نگاهی به زمینه‌های تاریخ زن‌ستیزی در ایران (۱)

نگاهی به زمینه‌های تاریخ زن‌ستیزی در ایران (۱)

مثلا «اهلی شیرازی» که از شاعران معروف قرن هجدهم است و درباره‌اش می‌نویسند عفت کلام را به نیکی پاس می‌داشته، در توهین به زنان چنین نوشته است: «چون زنی را رئیس ده کردی خلق ده را تمام رخصت ده.»

زن ستیزی چیست و چرا قرن‌ها تلاش شد تا زنان در پستوی خانه‌ها بمانند؟ پاسخ این سؤال را باید در تاریخ جستجو نمود. باید به دنبال پاسخ این سوال بود که چرا زن به حاشیه رانده و در زمره دیوانگان و مجرمان به تقصیر قرار داده شد تا با تلقین و پذیرش چنین عقیده‌ای توسط خودِ او، حتی در ذهن نیز حقوقی برای خود مطالبه ننماید. از آن فراتر حق اعتراض نیز از وی سلب شد تا مردان آزادی بی‌حسابی خود را از دست ندهند. در طول زمان، مباحثات و مبارزات زیادی راجع به حقوق زنان انجام گرفته. قدرت گرفتن بیش‌ازپیشِ جامعه مردسالار، به حاشیه رانده شدن و محرومیت از فعالیت‌های اجتماعی زنان را به دنبال داشت. این روند زنان را در خانه محصور و در مقابل، تصمیم‌گیری‌های کلان درباره کلیه امور اجتماعی برای آحاد جامعه را به مردان محول نمود.

با گذشت زمان زنان خود را در حصاری از محدودیت‌های ناشی از چنین تقسیم کاری مشاهده نمودند و برای رهائی و بهبود موقعیت خود تلاش نموده تا با مشارکت و دخالت در امور اجتماعی، تغییری در اوضاع به وجود آورند. اما چون بنابر باورهای سنتی جامعه مردسالار آن روز، تساوی حقوق بین زن و مرد خط قرمزی بود که زنان نباید از آن عبور کرده، با هرگونه تلاشی برای بیداری زنان مخالفت و با عناوین مختلف تلاش‌ها را سرکوب نمودند، چرا که این روند خطر تقسیم قدرت و اشتراک مسئولیت با زنان را دربرداشت. زنان پیشرو برای گرفتن حقوق نداشته خود به مبارزه پرداختند و هم‌زمان سعی در برطرف نمودن بی‌سوادی و کسب مهارت‌های علمی و اجتماعی در قشر زنان نمودند تا قابلیت‌های لازم را جهت مشارکت در امور را بدست آورند. با نگاهی به مفهوم حق می‌توان متوجه احساس این خطر درجامعه مردان شد: «اگر توجه کنیم که هر حق در عمل وظیفه و تکلیفی را مطرح می‌کند، بنابراین، توسعه هرگونه آزادی از طریق به رسمیت شناختن حق یا حقوقی، آزادی را بخاطر وظایف و تکالیف تازه محدود می‌سازد.» این تعریفی است که هوشنگ خضرائی در کتاب مقدمه‌ای بر اصول روحانی و اجتماعی.

ضیاء بشارتی  در کتاب «حقوق زن در ادوار مختلف» تعریفی دیگر از حقوق را ارائه می‌دهد: «حقوق عبارت از مجموع مقرراتی است که بر افراد یک جامعه، در زمان معینی حکومت می‌کند . البته حقوق معانی و مفاهیم دیگری هم دارد و آن عبارت از مجموع حق یعنی حق‌ها است ... حق، امتیاز و توانائی خاصی است که قانون به فرد یا افرادی اعطاء می‌کند تا از آن بهره‌مند شوند مانند حق مالکیت، حق نفقه، حق حضانت، حق تحصیل، حق آزادی، حق بیمه، حق رأی و ... که اگر زنان به عنوان شهروندان عادی به رسمیت شناخته شوند باید از کلیه حقوق ذکر شده برخوردار گردند.»

چه بسا عدم قبول تساوی حقوق زن و مرد بخاطر آگاهی مردان سنت‌گرا، از این امتیازات بوده که مانع رشد و پیشرفت توانمندی‌های زنان و شرکت آنان در قبول مسئولیت‌های جامعه بوده است. خلیل خاوری در کتاب «خانواده موفق» می‌نویسد: «کاملا مشخص است که فقدان پیشرفت و مهارت زن به سبب محرومیت او از فرصت و تربیت مساوی بوده است اگر به او این تساوی عنایت شده بود، تردیدی نیست که در قدرت و قابلیت هم‌تراز مرد می‌شد.»

