بعد از ۲۳ سال مونترال را ترک کردم، دلم برایش تنگ می‌شود

اما به ۷ علت حسرت ترک آن را نمی‌خورم

بعد از ۲۳ سال مونترال را ترک کردم، دلم برایش تنگ می‌شود

من در مونترال متولد و بزرگ شدم و تحصیلاتم را در مقطع کارشناسی در ۲۳ سالگی به پایان رساندم؛ اما برای کار به دانشگاه اتاوا رفتم. حدود ۵ سال از نقل‌مکان من از مونترال می‌گذرد و اگر قرار بود امروز تصمیم بگیرم باز هم مثل همان زمان عمل می‌کردم. در حال حاضر در گتینو زندگی می‌کنم، پیوندم با زادگاهم قوی است و دلم برایش تنگ می‌شود، مونترال و ساکنانش فوق‌العاده هستند؛ اما زندگی در این شهر مشکلات و دردسرهایی هم دارد که موجب می‌شود از تصمیم خودم برای ترک این شهر پشیمان نباشم.

تردد و جابه‌جایی

از این نظر مونترال بیشتر به جهنم می‌ماند. مخروط‌های نارنجی که مثل قارچ هر طرف سبز می‌شوند، علایم و تابلوهای گیج‌کننده، ممنوعیت گردش‌به‌راست پشت چراغ‌قرمز و مالیات بر بنزین همه‌وهمه باعث می‌شوند گاهی فکر کنم که در مونترال همه چیز دست‌به‌دست هم می‌دهد تا جلو حرکت خودروها گرفته شود. اما باید بگویم که در گتینو پارک‌کردن در فاصله کمتر از پنج دقیقه تا محل موردنظر، حق اساسی هر شهروند است.

اجاره‌خانه

اجاره‌خانه در مونترال با سرعت سرسام‌آوری بالا رفته است. زمانی که در مقطع لیسانس درس می‌خواندم، برای یک واحد دو اتاقه در شرق جزیره ماهانه ۶۰۰ دلار پرداخت می‌کردم. در سال ۲۰۲۳ میانگین اجاره یک آپارتمان با همان اندازه در مونترال بیش از ۱۵۰۰ دلار در ماه است. البته در گتینو نیز اجاره‌ها به‌سرعت افزایش یافته و به میانگین ۱۷۰۰ دلار در ماه رسیده است بااین‌حال، هنوز هم در مناطق شرقی شهر مانند باکینگهام خانه‌های مناسبی پیدا می‌شود.

زمستان مونترال

انتظار در دمای ۲۵- درجه سانتیگراد برای رسیدن اتوبوس که خیلی وقت‌ها با تأخیر همراه است، اصلاً تجربه خوشایندی نیست. لایه‌های ضخیم برف هم که در هوای سرد یخ می‌زند و به خودرو شما آسیب می‌زند، دردسرساز است. لذت فصل سرما را زمانی چشیدم که مونترال را ترک کردم.

صف‌های طولانی

اگر تقریباً تمام شب را مجبور باشید برای رفتن به یک باشگاه در بلوار سن-لوران در صف بایستید، چه حسی به شما دست می‌دهد؟ تفریحات شبانه در مونترال نسبت به سایر شهرها بیشتر است؛ اما سؤال این است که آیا این تفریحات هرزمان که خواستید به‌راحتی در دسترس شماست؟ من که چنین چیزی ندیدم. در گتینو و بسیاری از مناطق دیگر کبک، به‌هیچ‌وجه برای ورود به یک مرکز تفریحی خبری از صف و انتظار نیست.

وسعت شهر

جایی که فعالیت‌ها محدودتر است، شما تقریباً همواره با همان افراد سروکار دارید و این باعث ایجاد حس اجتماعی می‌شود. همدیگر را می‌شناسید، با یکدیگر گفتگو می‌کنید و درست مثل فضای فیسبوک، خیلی زود دوستان مشترکی پیدا می‌کنید، اما دوستان واقعی نه مجازی.

دوری از محیط‌های روستایی

برای مونترالی‌ها رفتن به حومه شهر مثل یک سفر می‌ماند و برای این کار باید از قبل برنامه‌ریزی کنند. برای خروج از جنوب جزیره ابتدا باید مطمئن شوید که پل یا تونل بسته نباشد. ترافیک سنگین در بزرگراه ۱۵ نیز می‌تواند خیلی وقت‌ها شما را از یک «ماجراجویی در شمال» منصرف کند.

اما در گتینو طی ده دقیقه با ماشین می‌توانید به یک فضای روستایی دلنشین برای پیاده‌روی برسید و مستقیماً از کشاورزان محصولات آن‌ها را خرید کنید. واقعیت اقتصادی و اجتماعی شهر و روستا کاملاً متفاوت است و برای من بسیار جالب است که می‌توانم به‌راحتی این دو فضا را حس کنم.

دردسرهای مترو

مترو مونترال برای رفت‌وآمد روزانه شهروندان گزینه‌ای اجتناب‌ناپذیر است؛ اما گاهی برای شما شرایط ناخوشایندی در این معابر زیرزمینی ایجاد می‌شود. مثلاً ممکن است مترو آن‌قدر شلوغ باشد که خزهای لباس غریبه‌ای که جلو شما ایستاده، دماغتان را قلقلک بدهد؛ گاهی هم یک مسافر کریه‌المنظر و شاید حتی بوگندو از راه برسد و آن موقع است که شما از درگاه خدا می‌خواهید که مبادا این آدم کنار شما بنشیند. اتفاق بدتر هم این است که خرابی مترو شما را کلافه کند.

 

منبع: پایگاه اینترنتی نارسیتی

برچسب ها:

ارسال نظرات