اکنون به معرفی پنج شاعری که با داشتن استعداد فوقالعاده در سرودن شعر در پشت ابرهای جهالت و تعصب پنهان گردیده و کسی با آنها شناسایی ندارد را میپردازیم:
شعرمیراث مادری/ مادر و چهار دختر، ۵ شاعر زن از یک خانواده
دختر دانش آموزی روستایی در ولسوالی زیباک بدخشان یکی از ولسوالیهای دوردست این ولایت، طبع شعرش به جوش آمد و برای نخستینبار در صنف ششم مکتب شعر سرود.
نامش عزت خانم است و اکنون با پشت سرگذاشتن ۴۱ بهار زندگی، مادر چهار دختر میباشد. دخترانی چون خودش اهل شعرو شوروشیدایی؛ میگوید، صنف دهم مکتب بود که بربنیاد عرف حاکم آن زمان، ابرستبربختش آسمانگستر شد و تن به ازدواج داد.
ازدواجی که به گفتۀ او مانع ادامۀ آموزشهای عالی شد و دیگر نتوانست، بالاتر ازصنف دوازدهم قدم بگذارد و افزون برآن، گیرافتادن دردام زندگی مشترک و دغدغۀ پرورش کودکان، او را نسبت به گردآوری و بستهبندی شعرهایش بیعلاقه ساخت و تا هنوز که هنوز است، محصول ۲۷ سال سرایشگری را به گونۀ منظم در اختیار ندارد. عزت خانم مادر چهار دختر شاعر؛ تصمیم گرفته است تا برای ادامه آموزش دخترانش بیاستد و مبارزه کند تا دخترانش مانند خودش تن به ازدواج ندهند و قبل از ازدواج ادامه تحصیل بدهند و در همکاری و حمایت همسرش بتواند پای دختران را تا دروازههای دانشگاه بکشاند، کاری که برای یک زن روستایی در دورترین نقطه افغانستان و به دور از امکان است.
عزت خانم متخلص به مشعل سلیمی بنت مولاداد متولد در ولسوالی شغنان بدخشان. فارغالتحصیل لیسه حضرت ولسوالی زیباک. ازسال ۱۳۷۷ الی ۱۳۸۰ به صفت معلم در لیسه نسوان زیباک، از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۲ بحیث کارمند امور اجتماعی موسسه افغان اید، و از سال ۱۳۸۲ کارمند امور اجتماعی در موسسه بنیادآغاخان. سرایش شعر را در دوران مکتب آغاز و تا کنون شعر میسراید.
سرودههای خانم مشعل سلیمی عمدتاً در رابطه به آزادی، وطندوستی، صلح و عرفان است. نظیفه سلیمی، آمنه سلیمی، نیلوفر سلیمی و حلیمه سلیمی چهار شاعر و چهار دختر عزت خانماند که دوتن آنان قبل از حاکمیت طالبان دانش آموز مکتب و دوتن دیگر دانش آموز دانشگاه بودند. آمنه دانشجوی دانشکدۀ زبان و ادبیات دانشگاه کابل و حلیمه دانشجوی دانشکدۀ اقتصاد دانشگاه بدخشان و دو خواهر دیگر (نیلوفرونظیفه) دانشآموزان مکتب بودند.
هر چهار خواهر که هنر شعر سرودن را از مادر به ارث بردهاند میگویند؛ آنان وابسته به یک خانوادۀ فرهنگیاند و درپی حمایت پدر و مادر توانستهاند که افزون بر ادامۀ آموزش در میدانهای فرهنگی شعر تولید کنند و بسرایند.
حلیمه سلیمی و آمنه سلیمی که در پی حمایت پدر و مادر به دانشگاه راه یافتهاند میگویند، آنان به تبعیت ازمادروفضای عاشقانۀ خانواده، از کودکی به سرودن شعر آغاز کردهاند و تا کنون دهها پارچه شعر سرودهاند.
میگویند، آنان بیشتر درقالب غزل شعر میسرایند و شعرهایشان در فضای مجازی مخاطبان بیشماری دارد. آرزو دارند که روزی با این سرایشگری بتوانند درزمرۀ شاعر زنان تأثیرگذار قرار گیرند.
نظیفه سلیمی یک تن دیگر از دختر شاعران این خانواده میگوید که او از پنج سال به این طرف با تأثیرپذیری ازمادرش و عشقی که نسبت به خانوادهاش دارد، به سرایشگری آغاز کرده است و آرزو دارد که روزی یکی ازکنش گران فعال در عرصۀ شعر افغانستان باشد.
