گفت‌وگوی اختصاصی هفته با زینب موحد هنرمند نقاش

گفت‌وگوی اختصاصی هفته با زینب موحد هنرمند نقاش

نیما قاسمی

زینب عزیز! سال ۱۳۹۷ آثار خودت را با عنوان کلی «باغ محصور» به نمایش گذاشتی… در ۱۴۰۰ عنوان «شرایط ناپایدار» را انتخاب کردی… در ارتباط با هنرهایی که ابزارشان کلمه نیست، بلکه عناصر سازنده‌ی آن‌ها عناصر انتزاعی‌تر مثل رنگ و شکل و طرح است، به گمانم نام‌گذاری هنرمند اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. چون نامی که شما بر اثر یا آثار خود می‌گذاری، تا حدی ذهنیت شما را آشکارتر بیان می‌کند. بر این اساس سؤال می‌کنم چرا «شرایط ناپایدار» … چرا «باغ محصور»؟

زینب موحد: در حقیقت در مورد باغ محصور قرار نبود این عبارت عنوان مجموعه باشد. از اول به‌عنوان (باغ تن) نام‌گذاری شده بود و با همین دو کلمه تصویرهای زیادی در ذهن من شکل گرفت. یعنی به شوق می‌آورد من رو چون هر آنچه که در آن دوران مشخص می‌خواستم برون‌ریزی کنم از این عبارت ملهم می‌شد. چهار روز قبل از نمایشگاه گالری گفت ارشاد اجازه نداده این عنوان روی پوستر برود و فقط چهل دقیقه به من زمان دادند تا عنوان جدید رو بگویم برای چاپ کاتولوگ و پوستر. دقایق بدی بود و زیر فشار روحی (باغ محصور) به ذهنم رسید که ابراز تمام خفگی‌های تحمیلی و محدودیت‌های موجود چه به‌عنوان زن و چه به‌عنوان نقاش روی من بود. این در حصار بودن تن کمک به مفهوم‌سازی بیشتر کارها کرد و مخاطب ارتباط بیشتری با آثار برقرار کرد. جمله معروف محدودیت باعث خلاقیت هست رو اینجا برای بار چندم (در فضای فرهنگی ایران) تجربه کردم.

در مورد شرایط ناپایدار عنوان مجموعه کمی دیر شکل گرفت. شاید اواسط انجام پروژه. برخلاف دوره‌های قبل تصویر من رو با خودش همراه کرد و جلو برد. یک جور عدم قطعیت در تک‌تک اجزا این مجموعه هست. همه‌چیز در حال تبدیل‌شدن از چیزی به چیزی دیگریست که اتفاقاً این ناپایداری وعدم ثبات با خود نفس زندگی و هر آنچه دروست تنیده شده. همه‌چیز گذراست کافیست که فقط کمی دقت کنیم. در دورانی که نام مجموعه شکل گرفت هم دوران اوج کووید بود و هم آشفتگی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایران، سال ۱۳۹۸ – ۱۳۹۹ و من که همیشه و به‌طور ویژه‌ای معتقد به (دائماً یکسان نباشد حال دوران) و نظاره‌گر عبور و تغییر شرایطم، ناپایداری و بی‌ثباتی رو بیشتر از هر زمان دیگری حس می‌کردم. هم‌زمانی این تصاویر در کارهایم و حال و هوای فکری توصیف‌شده من رو به عبارت (شرایط ناپایدار) نزدیک کرد که اتفاقاً برخلاف همیشه که نوعی شاعرانگی در عنوان دوره‌های مختلف کارهایم بود این بار جنبه‌ی خبری داشت و می‌توانست تأثیر متفاوتی بر روی مخاطب بگذارد و از آن گذشته پیدا کردن عنوان درست بر روی مجموعه برای خود من بسیار اهمیت ویژه‌ای دارد که این عبارت کاملاً درست و به‌موقع نمایان شده بود.

