بخش بزرگی از جهان در این روزها به استقبال سال نو میرود. خرید، تزئین، سفر، رستوران و فعالیتهای مشابه دیگر در دستور کارند؛ همگی برخاسته از سرخوشی روزهای تعطیل و در جهت شادی و جشن. اما سرزمین نگونبختِ ما اسیر غم و اندوه است؛ درد کشتهشدگان و اعدام شدگان اعتراضات، نگرانی برای جوانانی که دربند بهسر میبرند، و ترس از اعدامهای بیشتر.... دیوارهای قفس روزبهروز تنگتر میشوند.
اما راه رهایی کشورمان از این ورطهی جهنمی چیست؟ آیا قهرمانی سپیدپوش میآید و زنجیرهای اسارت را برایمان میگسلد؟ آیا روزی حکومت از سرکوب مبارزات خسته میشود و قدرت را پیشکش میکند تا کسی آن را تحویل بگیرد؟ آیا مبارزهی مردم، ازخودگذشتگیهای هر روزهی دختران و پسرانِ ایران بدون اتحاد نیروهای سیاسی برای ایجاد یک آلترناتیو ممکن است به حذف دستگاه سرکوب بیانجامد؟
احتمالا با من موافقید که پاسخ به تمامی سوالات بالا منفی است؟ پس چاره چیست؟
امروز بیش از هر زمان دیگری دغدغهمندان ایران بر ضرورت ائتلاف نیروها برای رهایی از وضع موجود آگاه هستند اما این آگاهی باید به برنامهی عمل ترجمه شود.
آقای حسن شریعتمداری، یکی از معتبرترین چهرههای اپوزیسیون و ساکن آلمان است که در دهههای اخیر تلاش بسیاری برای ایجاد نزدیکی و هماهنگی بین نیروهای سیاسیِ طالبِ تغییر انجام داده است. پس از اینکه سه سال پیش «شورایِ مدیریتِ گذار» را بنیانگذاشت، بر اساس تجربیات به دست آمده، امروز طرحی برای اتحاد نیروها ارایه کرده است.
طرح آقای شریعتمداری بر استفاده از سرمایه اجتماعیِ جامعه ایرانی بنا شده است: گردآوردن گروه کوچکی، ۷ تا ۱۱ نفر از افراد دانا و خوشنام و معتبر که غیرحزبی، و یا قادر به تفکیک منافع حزبی از منافع ملی، و ارجح شمردن دومی به اولی هستند. آقای شریعتمداری در گفتوگوی مشروحی که با «هفته» داشته و در همین شماره منتشر شده، میگوید که این گروه کوچک باید نقش هیئت موسسِ شورایی را ایفاکند که او آن را «شورای انتقال قدرت» مینامد. به زعم آقای شریعتمداری این شورا حدود ۲۰۰ شخصیت را دربر میگیرد که از علی کریمی تا حامد اسماعیلیون و مسیح علینژاد، نمایندگان دانشگاهیان، رهبران احزاب قومی، نمایندگان کارگران و کارمندان و هنرمندان و نویسندگان و حقوق بشریها و ....در آن میگنجند.
برنامهای که آقای شریعتمداری سعی در ارائهی آن دارد به باور من تنها راه برونرفتِ پیروزمندانه و دموکراتیک از شرایط فعلی و رسیدن به کارپایهای برای ساختن ایران فرداست. تنها چنین جمعی میتواند کم و بیش با تمامی اقشار جامعه ارتباط برقرار کند و بدون اینکه انتخاباتی صورت گرفته باشد برای یک دورهی گذار خواستهای گروههای مختلف اجتماعی را نمایندگی کند.
طبیعتا طرح آقای شریعتمداری میتواند در جزییات مورد نقد قرار بگیرد اما از اجرای خطوط اصلی آن راه گریزی نیست، اگر بهدنبالِ گذاری کمهزینه و پرفایده هستیم.
آقای حسن شریعتمداری باور دارد که این جمع و این شورا میتواند به بخشهای محافظهکارترِ اقشار متوسط جامعه اطمینان بدهد که میتوانند به جنبش «زن زندگی آزادی» بپیوندند و نه تنها امکانات امروزش را از دست ندهند بلکه از امتیازاتِ ایرانِ دموکراتیکِ فردا برخوردار شوند.
او همچنین باور دارد که این شورا دارای اقتداری خواهد بود که میتواند به اعضای سازمانهای وابسته به حکومت، عفو و اطمینان بدهد و پیوستن آنها به صفوف معترضان را راحتتر کند.
راهی که حسن شریعتمداری، این پژوهشگر و سیاستمدار دلسوز پیشنهاد میکند کمهزینهترین و پرفایدهترین راه است. اما آیا جامعهی نخبگانِ ایران به این بلوغ رسیده تا بتواند منافع ملی را به منافع گروهی ارجح شمرده، کنار هم بنشیند و مدیریت تغییر سیستم را شکل دهد؟
در پاسخ به این سوال یاد بیتی از «سایه» میافتم: بخت شورم ره بر این امید بست / وآن طلایی زورق خورشید را صخرههای ساحل مغرب شکست.
«ساحل مغرب» در تغییر و تحولات ایران دارای منافع است و برای اینکه صخرههایش زورق خورشید مهسا و محسن و سارینا و نیکا و.... را نشکند استواری، شجاعت و وفاداری به اصول استحکاماتی هستند که نخبگان کشور باید به آنها مجهز باشند.
به امید اینکه سال ۲۰۲۳ برای مردم کشورمان سال دیدار با خورشید آزادی و مسئولیتپذیری باشد.
ارسال نظرات