به گفتۀ نظیفه او در شعرهایش دردهای ناگفتۀ زنان و رنجهای بیکران و محرومیتهای بیپایان آنان را فریاد کرده است تا باشد با سلاح شعر به جنگ سیاهی برود و غبار نشسته بر بخت و اقبال زنان را بزداید.
وی میگوید، بیش از ۱۰۰ پارچه شعر را در این مدت گردآوری کرده، اما به دلیل نبود امکانات تا هنوز نتواسته است که به چاپ برساند.
این شاعر خواهران میگویند که تا هنوز هیچ یک از نهادهای فرهنگی و حکومتی در بدخشان به آنان توجه نکرده است و در صورت حمایت نهادهای فرهنگی و تشویق آنان در این راه میتوانند که بهتر و بیشتر بسرایند.
با آن که این خواهران قریحۀ فوق العادۀ شعری دارند، به دلیل عدم حضورشان در میدانهای فرهنگی کمتر شناخته شده باقی ماندهاند.
سلیمی، پدر این این چهار شاعر زن که کارمند یک نهاد غیرحکومتی در ولسوالی زیباک بدخشان است، میگوید که او بیشترین سرمایهگذاری را روی آموزش دخترانش انجام داده است و هنور هم امیدوار است تا دختران این خانواده بتوانند که با ادامۀ آموزشهای عالی به قلههای مؤفقیت برسند.
سلیمی میافزاید که او و خانمش بخش بزرگی از درآمد ماهانهشان را صرف آموزش دخترانشان میکنند و افزون برآن تمام سهولتهای لازم را درحد توان برای این دختران فراهم کردهاند.
چهارخواهرکه در فاصلههای سنی نه چندان زیادی از هم قرار دارند، دریک فضا شعر میسرایند، فضایی که آدمی گاهی در داوری میان این شعرها نمیتواند کمترین تفاوت آفرینش گری این سرایش گران را دریابد.
این شاعرزنان درقالبهای غزل، زبان عاشقانه و روح سرشارازعشق را با بیان هنرمندانۀ احساسشان به تصویر کشیدهاند که بیان گرحضور نیرومند نوستالوژی مشترک میان این ۵ شاعر زن میباشد.
اکنون مصراعهای ازچند بیت این شاعرزنان را مرورکنید تا نقطۀ پیوند آنها درصورت و معنا وغایت شعری به درستی روشن شود:
چشم مستت به نگاهی دلم آسان گیرد
به تبسم لب لعل تو زمن جان گیرد
خوب داند که مرا تاب ترشرویی نیست
هرچه گیرد زکفم با لب خندان گیرد
(عزت خانم سلیمی)
تو با نیرنگهای پیهمت هرچند معروفی
و من یک دخترافسرده، دلتنگ، وسواسی
همش طرح نگاهت درخیالم رنگ میبندد
دل و جانم فدایت گرچه خیلی قدرنشناسی
(آمنه سلیمی)
از دلم بیخبری آه ولی حق با توست
اینکه من خانه خرابم توچه پروا داری
قصۀ عشق ازمنِ آشفته بجو
و من عاشقترازآنم که تقاضا داری
(حلیمه سلیمی)
دوباره عزم سفرمیکنی و دراین شهر
تمام خاطرهها جاودانه میماند
مرو که دست صداقت ستیز تنهایی
برای مردن من صد بهانه میماند
(نظیفه سلیمی)
دلا وابستۀ چشمان زیبایش نشوهرگز
که دراوج نگاه خویش رمزدلبری دارد
اگرچه سهم من ازحسن زیبای توچیزی نیست
ولی دل بهر دیدارتو هرشب محشری دارد
(نیلوفرسلیمی)
این چند مصراع ازچند نمونۀ شعر این شاعرزنان نشان از فریاد مشترک برای دستیابی به مطلوب مورد نظرودنیای ایدهآل و جهان زنانهیی است که بهشت موعودشان با مردانهگی این عالم خاکی دزیده شده است.
هرچند این خانواده در جغرافیای مذهبی اسماعیلی با برخورداری از آزادیهای اساسی نسبت به دیگر جغرافیای بدخشان نفس راحتتر میکشند و خاطرآسودهتری دارند، اما فقر، محرومیت و عقبافتادهگی مردمان این جغرافیا سرنوشت آنان را با دیگرزنان نگون بخت و محروم از حق کار و آموزش در تمام کشور گره زده است و فریاد این شاعرزنان برای رهایی و آزادی زنان گیرافتاده دردام تعصب و تبعیض همواره از دور دستها بلند بوده است.
منبع: وب سایت و صفحه فیسبوک سیمای شغنان
نوشته: صورت کاشانی
ارسال نظرات