معصومه داودآبادی متولد یکم مهرماه ۱۳۵۵ اراک است. او حقوق خوانده و شعر را از سال ۱۳۷۵ با سرودن در قالبهای کلاسیک شروع کرده است. غزل را به صورت اختصاصی تا سال ۱۳۸۲ ادامه داده و از سال ۱۳۸۳ به شعر سپید روی آورده. حاصل این سالها مجموعه شعری است در قالب سپید با عنوان «بگذار بیگذرنامه زندگی کنم». مجموعه شعر «بگذار بیگذرنامه زندگی کنم» در مرحله اول جایزه شاملو که از سوی موسسه الف.بامداد برگزار شد جزء ۲۲ عنوان کتاب برگزیده انتخاب شد و در کنار آثار شاعران بزرگی چون هرمز علیپور قرار گرفت. |
پارسا حسینی
خانم معصومه داودآبادی شما جهان ادبیات را برگزیدید. چرا؟ به نظر شما این جهان چگونه انسانهایی را به خود طلب میکند؟
معصومه داودآبادی: من فکر میکنم کسانی که وارد این عرصه شده و در دنیای ادبیات میمانند باید انسانهای دیگری باشند یعنی طبیعتا این آدمها باید حساسیت بیشتری نسبت به مسائل پیرامون خود داشته باشند و زوایای دیگری از زندگی و جهان را دریافت و تجربه کنند. هنگامی هم که این بینش را از فیلتر و ابزارهای ادبیات گذراندند ماحصلی را تحویل مخاطب دهند که مخاطب تا به حال اینگونه آن را ندیده و به آن فکر نکرده باشد! من ویژگی این آدمها را نوعی جنون و دوستداشتنِ رنج میدانم. سوختن و رنج کشیدن از مسائلی که در اطرافشان اتفاق میافتد که شاید برای خیلیها قابل گذشت و سهل انگاشته شدن باشد اما برای یک شاعر با دیدن این مسائل اتفاقی میافتد که بعدها با رسوب در عمق جانش به شعری تاثیرگذار بدل میشود. من فکر میکنم که این دیوانگیِ رنج بردن از واقعیتهای پیرامونم و نوعی خودویرانگری در من هم وجود دارد که تا به حال نتوانستهام بدون شعر زندگی کنم.
چرا از شاخهها، انواع و سبکهای مختلف ادبی-هنری، شعر نو بیشتر مورد پسند شما قرار گرفت؟ برای مثال، چرا سینما را انتخاب نکردید یا نقاشی را؟ البته میدانم سالهای زیادی شعر کلاسیک نوشتهاید. ولی چرا حالا شعر نو؟
معصومه داودآبادی: بله من سالهای زیادی شعر کلاسیک نوشتم و اختصاصا غزل اما اینکه چرا ادامه ندادم یا مثلا رشتهی دیگری از هنر را به صورت جدی دنبال نکردم (البته دستی هر چند کوتاه در موسیقی دارم و سالهاست که به نواختن سهتار مشغولم) دلیلش این بود که حرفهایم دیگر در قالب غزل نمیگنجید و یک جور محدودیتی احساس میکردم که نمیتوانستم با غزل ادامه بدهم هر چند همچنان معتقدم که غزل به عنوان یک قالب بسیار شکوهمند و جدی در ادبیات امروز ما دارد کار خودش را میکند و مخاطبان بسیاری دارد پس وجود دارد. شعر سپید را به عناون قالبی که شاید بیشتر از قالبهای کلاسیک، نمودار تاریخ و واقعیتهای جامعهی ایرانی بوده و توانسته است خود را از مسائلی که شاید غزل تا دهههای پیش هم گرفتار آن بود برهاند و نوعی آزادگی در آن حس میکنم، دوست دارم. شعر سپید ما خصوصا از دهه ۱۳۷۰ از موضوعاتی مثل تقدسگرایی، معناگرایی و پیاممداری و... خود را جدا کرد و به شکستن حصارهایی که شعر را از اصالت خود دور میکرد نائل شد و ما در این قالب به چند ساحتی بودن شعر رسیدیم. شعر امروز ما دارای واحدهای معنایی مختلف است و خود را از اسارت ایدئولوژی رهانده است و شعر ما را از وجههای مقدس و آسمانی به شعری که باید در میان مردم باشد و با مسائل آنان به گفتگو بنشیند بدل کردهاست. خلاصه اینکه شعر سپید امروز به ظرفیت-های مختلفی در زبان دست یافته و این به نظر من خود شعر است.