برای من کلمه‌ها تصویرند و تصویرها کلمه و جدایی در آن‌ها نمی‌بینم. این دو درهم‌تنیده می‌شوند و چیزی به نام احساس را در من شکل می‌دهند که این احساس بعد از عبور از فیلتر اندیشه و آگاهی من به سنتزی می‌رسند که اثر را شکل می‌دهد.

به نظر می‌رسد هنرمندان آثار خود را هم تحت‌تأثیر تجربه‌ی شخصی خلق می‌کنند و هم طبیعتاً بعدی جمعی به آن می‌دهند. در آثار تو عموماً خانم‌ها تصویر شده‌اند در موقعیت‌های مختلف بی‌آنکه چهره‌ی آن‌ها پیدا باشد. این احساس به من دست داد که آثارت نوعی «خودنگاری» (Autography) هستند. چون انگار خودت را در موقعیت‌های مختلف تصور کرده‌ای. درعین‌حال، چهره پیدا نیست. درنتیجه، هم خودت هستی و هم نیستی… خودت هستی به تفریق از چهره‌ات… یعنی زنی در جامعه… آیا این برداشت من درست است؟ در این صورت توضیح می‌دهی؟

زینب موحد: سؤالی که مطرح کردید جواب را در خودش مستتر دارد.

در مورد شخص من در جایگاه نقاش، تک‌تک کارهایم از تجارب زیست شده‌ام در دوره‌های مختلف زندگی‌ام از کودکی تا به الان دخیل بوده. آن‌قدر نزدیک که خیلی از آن‌ها را می‌توانم مستقیماً به دوره‌ها و اتفاقات مشخصی در زندگی‌ام ارجاع دهم. که البته بازگو کردن این جزییات کمکی به تأثیرگذاری بیشتر اثر حداقل من نمی‌خواهم که بکند و برای من محفوظ خواهد ماند و همین‌که در جایگاه محرک شکل‌گیری اثر عمل می‌کند کافیست.

چیزهایی که گریبان مرا می‌گیرد و شدیداً نیازمند به برون‌ریزی ست و تا زمانی که تبدیل به نقاشی نشوند تصاویر جدیدی جایگزین آن در ذهن من نخواهد شد و طبیعتاً در چنین شرایطی چرخه تولید اثر متوقف می‌شود.

این‌ها را به تفضیل گفتم که به اهمیت تجربه شخصی هنرمند (بعضی هنرمندان) در پروسه خلق اثر اشاره کنم. پرتره زن به کرات در دوره‌های مختلف کاری من در نقاشی‌هایم حذف‌شده به چند دلیل.

ازآنجایی‌که کارهای من به‌نوعی خودنگاره است ولی هدف من این نیست که مخاطب زینب موحد را در کار ببینید. من به مثابه زن (هر زنی) در کارهایم حضور دارم و این کمک بسیار زیادی به هم‌ذات پنداری مخاطب زن در آثارم می‌کند.

شاید یکی از دلایل انتخاب خودم به‌عنوان سوژه این باشد که ارتباط بیشتری با تن و فیگور خودم برقرار می‌کنم و پیدا کردن فرم و رنگ و نور مناسب و پوشش سوژه برایم قابل‌دسترس‌تر است. در بعضی جاها پرتره به این دلیل حذف‌شده که اعتراضی به اهمیت بیش‌ازحد به تن زن باشد.

زنی که تنش مهم است چه در جایگاه معشوق چه در جایگاه همسر و مادر، به خاطر جنبه جنسی و کار فیزیکی که در خانه می‌کند صورتش به‌عمد حذف می‌شود و تنش در تصویر باقی می‌ماند. تنی که اتفاقاً منفعل و مطیع نیست. ذهنی آگاه هدایت‌گر آن است. زنی که کتاب و روزنامه می‌خواند و اجازه نمی‌دهد که شرایط تحمیلی و وظایفش او را از دغدغه‌ها و آرزوهایش در جایگاه یک انسان امروزی و آگاه دور نگه دارد. درنتیجه از موقعیت ابژه جنسی بسیار فراتر می‌رود و موقعیت خود را در جایگاهی انسانی آزاده ابراز می‌کند. و حذف سروصورت نتیجه عکس چیزی که توصیف شد را می‌دهد.

