یکی از مسائلی که مخالفان اسماعیلیون - مثل احمد زیدآبادی، روزنامهنگار اصلاحطلب - مطرح میکنند این است که او به دنبال انتقام است و خشونت را دیکته میکند. اسماعیلیون در این یادداشت خطاب به همسرش نوشته: «میدانستم اگر بخواهند پروندهسازی کنند، ضعفها را در کجا میجویند، نگذاشتم ذهنم از انتقام لبریز شود...همیشه گفتهام دادگاه…گفتم دادخواهی... باید نورنبرگ را بر پیشانی آنها نوشت. باید حقیقت و عدالت را در آزادی جستجو کرد. اسماعیلیون در بخش دیگری با اشاره به حضور در کنفرانس امنیتی هالیفاکس، نوشته:«...اغلب در هتل میماندم چراکه نمیخواستم در لانگ شات هیچ عکسی با نظامیان دیده شوم، چون خواستهای از آنها ندارم.»
حامد اسماعیلیون درباره سازماندهی اعتراضهای ایرانیان خارج کشور نوشته: «به قول هدایت فحش از اصول تعادل آدمیزاد است اما مگر…با فحش و نفرین و دعا عمله ظلم سقوط میکند؟ مبارزه نیاز به سازماندهی دارد. پس کارهایی را که به ذهنم رسید انجام دادم و برای آن کارها به سفرهای زیادی رفتم. بسیاری از سفرها از قبل این انقلاب تنظیم شده بود.»
اسماعیلیون بدون اشاره به مصداق اما به شایعاتی اشاره میکند که «اوباش جمهوری اسلامی» برای او درست کردهاند و به پریسا مینویسد: «…اگر بودی به تک تک آنها میخندیدی. از هرکس توانستند استفاده کردند تا ضربهای بزنند...»
اسماعیلیون تخمینی هم درباره زمان پیروزی انقلاب داده است: «گمان کنم سال چهارم رفتن تو، سال سقوطشان باشد…»
اسماعیلیون در پاسخ به طعنههایی که او را به غرور متهم میکنند خطاب به پریسا نوشته: «میدانی کیش شخصیتی در من نیست... اگر در آمدن روزهای روشن یک جان دیگر هم باید فدا شوم چرا من نباشم.»
اسماعیلیون نوشته تصمیم داشته اوایل دسامبر به ایران برود: «.. فقط مانده بود دکمه آخر را بزنم تا خرید بلیت به تهران کامل شود، گفتم میروم، کنارشان میجنگم و میمیرم، این جنگ برای من ادامه نبرد دادخواهی است اما بلیت را نخریدم، گفتم همیشه برای مردن وقت هست…»
ارسال نظرات