به گزارش هفته، به نقل از سلت وایر، لادن که در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه مموریال ثبت نام کرده است، اولین سال نو میلادی را با دخترش در کانادا جشن میگیرد. لیانا حتی به بابانوئل نامه نیز نوشته است. این روزها، این مادر و دختر از پیادهرویهای عصرانه و نگریستن به خانههایی که با چراغهای کریسمس تزئین شدهاند لذت میبرند. اما بیش از اینها، بودن در کانادا و احساس آزادی که این جا دارند را ارزشمند میدانند. با این حال، این شادی را غمی فراگرفته و آن نبودن شوهر خانواده، محمدرضا، است که هنوز نتوانسته به همسر و دخترش بپیوندد.
دولت کانادا به همسران دانشجویان بینالمللی این اجازه را میدهد تا با مجوز کار برای پیوستن به خانوادههای خود در طول دوره تحصیل به کانادا بیایند.
به نظر میرسد که پردازش این درخواستها بسیار بیشتر از بازه زمانی مشخص شده در تارنمای اداره مهاجرت، پناهندگان و شهروند کانادا طول میکشد. لادن میگوید که به نظرش رسیدگی به درخواستها از ایران بیش از دیگر کشورها زمانبر است و محمدرضا هفت ماه پیش درخواست داده که هنوز پاسخی نگرفته است.
لادن میگوید: «مردم در سنت جانز بسیار دوست و مهربان هستند. آنها حمایتگرند و به دانشجویان خارجی کمک میکنند. با این حال، ما تنها هستیم و من به حمایت همسرم نیاز دارم، به خصوص از نظر عاطفی و به ویژه برای دخترم که به پدرش بسیار وابسته است. او هر شب، قبل از این که بخوابد، برای پدرش گریه میکند و میگوید که چقدر دلش برای او تنگ شده است. او نامهای به بابانوئل نوشته تا پدرش را برای کریسمس بیاورد.»
ساخت گروهی برای پیگیری
لادن میگوید که ۱۰ دانشجوی ایرانی دیگر در دانشگاه او (MUN) در همین وضعیتاند. او حدس میزند که در سرتاسر کانادا ۱۰۰۰ دانشجوی ایرانی در این وضعیت باشند.
بدین منظور، یک گروه فیسبوکی تشکیل شده است که در آن اعضا اطلاعات مربوط به وضعیت خود را به اشتراک میگذارند و همچنین برای کمک گرفتن به دولت نامه مینویسند.
در نامهای از این گروه آمده است: «ما گروه بزرگی از ایرانیان هستیم که در کانادا مشغول تحصیل یا کاریم و منتظر هستیم تا همسرانمان که برای روادید کاری درخواست دادهاند دوباره به ما بپیوندند. ما ماهها و در برخی موارد بیش از یک سال منتظر بودهایم که بیش از زمان عادی پردازش پروندههاست. همه ما با موقعیتی چالشبرانگیزِ دوری از عزیزانمان دست و پنجه نرم میکنیم و این روابط از راه دور به طرز وحشتناکی بر سلامت روحی و جسمی و در نتیجه کل زندگی ما تاثیر گذاشته است.»
لادن خاطرنشان میکند که دولت کانادا ماه گذشته برنامهای را برای استقبال از نیم میلیون مهاجر در سال تا سال ۲۰۲۵ اعلام کرده است. با این حال، او نمیداند که چرا در مورد همسرش و بسیاری دیگر از ایران چنین تاخیری وجود دارد.
لادن میگوید که چنین وضعیت برای او و دخترش آسیبزاست.
او میگوید که نمیخواهم دختر هفت سالهام این شرایط سخت را تجربه کند، زیرا من اینجا هستم تا دخترم را در کشوری بهتر با شادی بزرگ کنم. بدون پدرش البته او از نظر عاطفی در رنج است. من از دولت کانادا میخواهم که به همه مردم ایران کمک کند. همه کسانی که از ایران به کانادا مهاجرت میکنند تحصیلکرده هستند. شوهر من استاد رایانه است و کانادا به متخصصان زیادی در اینجا نیاز دارد.
لادن میافزاید که برای کمک گرفتن به نمایندگان نیوفاندلند و لابرادور، شیموس اوریگان و جوآن تامپسون مراجعه کرده و به دفتر نخستوزیر، جاستین ترودو، هم ایمیل زده است.
در آرزوی یک زندگی بهتر
در ایران، لادن و همسرش شغل و خانه خوبی داشتند، اما چون آزاد نبودند آن طور که میخواهند زندگی کنند، تصمیم گرفتند به دنبال زندگی بهتر برای دخترشان به کانادا بیایند.
با شکلگیری انقلاب ملی ایران، لادن میگوید که این امر برقراری ارتباط ایرانیان در کشورهای دیگر با اعضای خانوادهشان در ایران را دشوارتر کرده است.
لادن میگوید: «هر پدر و مادری دوست دارد فرزندان خود را در شرایطی آرام و نه در شرایط سخت بزرگ کند. بنابراین همه ایرانیان که از ایران به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند میخواهند زندگی بهتری را تجربه کنند، بنابراین تمام زندگی خود را رها میکنند و به کشور دیگری میروند. من و شوهرم هم تصمیم گرفتیم این کار را انجام دهیم. ما کار و خانه و زندگی خوبی داشتیم، اما متأسفانه چون آزادی نداریم و کشورمان آرام نیست، مخصوصا برای بزرگ شدن دخترم، تصمیم گرفتیم به کانادا مهاجرت کنیم.»
ارسال نظرات