وقتی اتفاق افتاد که آقای فورد گفتند پرستاران حتی اگر کرونا دارند اما اگر علایم آن را ندارند باید سرکار بروند.

 

شما به‌گونه‌ای از عملکرد آقای داگ فورد صحبت می‌کنید که گویا ضدقهرمان زندگی انتاریایی‌ها است و هیچ نکته مثبت یا روشنی در پرونده کاری ایشان وجود ندارد. آیا واقعاً آقای داگ فورد همین هیولایی است که شما در کمپین انتخاباتی‌تان به تصویر می‌کشید؟

مرجان کثیرلو: من قصد ندارم آقای فورد را هیولا به تصویر بکشم؛ فقط چیزی که واقعیت است را می‌گویم. به‌عنوان یک مادر می‌دانم فرزندم در مدرسه‌ای است که هم‌کلاسی‌هایش با ماسک پارچه‌ای به کلاس می‌آیند و معلم‌ها ماسک‌هایشان را دریافت نکرده‌اند و فیلتر هپا به مدرسه نیامده اما دولت آقای فورد همه جا تبلیغ می‌کند که همه مدرسه‌ها هپا دارند. معلم پسر من می‌گوید فقط دو کلاس مجهز به فیلتر هپا دارند. من نمی‌خواهم بگویم آقای فورد هیولاست اما چطور بچه من در مدرسه و در هوای منفی ۱۷ درجه مجبور است موقع غذا خوردن لباس زمستانی بپوشد و پنجره را باز بگذارد. من نمی‌گویم آقای فورد هیولاست اما بیماران مسن در خانه سالمندان امکانات ندارند. من زمانی به یکی از خانه‌های سالمندان مراجعه کردم که سه طبقه بود و دوطبقه آن خالی از سکنه شده بود یعنی متأسفانه ساکنان آن مرده بودند. آدم‌ها در این مراکز به دلیل اینکه پرسنلی وجود نداشت از تشنگی مردند و در مقابل آقای فورد چه می‌کرد؟ آیا ارتش را خبر کرد؟! دولت زمانی ارتش را خبر کرد که آقای استیون دل دوکا رهبر حزب لیبرال اعتراض خودش را به گوش همه رساند. تمام روزنامه‌نگاران آمدند و گفتند حزب لیبرال می‌گوید باید ارتش را خبر کنید. این کاری است که باید پیش از این انجام می‌شد. به نظر شما این همه پرستار و پزشک خارجی صلاحیت نداشتند یک لیوان آب به دست پیرزن‌ها و پیرمردها بدهند که از تشنگی نمیرند؟!

 

اما در نهایت شما در حوزه انتخاباتی خودتان باید با آقای مایکل پارسا رقابت کنید نه داگ فورد. نظرتان درباره مایکل چیست؟ البته خود مایکل گفت بعد از اینکه شما کاندیداتوری‌تان را اعلام کردید تماس گرفته و به شما تبریک گفته.

مرجان کثیرلو: بله اتفاقاً من در یک خانه سالمندانی بودند که ایشان تماس گرفتند. من خیلی خوشحالم از این لحاظ که منطقه ما دو کاندیدای ایرانی دارد. فرقی نمی‌کند مردم چه تصمیمی بگیرند. مردم می‌توانند بر اساس سیاست‌هایی که ارائه می‌شود تصمیم بگیرند که به چه کسی رأی دهند. مجبور نباشند به حزبی رأی دهند که شاید با آن نقطه اتصالی نداشته باشند. من می‌دانم بسیاری از ایرانی‌ها لیبرال هستند و به این اعتقاد دارم ارزش‌هایی را که ما ایرانی‌ها داریم خیلی نزدیک است به ارزش‌هایی که در حزب لیبرال به آن توجه می‌شود. آقای مایکل پارسا خودشان با من تماس گرفتند و اتفاقاً در برنامه دیگری که ما با هم ملاقات داشتیم و گفتند اگر رأی بیاوری اولین نفری که زنگ می‌زند و تبریک می‌گوید مطمئن باش من هستم. من واقعاً از ایشان تشکر می‌کنم. اصلاً اینجا موضوع این نیست که من رأی بیاورم یا آقای پارسا بلکه موضوع این است که مردم و ایرانی‌های انتاریو چه نیازی دارند و کدام حزب می‌تواند جواب آن نیازها باشد. در هر صورت من خوشحالم از اینکه از این منطقه در نهایت یک ایرانی به مجلس می‌آید این در نهایت صدای ایرانی‌ها در مجلس می‌ماند. امیدوارم این صدا، صدای نزدیک‌تر به فرهنگ ایران و متعلق به یک ایرانی لیبرال داشته باشد.

 

خیلی ممنون که وقتتان را در اختیار رسانه هفته؛ رسانه جامع ایرانیان کانادا قرار دادید اگر نکته‌ای‌ای در پایان دارید بفرمایید.

مرجان کثیرلو: خیلی ممنون از شما که وقتتان را گذاشتید و تشریف آورید و صحبت با شما لذت بردم. تشکر می‌کنم از اینکه روز تعطیلتان را در اختیار ما قرار دادید. برای مردم و ایرانی‌های انتاریو واقعاً این انتخابات، انتخابات مهمی است اینکه چند سال آینده ما در گروی این انتخابات است. من ازتون خواهش می‌کنم حتماً رأی دهید حتی اگر نگران هستید در مورد سیاست‌های بین‌المللی اما می‌خواهم این نوید را بدهم که انتخاباتی که پیش رو است در آینده داخل انتاریو نقش مهمی دارد. ما علاقه‌مندیم سیاست‌هایی ایجاد شود رو به توسعه و به نفع مردم انتاریو باشد. این سیاست‌هایی که طی چند سال گذشته پایه‌گذاری شده مدام از کمترین نیازهای مردم زده شده است فقط برای گروهی از افرادی است که به آقای فورد وصل هستند. امیدوارم به پای صندوق‌های رأی بیایید و دوم ژوئن را فراموش نکنید. روزگارتان به کام.

 

ارسال نظرات