معرفی سه کتاب از حامد اسماعیلیون:

تابستانی با پنج تیر؛ خاطرات بریده‌ی صدراعظم و در این خانه برف می‌بارد

تابستانی با پنج تیر؛ خاطرات بریده‌ی صدراعظم و در این خانه برف می‌بارد

خبر تأسیس انتشارات «پری‌را» که نامش از ترکیب نام «پریسا» همسر و «ری‌را» دختر حامد اسماعیلیون گرفته شده است توسط خود او در یک صد و هفتاد و یکمین نشست کانون کتاب تورنتو اعلام شد و هم‌زمان از سه کتاب جدیدش رونمایی کردند. «تابستانی با پنج تیر»، «خاطرات بریده‌ی صدراعظم» و «در این خانه برف می‌بارد» سه کتابی بود که در «کانون کتاب تورنتو» توسط خود نویسنده معرفی شد. در این یادداشت به‌طور اجمالی به معرفی این سه کتاب می‌پردازیم. هر سه این کتاب را کانادایی‌ها در وب‌گاه انتشارات پری‌را به نشانی https://www.pareera.com/ می‌توانند تهیه کنند و تورنتویی‌ها با رفتن به فروشگاه بامداد در ورد آن یانگ می‌توانند آن‌ها را خریداری کنند. تمام عواید این سه کتاب به «انجمن خانواده‌های جان‌باختگان پرواز پی‌اس‌۷۵۲» تعلق می‌گیرد تا صرف مبارزه برای دادخواهی شود و این روزها که خیزش انقلابی مردم با راهپیمایی‌های چند ده‌هزار نفر در خارج از کشور با هم‌یاری حامد اسماعیلیون و «انجمن خانواده‌های جان‌باختگان پرواز پی‌اس‌۷۵۲» برگزار می‌شود این موضوع دوچندان اهمیت پیدا کرده است.

درباره نویسنده:

هرچند حامد اسماعیلیون اکنون به‌عنوان انسانی دادخواه کاوه آهنگروار به شهرتی جهانی رسیده است اما شاید هنوز بسیاری ندانند او علاوه بر این که داندان‌پزشک است نویسنده‌ی توانایی هم هست. اسماعیلیون در کارگاه‌های «امیرحسن چهلتن» داستان‌نویسی را به‌طورجدی پی گرفت و نخستین کتابش مجموعه داستانی «آویشن قشنگ نیست» را در ۱۳۸۷ در نشر ثالث منتشر کرد و سال بعد در بخش بهترین «مجموعه داستان اول» برنده‌ی نهمین دوره‌ی جایزه‌ی بنیاد هوشنگ گلشیری شد و در جایزه‌ی ادبی «روزی روزگاری» در همان سال موردتقدیر قرار گرفت و نامش به‌عنوان نویسنده سر زبان‌ها افتاد.

داستان‌ها هرچند مستقل هستند اما همه حکایت‌هایی از نسلی سوخته یک محله دارند و همه به نحوی با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کنند. در همین آغاز نخستین کتاب او با سانسور روبه‌رو شد و یکی از داستان‌هایش به‌کلی حذف شد و ۲۵ مورد حذف دیگر را هم شامل کتاب کردند سروکار اسماعیلیون افتاد به بخش سانسور کتاب در وزارت ارشاد. که عطای چاپ کتاب‌هایش را به لقای سانسورچی‌ها بخشید و پس‌ازآن کتاب‌هایش را در خارج از ایران چاپ کرد.

الف- تابستانی با پنج تیر

در پشت رمان در یادداشت کوتاهی نوشته شده است:

«تابستانی با پنج تیر داستان پنج دانشجوی پزشکی‌ست که در گرماگرم وقایع دهه‌ی هفتاد و هشتاد خورشیدی در ایران زندگی می‌کنند. یکی عاقبت ترک دیار می‌کند، یکی به دنیای سیاست می‌رود. یکی شهرتی به دست می‌آورد و دیگری با شرایط روز، هر آن چه هست، کنار می‌آید. نفر پنجم هم…»

ناشر در معرفی این کتاب در وب‌گاه‌اش می‌نویسد:

«تابستانی با پنج تیر، رمان سوم از سه‌گانه‌ای به‌حساب می‌آید که این نویسنده با نگاهی به تاریخ ایران معاصر بعد از بهمن ۱۳۵۷ نوشته است. گاماسیاب ماهی ندارد و توکای آبی دو ضلع دیگر این سه‌گانه به‌حساب می‌آیند. گاماسیاب ماهی ندارد در ایران اجازه‌ی انتشار مجدد ندارد و توکای آبی در انگلستان منتشر شده است.»

