به گزارش هفته، به نقل از رسانه کانادایی «گلوب اند میل»، این نویسنده درباره جزئیات سفرش به ایران گفته است: «سفر به سراسر ایران، چیزهایی را برای شما مشخص خواهد کرد که نمیتوان این حقایق را از راه دور درک کرد. ایران واقعی را باید با ابهامات نهفته در آن شناخت.
روزی که به ایران سفر کردم، علی، راهنمای سفرم به ایران بود. او قبل از انقلاب ۱۹۷۹ در یکی از مدارس شبانهروزی در حوالی لندن درس خونده بود و واقعا زبان انگلیسی را با تسلطی در حد ملکه انگلیس صحبت میکرد.
قبل از اینکه به ایران سفر کنم، فکر میکردم اطلاعات زیادی درباره ایران دارم. کتابها و مقالات زیادی خوانده بودم. حتی کتابی با شش هزار کلمه درباره تاریخ ایران آماده کرده بودم. چهار سال از عمرم را هم صرف تحقیق درباره ایران کرده بودم تا رمانی ۳۵۴ صفحهای بنویسم که اتفاقات آن تا حدی در جغرافیای ایران رخ میداد، بدون آنکه به این این کشور رفته باشم، اما بعد از حدود چهار ساعت حضور در ایران، بیشتر از چهار سال مطالعه درباره ایران، آموختم. بعد از ۱۶ ساعت حضور در ایران به عینه متوجه شدم که سرنخ جدی از واقعیت ایران در دست ندارم.
اولین شب اقامتم در ایران با راننده جوانی آشنا شدم و با او به حرم امام هشتم شیعیان رفتم. او آدم بسیار مذهبی بود که وقتی پای به حرم گذاشت، اشک در چشمانش جمع شد، ولی با این وجود، به گفته خودش چند سال قبل از ایران فرار کرده و در عقب یک کامیون به بریتانیا پناهنده شده بود. بعد از سه سال هم پناهندگیاش مورد تایید قرار گرفته بود. همسرش هم بریتانیایی بود. میگفت دلش برای مادرش و حرم امام هشتم شیعیان تنگ شده بود و در نهایت به ایران برگشته بود. فکر نمیکردم یک فرد بسیار مومن مسلمان ببینم که دلش نمیخواست در جمهوری اسلامی زندگی کند. همین مساله برایم یک یادآوری و تلنگر جدی بود که ما در عصر اطلاعات، خیلی چیزها را نمیدانیم.
البته قبل از سفر به ایران، در سراسر بیروت، دمشق و اورشلیم رفته بودم و از یمن، عمان و ترکیه هم دیدن کرده بودم، اما انگار هیچ کدام از این سفرها مرا برای رویارویی با واقعیت ایران آماده نکرده بود؛ جایی که برایم جالب بود که گفته میشد انجمن روحانیون مبارز با جامعه روحانیت مبارز در دو طیف سیاسی مخالف هستند.
سپس من و علی به شهر قم رفتیم. آنجا مرا به دفتر زائران خارجی حرم بردند. آنجا یک روحانی جوان از من سوالاتی پرسید که چندان سوالات معمولی نبود. میپرسید آیا تو آمریکایی هستی؟ پدر و مادرت اهل کجا هستند؟ با جامعه ایرانیان کالیفرنیا ارتباط داری؟ بعد هم کتابچه راهنمایی به زبان انگلیسی به من دادند که توصیه میکرد پولهایم را در جیب مخفی نگهداری کنم.
به نظرم در جامعه ایران، بسیاری از شهروندان به طور مداوم دستورات حکومت را دنبال میکردند تا بدانند مثلا در این هفته چه چیزهایی برای آنها مجاز است. البته حکومت هم به طور مداوم، شهروندانش را تحت نظارت دارد.
در کنار خیابانها نیز بیلبوردهایی با مفاهیم خشن از پندهای قرآنی دیده میشد. کمی دورتر، دختری را دیدم که بی تفاوت به فرمانهای گشت ارشاد در جمهوری اسلامی، حجاب اجباری را کنار گذاشته و موهایش را بیرون داده بود. گوشه دیگری در پارک هم گروهی از عشاق نشسته بودند. همچنین بعدها فهمیدم که ایران، بزرگترین جمعیت یهودیان خاورمیانه (در خارج از اسرائیل) را دارد.
اینها گوشهای از واقعیتهای جامعه ایران بود که به نظرم در سفر به دست میآید و نه با دیدن تلویزیون و یا گشت و گذار در فضای مجازی.»
ارسال نظرات