با توجه به نکات بالا تلاش‌هائی از اوائل قرن بیستم برای احقاق حقوق زنان صورت گرفته بعضی کشورها در این امر پیشقدم بوده قوانینی تدوین نموده‌اند که در آن حقوق مساوی به زنان اعطا گردیده، اما بعضی دیگر در نیمه راه و اکثر کشورهای شرقی هنوز در اوائل مسیر طی طریق می‌نمایند. به اعتقاد بسیاری از حقوق‌دانان «حقوق زن یکی از مهم‌ترین رشته‌های حقوقی بشر است و بررسی وضعیت حقوقی زنان در هر اجتماعی بهترین شاخص برای سنجش وضعیت حقوق بشر در آن اجتماع است.»

به عبارت ساده‌تر اگر زنان در یک کشور در وضعیت مطلوب باشند این امر نشانگر این است که حکومت آن به موازین حقوق بشر پایبند است زیرا حقوق بشر هرگونه تبعیض را براساس جنسیت نفی می‌نماید.

حتی بسیاری از حقوقدانان پا را از این هم فرا‌تر نهاده و گفته‌اند حقوق زن همان حقوق بشر است به عبارت دیگر همانطور که ضیاء بشارتی در کتاب «حقوق زن در ادوار مختلف» نوشته: «حقوق زن نمی‌تواند از حقوق بشر تفکیک پذیرد و این بدان علت است که حقوق بشر بر حقوق بنیادین انسان‌ها نظر دارد و حقوق مدنی و سیاسی و اجتماعی افراد را صرفنظر از جنسیت، مذهب، رنگ، نژاد، جایگاه اقتصادی و اجتماعی آنان مورد تاکید قرار می‌دهد.»

 

اما راستی چرا در طول تاریخ بشر حقوق زنان محدود و محدود‌تر شده است؟

اِولین رید Evelyn Reed در کتاب «آیا سرنوشت زن را ساختمان بدن او تعیین می‌کند؟» می‌نویسد:  «اغلب توجیه‌گرانِ شرایط موجود، علت وجودی جایگاه فرودستی زنان را امری طبیعی و نشأت گرفته از ساختار بدن زنان می‌دانند. آنان که سعی دارند با تکیه بر علوم جدیده به توجیه شرایط موجود بپردازند، حتی تئوری‌هائی هم سرهم و بعضاً جایگاه خود را در چارچوب نظام آموزشی موجود تثبیت کرده‌اند».  مری آلیس واترز، Mary-Alice Waters از صاحب‌نظران شاخص و محققان بر جسته مبحث فمینیسم، به بررسی ریشه‌های تاریخی و اجتماعی ستم‌کشیدگی زنان می‌پردازد. نویسنده در کتاب «فمینیسم و جنبش مارکسیستی» وضعیت و جایگاه اجتماعی-اقتصادی زنان را در جوامع بدوی تشریح می‌کند و نشان می‌دهد که «زنان در دوران مادرسالاری نقشی مرکزی در تولید و گرداندن اجتماع داشتند. سپس با پیدایش جامعه طبقاتی، مالکیت خصوصی، پیدایش خانواده و خانواده هسته‌ای به شکل کنونی آن، ساختار اجتماعی جدیدی جایگزین ساختار قدیمی شده که مبتنی بر بیرون راندن زنان از صحنه‌های اقتصادی و اجتماعی بوده است.»

با این حال در طول زمان با وجود تعصبات ایدئولوژیکی و تبعیضات جنسیتی، بی‌اعتبار ساختن زنان و کم‌اهمیت‌کردن علائق و تجربیات آن‌ها، چهره عوض کرده، و زنان توانسته‌اند در هر نقطه‌ای از جهان به فراخور مقتضیات محلی و یا بر اثر پافشاری‌ها، قابلیت‌های خود را در زمینه‌های علمی فرهنگی و هنری به منصه ظهور رسانند و به موازات آن برای احقاق حقوق خود قدم پیش نهاده و مبارزه کنند. زنان در کشورهای شرقی در همین دوره، با وجود قوانین و رسم رسومات مذهبیِ دست‌وپاگیر استعدادات خود را نمایان ساخته حتی در امور سیاست و کشورداری و یا هنری آثاری از خود بجای گذارند. با وجود این زنان توانمند جامعه مردسالار تلاش خود را کرد تا جلوی حضور گسترده‌تر زنان را بگیرید. گوشه‌ای از این تلاش‌ها در عرصه ادبیات اتقاف افتاد.  مثلا «اهلی شیرازی» که از شاعران معروف قرن هجدهم است و درباره‌اش می‌نویسند عفت کلام را به نیکی پاس می‌داشته، در توهین به زنان چنین نوشته است: «چون زنی را رئیس ده کردی خلق ده را تمام رخصت ده.»