کتاب: بگذار بیگذرنامه زندگی کنم
کتاب «بگذار بیگذرنامه زندگی کنم» اولین مجموعه شعر معصومه داودآبادی است که شامل شعرهای سپید سالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۲ این شاعر است. این کتاب در ۸۷ صفحه و در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه توسط انتشارات بوتیمار در مهر ماه ۱۳۹۳ به چاپ رسیدهاست. از ویژگیهای این کتاب میتوان به من راوی، زبان زنانه، نگاه چندسویه به مسائل زن امروز ایرانی و... اشاره کرد. شعرهای این کتاب به گفتهی شاعرش نوعی بیوگرافی است و ما جنبههای مختلف زیست وی را در سطرهای آن به وضوح میبینیم. زنانه بودن زبان این کتاب باعث نشدهاست که متن را در چارچوب خانه نگه دارد و ما را با ادبیاتی آشپزخانهای مواجه کند! نگاه شاعر در این مجموعه، نگاهی چند جانبه است یعنی همانگونه که از مسائل زن در چارچوب خانه سخن میگوید ما را به بیرون از این حصار میبرد و به تماشای تصاویری از اجتماع و سیاست مهمان میکند. یعنی شعر به ساختاری چند ساحتی نظر دارد. این مجموعه که شامل ۳۸ شعر سپید است. |
این درست است که هر هنردوست یا ادب دوستی بعد از پیوستن به شاخهی مورد علاقهاش در مراحل تبدیل شدن به خالق و یا مولف، خلائی در خود احساس میکند؟ به خصوص بعد از خالی شدن از آثار حسیِ صرف در مراحل اولیه تولید برای مثال بعد از نشر یا فروش کار اول؟ اگر درست است، شما با این خلاء چهطور برخورد کردید و چطور این فضا را پُر کردید؟
معصومه داودآبادی: این که میگویید «آثار حسی صرف» من فکر نمیکنم شعرهایم آثار حسی صرف باشند. حداقل سعی کردهام که از واقعیتی که البته گریبانگیر بعضی از آثار امروز ماست به دور باشم. خلائی که از آن حرف میزنید شاید در مورد من تفسیر دیگری داشته باشد. یعنی من بعد از چاپ کتابم از اینکه این مجموعه با سکوت عجیب و غریب جامعه ادبی مواجه شد دچار نوعی تردید شدم و آن این بود که آیا این سکوت و بیاعتنایی ریشه در ضعیف بودن شعرهای این مجموعه داشته است؟ و یا من در درک مفهوم اصلی شعر دچار اشتباه شدهام و متن من آنقدر ضعیف بوده که حتا یک سطر هم در مورد آن نوشته نشد؟ یا نه این موضوع ریشه در چیزهای دیگری دارد که البته دومی را بسیار قویتر میدانم چون کتابهای زیادی به چاپ میرسد که از نظر قوت شعری بسیار ضعیفتر هستند ولی با استقبال مخاطبان و منتقدان مواجه میشوند. شاید بعضی از دوستان ادبیاتی ما نخواستند این کتاب دیده شود و صدایش به خیلی جاها برسد چون من کتابم را برای خیلیها فرستادم و بعضی از دوستان هم قول نقد و نظر دادند اما همانطور که گفتم تا کنون که بیش از 1 سال از چاپ کتاب میگذرد چیزی در مورد آن نوشته نشده است. من خلاء جدی نقد را بعد از چاپ کتابم حس کردم اما با این وجود باز هم به نوشتن ادامه میدهم.
مطالعات شما بیشتر در چه زمینهای است و آثار چه کسانی را بیشتر مطالعه میکنید؟
معصومه داودآبادی: مطالعات من بیشتر در حوزههای شعر و داستان است اما در حوزههای تحلیل و پژوهش ادبی، فلسفه و... هم مطالعاتی داشته و دارم.
از تجربه دیگران هم در زمینه کاری خود استفاده میکنید؟ تجربه چه کسانی بیشتر برای شما کاربرد داشته و دارد؟
معصومه داودآبادی: شعر حاصل دریافتهای ذهنی و عینی شاعر است. طبیعی است که استفاده از تجربه دیگران در این حوزه در قالب مطالعه اتفاق میافتد و من همانطور که گفتم سعی میکنم به این مهم به صورت جهتدار و جدی بپردازم. اما استفاده از تجربیات دیگر هنری مثل آثار سینمایی، نقاشی، تئاتر و... را هم همیشه در برنامه خود داشتهام. ولی متن همانطور که از تمام تجربهها بهره میبرد اما متاثر از اثر خاصی نیست و من سعی کردهام زبان و دیدگاه خودم را داشتهباشم.
سرودهای از معصومه داودآبادی
به لایه های رسوبی زمین گفتم زن اگر ته نشین نشود زن نیست و من با این دهان خراب این موهای مست باید دریا باشم که این همه خواب اسب دیدن از منی که پرنده ام بعید است شتاب کن گلو! نفس های روی بند را بردار رنگ پوستش از یادم نمی ود و احتمال شکستن دست از همیشه قویتر است من از کشیدن موهایم روی تخت به سلطنت رسیدم مثل خون که هر روز به اندامها تجاوز می کند و فرار رودخانه به سمت من که با پیراهنش تنی شده بودم
ای فشردنِ در اغوش! از آخرین تماسهایش تنها چند دقیقه گلوله مانده است. |
آیا در حلقههای ادبی خاصی شرکت میکنید و آیا جمعها و حلقههای ادبی تاثیری در فضا یا کارکرد شعر شما داشتهاند؟
معصومه داودآبادی: در سالهای اخیرخیر. تمایلی به شرکت در این محافل نداشتهام چون حس میکنم کمتر گردهمایی در ایران وجود داشتهباشد که به شعر و تحلیل آن به صورت جدی نگاه کند اما در دهههای 70 و 80 ما محافل پویایی داشتیم. در آن سالها بیشتر شرکت میکردم و تاثیرش را هم حس کردهام.
