گزارش هفته از کابل:

تقویت مردسالاری پس از تسلط دوباره طالبان و افزایش خشونت بر زنان

تقویت مردسالاری پس از تسلط دوباره طالبان و افزایش خشونت بر زنان

افزون به گسترش فقر در بین زنان، خشونت در اثر فقر نیز افزایش یافته است. زنان می‌گویند که به دنبال تسلط طالبان و با بدتر شدن اوضاع اقتصادی حتا در داخل خانه‌هایشان مورد خشونت قرار گرفته‌ و می‌گیرند.

باورهای مردسالارانه یکی از موانع اصلی فراروی زنان در راه آموزش و تحصیل آنان در کشورهای جهان سوم به شمار می‌رود. این باورها قوی‌شدن زنان را امری خطرناک و مضر تلقی می‌نماید و همه سعی خود را در ایجاد محدودیت برای زنان می‌کنند. باورهای مرد‌سالارانه در جامعه‌ای رشد و گسترش می‌یابد که از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دچار عقب‌ماندگی باشند.

در افغانستان نیز از موانع عمده فرا روی زنان منع آموزش، حضور معنادار و سهم فعال زنان در اجتماع، باورهای مردسالارانه است. با وجود این، تأسف‌بار است که ایجاد محدودیت علیه زنان که ریشه در نگاه مردسالارانه دارد، رنگ‌‌ و‌ بوی دینی به خود بگیرد و به نام اسلام و ارزش‌های اسلامی تبلیغ و ترویج شود.

وضع محدودیت طالبان برای زنان نه‌تنها بر حضور زنان در اجتماع اثر کرده؛ بلکه در یک سال و نیم گذشته سبب تقویه باورهای مردسالاری شده و تبعیض جنسیتی را افزایش داده است.

در قدم نخست بهتر است بدانیم مردسالاری چیست؟

سومن «صدف» دانشجوی دانشکده روان‌شناسی دانشگاه کابل که اکنون خانه‌نشین است؛ در باره اینکه مردسالاری چیست به هفته چنین ابراز نظر کرد: «مردسالاری به معنای افزايش بيش از حد قدرت و مسئوليت‌های مردان در جامعه می‌باشد. اين موضوع برای مردان فشار و استرس زيادی را به همراه دارد و می‌تواند منشأ بسياری از مشکلات شود. از طرفی در جوامعی که مردسالاری رايج است، زنان از قدرت بيش از حد مردان به ستوه آمده و می‌خواهند؛ با مردسالاری مبارزه کنند. آگاهی از معايب و مزايای مردسالاری به افراد کمک می‌کند تا گام مهم در جهت مقابله و يا به تعادل رساندن آن بردارند.»

خانم صدف می‌افزاید: «مردسالاری يعنی اعتقاد به برتر بودن جنس مرد نسبت به زنان و قرارگرفتن و اهمیت‌دادن زنان در درجه دوم است. جوامع و خانواده‌های مردسالار، اکثر توجه و امکانات خود را در اختيار جنس مذکر قرار می‌دهند و به فراخور آن توقعات بيش از توان مردان دارند. تفکر مردسالاری مرد را قدرت اصلی خانواده، مسئول تمام تصمیم‌گیری‌ها و مسئول تأمین نيازهای ديگر اعضای خانواده می‌داند.»

به نظر خانم صدف مردسالاری؛ نه‌تنها به زنان صدمه می‌رساند؛ بلکه به جنس مرد نیز صدمه وارد کرده و او را برای اجرای همه اوامر زندگی تحت‌فشار قرار می‌دهد.

قسمی که قبلاً اشاره کردیم؛ در یک جامعه مردسالار زن حق درس و کار را ندارد. در اینجا وضعیت چند زن متضرر را بیان می‌داریم:

شهلای ۲۵ساله، تا پیش از فروپاشی حکومت به دست طالبان در دو مکتب در شهر مزارشریف آموزگار بود و درآمدی خوب داشت. او می‌گوید؛ با روی کار آمدن طالبان خانواده‌اش به او اجازه‌ی کار را ندادند.

شهلا: «خانواده‌ام به من گفتند که به پول درآمدم نیاز ندارند و نمی‌خواهند من کار کنم.»

 

 

فعالان حقوق زن نیز تأیید می‌کنند که وضع محدودیت‌های طالبان برای زنان، دوباره سبب رشد باورهای مردسالاری شده است. پیمان خبرنگار، در ننگرهار می‌گوید که اکنون در این ولایت بسیاری از زنان حق کار در بیرون از خانه را ندارند و از سویی، صنایع‌دستی زنان که تنها امید زنان برای رهایی از فقر دانسته می‌شود نیز بازار ندارد. پیمان: «در ننگرهار زنان از آموزش بازداشته می‌شوند و اجازه‌ی کار در بیرون را ندارند.»