یا صائب تبریزی در یک بیت از یکی از غزلیات در تحقیر زن چنین سروده است:

قید عیال پست کند رأی مرد را / گهواره تخته‌بند کند پای مرد را

گاهی حتی نکات منفی درباره زنان پیچیده در ظاهر حکمت و پند ارائه شده و در لوای آن نویسنده و شاعر به قول خودش «شر زنانه» را مطرح کرده‌ است. نمونه‌ها بی‌شمارند و خارج از گنجایش این مقاله. از زبان و قلم عالمان و شاعران قول‌های بسیاری صادر شده که مثال‌‌های بالا مشتِ نمونه‌ی خروار است. اینها بیانگر تلاشی است که صورت گرفته تا عقب نگاه‌داشته شدن زن در تاریخ توجیه شود و حتی در فرهنگ مردمان پذیرفته شود تا جایی که زنان خود نیز این فرهنگ را به عنوان باورهای خود پذیرفته‌اند. آموزش‌ها و «آموزه»‌های اینچنینی به مرور زمان زمینه را برای پایمال نمودن حقوق زن، و هرگونه تجاوز و بی‌رحمی نسبت به او را فراهم نموده است.

در بررسی مسائل زنانِ ایران در قرون اخیر خانم بنفشه حجازی در اثر خود به نام «ضعیفه» مدارک متعددی ارائه کرده تا فرودست کردن زنان ایرانی را واضح‌تر نمایاند. او با ذکر اسناد متعدد در زمینه‌های مختلف، واقعیات اجتماعی و فرهنگی دوره مذکور را بیان کرده است. البته در همان زمان نیز زنانی، بویژه در خانواده‌های اشرافی و  خانواده‌‌های اهل علم بودند که تحت آموزش سواد و هنر قرار گرفته در زمینه‌های علمی آن زمان و سخنوری و هنر خطاطی و یا شعر آثار زیادی از خود بجای گذارده‌اند. حمیده رویدشتی اصفهانی، دختر مولانا محمود رویدشتی از شاگردان شیخ بهائی یکی از این زنان است. همسر شیخ بهایی، زن دانشمند و عالم و فقیه و محدث بود که از پدر او شیخ زین‌الدین منشار آملی چهار هزار کتاب ماند و به او رسید. از دیگر زنان عالم این دوره آمنه بیگم مجلسی است. او دختر محمد تقی مجلسی و خواهر ملا محمد مجلسی است. فاطمه کاشانی بدریه ملقب به‌ام کلثوم، ادیب بود و علوم و فلسفه را نزد پدرش ملا صدرا فرا گرفت. او سپس نزد همسرش درس خواند تا آنکه در اغلب علوم استاد شد. پریخان خانم دختر شاه تهماسب نیز جزو این دست از زنان عالم و دانشمند بوده است.

در زمینه ادبیات نیز با وجود تمام محدودیت‌ها زنانی بوده‌اند که به کار شاعری پرداخته‌اند. بیشتر این شاعران از همسران و دختران شاهان و بزرگان ایران بوده‌اند. تعدادی نیز از این زنان شاعر از افراد عادی بوده‌اند. تحقیق در این دوره نشان می‌دهد از سی تن زنان شاعر این دوره تقریبا تمامی آنها متعلق به دوران قبل از سال ۱۱۴۸ هجری قمری هستند. یکی از شاعران زن در این دوره آغا بیگم متخلص به آقایی، دختر مهتر قرایی خراسانی بود. پدرش در دربار محمدخان شیبانی از امرای خاندان شیبانی خدمت می‌کرد و خود نیز معاصر محمدخان بود. این مطلع را به نام او ثبت کرده‌اند:

ز هُشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد

دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد

در سایر هنرها چون نقاشی و خطاطی نیز زنان نقش داشته‌اند. در همین دوران سیاه و سخت برای زنان می‌توان به چهره‌هایی برخورد کرد که حتی در جنگجوئی نیز پا به عرصه میدان می‌نهادند و فرماندهی لشگر را به عهده می‌گرفتند. خانم بنفشه حجازی در اثر خود به نام «ضعیفه» تاکید می‌کند که «در همین دوران زن همچون کالا قابل معامله بود به منظور گرفتن حکومت ولایتی و یا برقراری صلحی و یا شکست در جنگ و یا سایر موارد این زنان بودند که بدون هیچ اختیاری مورد معامله قرار گرفته و یا در موارد بدتر اسیر گردیده و یک روزه تمام جاه و مقام خویش را از دست می‌دادند. بدیهی است با چنین نگاهی طبقات پائین اجتماع وضعیت بد‌تری داشتند.» / ادامه دارد.

ارسال نظرات