ب- خاطرات بریده‌ی صدراعظم

«خاطرات بریده‌ی صدراعظم» است کتابی سورئال که مرز واقعیت و خیال در آن جابه‌جا می‌شود. در یادداشت کوتاهی در صفحه‌ی نخست کتاب نویسنده نوشته است: «قرار بود این کتاب پس از بازنویسی‌های مجدد منتشر شود. ژانویه ۲۰۲۰ (هجدهم دی‌ماه) در حال به پایان بردن آخرین صفحات بودم که جمهوری اسلامی همسرم، پریسا، و دخترم، ری‌را، را با شلیک به هواپیمایشان از من گرفت.» پس از چند جمله ادامه می‌دهد: «قرار بود و وقتی پریسا از سفرش برگشت کتاب را بخواند و نظرش را به من بگوید. این کتاب از نگاه او نگذشته است.»

و درنهایت کتاب تقدیم شده است «به خاطره‌ی تمام کسانی که در جنایات جمهوری اسلامی جان نازنین خود را از کف داده‌اند.»

ناشر در معرفی کتاب در وب‌گاه‌اش نوشته است: «در دنیای صدراعظم مرز واقعیت و خیال واضح نیست. دنیایی که او و همفکرانش آفریده‌اند. صدراعظم خاطراتش را می‌نویسد و پیوسته منتشر می‌کند اما همه می‌توانند بین سطور را بخوانند و بدانند جهانِ او چگونه جهانی بوده است.

نویسنده‌ی این رمان در شبِ به پایان بردن این کتاب، در هجدهم دی‌ماه ۱۳۹۸، همسر و تنها فرزندش را در جنایت شلیک به هواپیمای مسافربری از دست داد. می‌توانست اثر بهتری باشد اما نویسنده هرگز نتوانست بازنویسی‌های نهایی را به سرانجام برساند. هرچند امیدوار است همچنان اثری قابل دفاع باشد.»

پ- در این خانه برف می‌بارد

کتابی درباره‌ی زندگی، عشق و مرگ است «نوری در برابر تاریکی و تلاشی برای ایستادن رودرروی شرورترین آدم‌های زمین.» کتاب داستانی از بیست سال زندگی ست. زندگی که با عشق و شور هیجان در دوران جوانی شروع می‌شود و با تولد فرزند و سپس مهاجرت رنگ و بوی تازه‌ای می‌گیرد و سرانجام به فاجعه ختم می‌شود و نویسنده که این‌همه را پشت سر گذاشته حالا با نوشتن دارد خوددرمانی می‌کند تا شاید بتواند عزیزان از دست داده‌اش را زنده کند و چون تصویری زنده و خون‌چکان آن را برای ابد در مقابل چشمان قاتلینشان جان ببخشد تا جانشان را بگیرد.

حامد و پریسا که هر دو در دانشکده پزشکی تبریز دندانپزشکی می‌خواندند با هم آشنا شدند و ازدواج کردند می‌خواستند جشنی در ساری که خانواده پریسا در آنجا زندگی می‌کردند و جشنی در اراک که خانواده حامد در آن‌جا بودند بگیرند که پسرخاله پریسا در تصادف رانندگی کشته می‌شود و مهمانی ساری برگزار نمی‌شود و تنها مهمانی اراک آن هم مدتی بعد برگزار می‌شود.

«در این خانه برف می‌بارد» داستان نیست شرح بیست سال زندگی ست. خواندنش را که آغاز کنید دیگر کتاب را نمی‌توانید زمین بگذارید نابه‌خویش گاه صورت‌تان خیس اشک می‌شود و گاه دلتان از عشقی سرشار غنج می‌رود و هوس می‌کنید عاشق شوید یا اگر عاشقید عاشق‌تر شوید.

خود حامد اسماعیلیون درباره این کتاب می‌گوید:

«بعد از پریسا و ری‌را زندگی برای من ایستاد. بعد از پریسا و ری‌را و آن جنایت وحشتناک تاریکی مرا در بر گرفت.

ترک این تاریکی آسان نیست. ترک این اندوه آسان نیست.

در این کتاب آن‌چه را در بیست سال زندگی بر ما سه نفر گذشته است نوشته‌ام. تا روزی که جنایت رخ می‌دهد. امیدوارم با این کتاب آن دو برای همیشه زنده بمانند و کسی فراموش نکند در هجدهم دی ماه ۱۳۹۸ چه جنایت وحشتناکی در آسمان تهران توسط جمهوری اسلامی ایران رخ داد. این کتاب نوری در برابر تاریکی‌ست و راهی برای ایستادن رودرروی شرورترین آدم‌های زمین است.»

مصطفا عزیزی، کارگردان،‌ تهیه‌کننده و نویسنده سینمایی است.
مشاهده همه پست ها

ارسال نظرات