فاطمه، خبرنگار می‌گوید که هرچند اوضاع زنان اندکی بهتر است؛ اما همچنان فقر و بیکاری زنان را زمین‌گیر کرده است. «در بلخ زنان حق آموزش را داشتند؛ اما با وجود فقر فراگیر، برای زنان کار نیست.»

به گفته‌ی او و شماری دیگر، زنان اما به دلیل ترس از اجتماعِ تحت تسلط طالبان از انجام‌وظیفه بازداشته شده‌اند.

افزون به گسترش فقر در بین زنان، خشونت در اثر فقر نیز افزایش یافته است. زنان می‌گویند که به دنبال تسلط طالبان و با بدتر شدن اوضاع اقتصادی حتا در داخل خانه‌هایشان مورد خشونت قرار گرفته‌ و می‌گیرند.

صهبا، تا پیش از فروپاشی حکومت جمهوریت نرس قابله بود. اما حالا خانه‌نشین است. او می‌گوید: «در آن زمان خودم کار می‌کردم. شوهرم هم نیز کار می‌کرد. شوهرم مدیر در یکی از مکاتب شخصی بود. زندگی ما بسیار خوب بود. اما با سقوط نظام جمهوریت هر دوی ما کار را از دست دادیم و از مخارج خانه قرض‌دار شدیم و به زندگی مشترک رو آوردیم. اکنون به این دلیل با انواع آزار و اذیت مواجه هستیم.»

خانم صهبا چند سال قبل با خانواده‌ی خسرش زندگی می‌کرد و زمانی که استقلالیت اقتصادی یافتند؛ زندگی مستقل را آغاز کردند. ولی با آمدن طالبان و خراب‌شدن اوضاع اقتصادی حالا دوباره با خشو و خسرش زندگی می‌کند، اما به گفته‌ی خودش به دلیل نبود جا با مشکل مواجه‌اند و آنجا را به مقصد خانه پدرش ترک خواهند کرد تا با والدینش یکجا زندگی کنند. این کار نیز به گفته‌ی او سبب بهترشدن زندگی‌اش نشده است. او تأکید می‌کند که وضع موجود او را از زندگی‌اش کاملاً بیزار کرده است.

زن دیگری به اسم رعنا می‌گوید که فقر موجب تمام بدبختی‌هاست. رعنا: «کار که نبود اقتصاد هم نیست و همه چیز درهم‌وبرهم است و هر روز جنگ و دعوا در خانه رخ می‌دهد. خداوند هیچ زن و مرد را بیکار نکند خصوصاً مردان را... »

زنان همچنان از بهره‌کشی و کاری اجباری توسط طالبان شاکی‌اند و می‌گویند که افزون بر دیگر مشکلات، جنگجویان طالب آنان را به کار بدون مزد وادار می‌کنند.

زهرا، باشنده‌ی ولایت میدان وردک به هفته می‌گوید: «طالبان با تهدید مجبورم می‌کنند تا لباس‌هایشان را بشویم و برایشان سه وقت غذا تهیه کنم.»

زهرا با شوهرش تا پیش از فروپاشی نظام در کمیسیون مستقل اصلاحات اداری و خدمات ملکی کار می‌کرد. بعد از آنکه نتوانستند از افغانستان خارج شوند، به اطراف میدان وردک پناه بردند. جنگجویان طالبان اما در بدل اختفایشان از آن‌ها غذا و باج می‌خواهند.

 با آنکه موارد خشونت علیه زنان و قتل زنان در جامعه مردسالاری مانند افغانستان پیش‌ازاین نیز زیاد بوده است؛ اما اکنون گزارش‌ها می‌رسانند که با تسلط طالبان، زن‌کشی و خودکشی زنان در این کشور شدیداً افزایش یافته است.

در کنار این موارد، روان‌شناسان و فعالان حقوق زن می‌گویند که به دنبال تسلط طالبان و وضع‌شدن محدودیت‌ها در برابر زنان، زنان بیشتر مبتلا به بیماری‌های گوناگون روانی شده‌اند.

نسیمه، فعال حقوق زن می‌گوید: «وضع محدودیت‌ها در برابر زنان، بیکاری و فقر شماری زیادی از زنان را روانی کرده است.»