به چه میزان فضای شهری خودتان را روی شعرتان تاثیرگذار میدانید؟
معصومه داودآبادی: شهر من یک شهر صنعتی است و شاید تنها تاثیرش بر شعر من مدنیت آن باشد! اینکه شعرهای من از طبیعتگرایی بهرهای نبرده است. نوعی تاثیر که شاید بشود اسمش را گذاشت:«خشونت صنعتی!». در واقع تاثیر این فضا بر شعر من شاید سویههایی از مدرنیته باشد.
از شما چند مجموعه شعر منتشر شده؟
معصومه داودآبادی: همین مجموعه شعر: «بگذار بی گذرنامه زندگی کنم»
بازخورد مجموعهی اولتان چهطور بود و چه تاثیری روی فضای ذهنی شما برای تولید آثار بعدی گذاشت؟
فکر میکنم در مورد این بازخورد در سوالهای قبل صحبت کردیم اما این بازخورد تاثیر چندانی در فضای ذهنی من نداشته است یعنی نتوانسته باعث دلسردیام بشود آنقدر که مثلا شعر را رها کنم یا نسبت به آن بیتوجه شوم چون فکر میکنم که شعر نه تنها بخشی از زندگی من که تمام آن است.
از سختیهای نشر بگویید؛ تاثیر این سختیها بر مولف چیست؟
معصومه داودآبادی: بازار نشر بازار به شدت تجاری شدهاست یعنی شما تا خودتان سرمایهگذاری نکنید امیدی برای چاپ کتابتان ندارید ناشرانی هم که خودشان هزینه را پرداخت میکنند آنقدر محدودیت ایجاد میکنند که از خیر چاپ میگذرید! من فکر میکنم حوزه نشر ما دچار مسائل بسیاری است از باندبازی و تجاری شدن گرفته تا تنگنظریهای بیپایه و اساس! حتا نوع برخورد یک ناشر و طرز صحبتکردنش باعث میشود ترجیح بدهید شاعر بیکتاب بمانید. به همین دلیل تجاری شدن در سالهای اخیر کتابهای وارد بازار شده اصلا هیچ ربطی به شعر و ادبیات ندارند و متاسفانه بعضا هم با استقبال هم مواجه میشوند! من عوامل این جریان را یکی همین ناتوانی شاعر از پرداخت هزینههای نشر میدانم و دیگری نگاه تجاری ناشران. که همین امر باعث عدم کارشناسی آگاهانه و علمی در انتخاب مجموعهها میشود و نهایتا به چاپ آثار ضعیف منجر خواهد شد.
به نظر شما کم رنگ بودنِ حضور منتقدانِ جدی در عرصه ادبیات یا کم حضور بودنِ آنها عامل ایجادِ ادبیاتی ضعیف در عرصهی عمومی شده یا عواملِ دیگری را پررنگتر میدانید؟
معصومه داودآبادی: عدم حضور منتقدان جدی مطمئنا یکی از عوامل مهم در ایجاد این مسیر بیآینده است. معتقدم که امروزه شعر به عنوان یک گونهی ادبی/ ادبی- هنری خود بسنده کرده و اصلا در ایران ما جدی گرفته نمیشود حتا از سوی کسانی که ادعای این را دارند که مخاطب خاص ادبیات و منتقد آن هستند. همین موضوع باعث می-شود که ما متن متفاوت و قابل تامل در این سالها بسیار کم داشتهباشیم.
شما در شبکههای اجتماعی فعال هستید؟ فضای مجازی برای شما چه کاربری دارد؟
معصومه داودآبادی: من تنها در فیسبوک فعال هستم و از تلگرام هم فقط به عنوان یک مسنجر استفاده میکنم. اما در شبکه اجتماعی فیسبوک سعی کردهام به آن چیزی که اعتقاد دارم و آن، پرداختن جدی به شعر و ادبیات است بپردازم.
و آخر اینکه آیا مجموعهی دیگری هم برای اخذ مجوز و مراحل اولیه و در انتظار چاپ دارید؟
معصومه داودآبادی: خیر فعلا به فکر چاپ کتاب جدید نیستم.
خانم داودآبادی گرامی از شما سپاسگزاریم.
توضیح: این گفتوگو در فوریه ۲۰۱۶ انجام شده و در شماره ۳۷۸ مجله هفته برای اولین بار منشر شده است.
ارسال نظرات