چه عالی… زینب! بگذار بگم که من هیچ پروا نکرده‌ام که خودم را فمنیست بنامم. چون فمنیسم برای من معنای ساده‌ای دارد: اینکه زنانه‌نگری را باید جدی گرفت و باید از دید رنان هم نگریست. هر جامعه‌ی انسانی که نیمی از جمعیت آن زن است، باید بتواند از دید رنان هم به خود نگاه کند. به قوانین خود، به عرف خود، به مذهب خود… من حتی دین تازه‌ای می‌شناسم که زنان را در برگزاری مناسکش در اولویت قرار می‌دهد. اما خود این واژه‌ی «فمنیسم» (زنانه‌نگری) مقاومت‌های بسیاری را برانگیخته است. حتی از ناحیه‌ی مردم تحصیل‌کرده از زن و مرد. . نظر تو چیست؟ «فمنیسم» را چطور می‌فهمی؟ مطابق با فهم من، کارهای تو فمنیستی‌ست. (زنانه‌نگرانه) آیا این عنوان را برای خودت و آثارت قبول می‌کنی؟ یا ملاحظاتی داری؟

زینب موحد: ببین نیما متأسفانه در حق این کلمه اجحاف شده به خاطر رویکردهای نابجا و تندروی‌های عجیبی که دسته‌های مختلف فمنیستی ابراز کردند. در جامعه ما دقیقاً بعد اشتباه این واژه جا افتاده. یک فمنیست رو مردستیز می‌دونند درصورتی‌که آن بخش هویت مستقل و داشتن استقلال مالی و اجتماعی زن رو از خواستگاه فمنیسم برداشتند و اون رو تبدیل به مردستیزی کردند.

بله، من فمنیست هم هستم. چه بخواهم و چه نخواهم، همین‌که آثار من روایت‌های زن محور و مصائب و مشکلات و دغدغه‌ها ویژگی‌ها و حتی لطافت‌های زن رو بازگو می‌کنه زیر بیرق فمنیسم قرار می‌گیره. من نه ابایی دارم از گفتن اینکه آثارم فمنیستیه و نه افتخار می‌کنم.

روان من به‌عنوان یه انسان، یک زن و یک نقاش نیاز به برون‌ریزی‌هایی ازاین‌دست داره و تا زمانی که هست من همراهشم و سانسور و یا تکذیبش نخواهم کرد. اصولاً نه با ستایش این رویکرد موافقم و نه با تقبیح و سرکوبش.

تا زمانی که زن هست فمنیسم هم هست پس دشمنی و مقاومت کردن چه در هیبت یک روشنفکر تحصیل‌کرده و چه در هیبت یک انسان ناآگاه مسخره و بیهوده ست. صحبت‌های زیادی میشه در این‌مورد کرد که نه من تخصص و دانش کافی دارم و نه اینجا مجال گفتنش هست.

زینب در مورد این نمایشگاه آثارت که در شیکاگو از هشتم دسامبر برگزار شده هم می‌خوای توضیحاتی بدی؟ اسمش «زن، زندگی، آزادی» بود… مفهومش اینه که تو هم از هنرمندانی هستی که با انقلاب زنانه در ایران همدل و همراهی؟

زینب موحد: مسلماً و بدون شک منم همراه انقلاب زنانه‌ام. نه‌تنها همراه که از بطن و بدنه این اتفاقم. سال‌هاست دارم در کارهام فریاد زن زندگی آزادی سر میدم و خوشحالم که بالاخره فریاد ما شنیده شد. یک اثر از مجموعه باغ محصور از من در این نمایشگاه هست و سه اثر دیگر به‌صورت اسلاید بر روی دیوار به نمایش گذاشته میشه که اتفاقاً در راستای مجموعه باغ محصور ولی با لحن صریح‌تر و تندتری تصویر شدن.

اصل کارها در لندن بود و به دلیل تصمیم و برپایی سریع نمایشگاه کارها به شیکاگو نمی‌رسید ولی به‌هرحال به صورتی دیگر به روی دیوار رفت.

برچسب ها:

ارسال نظرات