مدینه مددجو که به‌عنوان مأمور در حکومت اشرف غنی کار می‌کرد نیز می‌گوید که او دچار افسردگی شدید شده است؛ اما دستی نیست که کمکش کند: «من نیاز به داکتر روان‌شناس دارم، اما توان تأمین هزینه‌ی آن را ندارم.»

یاسمین، آموزگار در یکی از کورس‌های خصوصی شهر کابل است. او می‌گوید که با کم‌شدن معاشش و بیکاری شوهرش، توان تأمین نیازهای تنها فرزندش را ندارد و این مسأله او را روانی کرده است. یاسمین: «۴۰ درصد معاشم کاهش پیدا کرد. حالا نمی‌توانم نیازهای اساسی امرا تأمین کنم.  بنا افسرده و روانی شده‌ام.»

روان‌شناسان تأکید می‌کنند که سلب آزادی افراد، بیکاری، فقر، ناامنی و مهاجرت سبب افزایش اختلالات روانی در بین مردم به‌ویژه زنان شده است.

کبرا رضایی، یکی از روان‌شناسان می‌گوید که از زمان روی کار آمدن طالبان آمار مراجعینی ‌که دچار اختلالات روانی هستند،۶۰ درصد افزایش یافته است: «در گذشته در هر ماه به گونه‌ی تقریبی ۱۰۰ تا ۱۵۰ مریض روانی داشتم؛ اما در ماه‌های اخیر که بررسی کردم در هر ماه حدود ۲۶۰ تا ۳۰۰ مراجعه‌کننده نزد ما مراجعه می‌کنند.»

این در حالی است که با تحولات سیاسی، بسیاری مردم وظایفشان را ازدست‌داده و خانه‌نشین شده‌اند و همچنان برای دختران بالاتر از صنف ششم نیز اجازه‌ی رفتن به مکتب داده نشده است.

عاقله خانمی که تحت حاکمیت طالبان زندگی می‌کند به هفته چنین می‌گوید: «تا همین چند سال پیش، عربستان سعودی از جمله معدود کشورهایی در جهان بود که قوانین سخت‌گیرانه و دست‌و‌پاگیری را در حق زنان اِعمال می‌کرد و زندگی آنان را محدود می‌ساخت و اجازه کار و فعالیت آزادانه به زنان نمی‌داد؛ اما مسوولان آن کشور بالاخره درک کردند که اجرای قوانین زن‌ستیزانه در حق زنان، برعلاوه اینکه ابروی آنها را در سطح جهان می‌برد و به شهرتش صدمه وارد می‌کند، برای بقا و پیشرفت جامعه‌شان نیز مضر است. این مساله را بخاطری یادآور شدم که اگر طالبان ممالک اسلامی را نمونه کارشان قرار می‌دهند حداقل از عربستان سعودی پند بگیرند و مانع رشد و کار و تحصیل زنان نگردند.»

خانم عاقله می‌افزاید: «در حکومت جمهوریت معلم سواد حیاتی بودم و در خانه‌ام صنف درسی داشتم و ۲۱ زن را که از داشتن دانش و سواد محروم بودند درس می‌دادم. با آمدن طالبان نه‌تنها مکاتب بلکه سواد حیاتی نیز به روی زنان بسته شد و من هم مانند دیگر معلم صاحب‌ها وظیفه‌ام را از دست دادم که این خود برایم مشکل اقتصادی و روانی را بار آورد. چون اغلب زنان منطقه‌ی ما به خانه‌ام می‌آیند و خواهش ایجاد صنف درسی را می‌نمایند؛ اما شوهرم از ترس اینکه مبادا اعضای امارت خبر شوند و او را به زندان بیاندازد؛ مانع فعالیت و درس‌دادنم می‌گردد.»

با ابراز امتنان از خانم‌های که در این عرصه با ما حاضر به صحبت شدند.

 

 به همین منظور، ملک سلمان و پسرش بن سلمان تصمیم گرفتند تا این قوانین و مقررات را لغو کنند و برای ایجاد اصلاحات جدی در عرصه حقوق زنان، گام‌های عملی بردارند. پیش‌بینی می‌شود که در آینده نزدیک، زنان عربستان نقشی پررنگ در عرصه‌های مختلف این کشور بر عهده خواهند داشت. در این میان، موضوع عجیب این است که وقتی دستگاه سیاسی عربستان تصمیم به ایجاد اصلاحات گرفت، بسیاری از آن علمای مذهبی‌ای که در گذشته در وضع قوانین و مقررات زن‌ستیزانه نقش داشتند، اکنون که ورق برگشته در تأیید اصلاحات بن سلمان سخن می‌گویند.

برچسب ها:

ارسال نظرات