فرهاد دانشجو، رئیس دانشگاه تربیت مدرس روز اول اسفند درباره دانشجویان ممنوعالورود به دانشگاهها گفت: ممنوعالورودی به دلیل مسائل آموزشی است.
این گفتهی آقای فرهاد دانشجو یعنی چه؟
آیا این دانشجویان درسشان خوب نبوده و به این دلیل از ورود به دانشگاه منع شدهاند؟ اگر چنین باشد طبیعتا منطقی نیست. اصولا وقتی دانشجو یا محصل درسشان خوب نیست مدرسه و دانشگاه تدبیر میکنند که چگونه میتوانند به دانشجوی مربوطه کمک کنند و یا گاهی آنها وادار میشوند دورهها را تکرار کنند و یا کورسهای افزوده بردارند.
امکان دیگر این است که دانشجویان ممنوعالورود بیش از حد درسشان خوب بوده و آقای رئیس دانشگاه تشخیص داده که آنها نیازی به حضور در کلاس درس ندارند؟
از آنجایی که بسیاری از دانشجویان زندانی یا ممنوعالورود از نخبگان و تیزهوشان هستند (مثلا علی یونسی و امیرحسین مرادی) احتمالا منظور آقای رئیس دانشگاه همین حالت دوم است و دانشجویان به دلیل ممتازبودنشان ممنوعالورود شدهاند. البته این هم قدری از منطق بهدور است. دانشجوی ممتاز را معمولا جایزه میدهند، تشویق میکنند، امکانات ویژه در اختیارش میگذارند و....
به این موارد میاندیشم و به یاد این نقلِ قول میافتم که به آلبرت آینشاین نسبت داده میشود (نقل به مضمون): همواره فکر میکردم که دو چیز نامحدود است، یکی کیهان و دیگری حماقت بشر. اما تحقیقاتم نشان داد که در مورد اولی اشتباه فکر میکردم.
احتمالا اگر آینشتاین حرف فرهاد دانشجو را شنیده بود عبارتش را اینگونه تغییر میداد که علاوه بر حماقت، ابتذالِ ذهنِ دیکتاتور بیحد و مرز است.
سرودهی زیر از زندهیاد احمد شاملو تقدیم میشود به همهی آنان که برای آزادیِ انسان و علیه ابتذال و ظلم حاکمان مبارزه میکنند.
هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگرچه دستانش از ابتذال شکنندهتر بود.
هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینیست
که مزدِ گورکن
از بهای آزادیِ آدمی
افزون باشد.
*
جُستن
یافتن
و آنگاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتنِ خویش
بارویی پیافکندن ــ
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.
ارسال نظرات