ادبیان افغانستان چه می‌گویند:

آیا به زبان گفتار بنویسیم یا ننویسیم؟

آیا به زبان گفتار بنویسیم یا ننویسیم؟

زبان گفتاری یا زبان محاوره‌ای نوعی از کاربرد زبان است که بیشتر افراد از این زبان در هنگام گفت‌وگو استفاده می‌کنند. این نوع از زبان، معمولاً در اکثر زبان‌ها، در قالب گفتار استفاده می‌شود. ساختارهایی که در زبان محاوره استفاده می‌شود، عموماً از ساختارهای زبان نوشتار ساده‌تر و کوتاه‌تر می‌باشد.

در این اواخر استمرار نوشتن متن‌های عامیانه یا لهجه‌نویسی در صفحات اجتماعی باعث اعتراض عده‌ای از فرهنگیان و ادیبان شده وازاین شیوه انتقاد کرده‌اند.

اینکه درچه موارد می‌توان به لهجه‌نویسی پرداخت و ساده‌انگاری زبان؛ چه ضررهای را در قبال خواهد داشت؟ موضوعی است که اکنون به آن می‌پردازیم:

دکتر خوش نظر پامیرزاد دربارۀ اینکه لهجه‌نویسی در زبان فارسی تا چه حد معمول است؟ به هفته گفت: «از یک نقطه‌ی نظر؛ زبان مجموعه‌ای از نشانه‌هاست که به شکل قرارداد در امتداد زمان استفاده می‌گردد تا پیام خود را انتقال بدهد. در بخش زبان نوشتاری ثبت و نوشتن این نشانه‌ها و یا رمزها به صورت معیاری است که با زبان گفتاری (محاوره‌ای یا لهجه‌ای) فرق می‌کند که زبان نوشتاری زبان فارسی با زبان گفتاری آن مانند هر زبان دیگر متفاوت است. در استفادۀ لهجه‌ی زبان در نوشتن گاهی همین معیارها برهم می‌خورند. دانشمندان و زبان‌شناسان می‌پذیرند که می‌توان مطالب را به زبان گفتاری هم نوشت اما، بدان شرط که در نوشتن یک متن اگر لهجه‌ای هم نوشته شود، متن باید از آغاز تا پایان یکسان نوشته شود. یعنی این که صورت نوشتن به طور یکسان به زبان گفتاری باشد.»

داکتر خوش نظر پامیرزاد

درباره اینکه ساده‌انگاری زبان در نوشتن سبب چه می‌شود؟ محترم خوش نظر پامیرزاد به این عقیده است: «برای نوشتن و حتی برای سخن گفتن هم حد و مرزی معین شده است. به این صورت نوشتن به زبان گفتاری (محاوره‌ای و لهجه‌ای) که آن را شکستن کلمه‌ها یا واژه‌های محاوره‌ای هم تعبیر کرده‌اند، دریک حد و حدودی قبول شده که نباید از آن گذشت. گذشتن از این حد و حدود زیاده‌رویی را نشان می‌دهد و زبان را به زبان محاوره‌ای یا زبان عامیانه که زبان مردم بی‌سواد باشد، می‌کشاند و سبب می‌شود تا فاصله میان زبان گفتاری و زبان نوشتاری را زیاد سازد و این کارگاهی باعث می‌شود تا پیام یک متن به صورت گفتاری انتقال داده نشود.

وازسوی دیگر کوتاه‌نویسی به معیارهای یک زبان ضربه محکمی می‌زند. زیرا، هرگاه یک متن را که متشکل از جمله‌هاست و اجزای جمله‌ها را کوتاه می‌سازند که گاه سبب می‌شود، حروفی را از یک کلمه بردارند؛ طورمثال: (او مرا بخانه خواست.) می‌بینیم که این جمله را به صورت کوتاه نوشته‌اند. برخی از حرف‌ها را از کلمه‌ها برداشته‌اند. چنین کار سبب می‌شود که هر چند مفهوم جمله به ذهن خواننده انتقال می‌یابد. مگر خواننده را از نظر گرامری به خطا می‌برد؛ چنانچه: او -ضمیر اشاره، مرا- درحقیقت دو کلمه «من» و «را» ترکیب شده و شکل کوتاه «مرا» گرفته است. ازیک سو «مرا» یک کلمه شده که از نظر گرامری مفهوم درست نمی‌رساند. اما به طورجدا «من» ضمیرشخصی و «را» حروف اضافی‌اند. هم چنان: درجملۀ بالا دو کلمه «به» و «خانه» در «بخانه» ترکیب شده‌اند که به پیشینه‌ای است که به طرف خانه که اسم مفعول است، جهت را می‌نمایاند. نتیجۀ کوتاه‌نویسی این که در جملۀ بالا دو حرف «ن» و «ه» برداشته شده که درحقیقت جمله را ازنظر گرامری ناقص می‌سازد که همین ضرر را امروز در دنیای مجازی فیسبوک به طور چشم‌گیر می‌توان مشاهده کرد. حتی افراد با دانش افعال را برخلاف زمان آن می‌نویسند. بسیاری برآن‌اند تا کوتاه بنویسند؛ مثال: (رفیقا دیروز رفتن.)

در این جمله علامه جمع اسم «ها» را به طور کوتاه با «ا» می‌نویسند و فعل گذشته از مصدررفتن «رفتند» می‌باشد که به جای شکل گذشته فعل؛ شکل مصدری آن را می‌نویسند که بدبختانه چنین رویه خیلی‌ها زیاد شده است.

نتیجه این که کوتاه‌نویسی در حقیقت نوعی بی‌تفاوتی و سهل‌انگاری خواهد بود که در نوشتن به کارگرفته می‌شود و در حقیقت به طور غیرمستقیم آموزش زبان فارسی را ضربه می‌زند و این کار سبب می‌شود تا گوینده‌گان زبان فارسی قاعده دستوری آن را به شکل لازم درک نکنند.»

اسماعیل لشکری

اسماعیل لشکری شاعر و فعال فرهنگی و ادبی در افغانستان که در عرصۀ ادبیات تحقیقات بی‌شماری را انجام داده دراین باره به نقل از استاد باوربامیک که با زبان گفتار ننویسیم چنین ابرازنظر نموده است:

«شتاب‌زده‌گی، کم‌حوصله‌گی، ساده‌انگاری و ساده‌گرفتن زبان در نوشتن، سرانجام سبب وارد کردن آسیب‌های جدی بربدنه و ساختارزبان معیاری می‌شود. آدمی که در پیوند به زبان‌اش رسالت‌مند و متهعد باشد، هیچ‌گاه و در هیچ جایی با زبان گفتارنمی‌نویسد. دوستان و گویش‌ورانی که در پیام‌خانه‌های گروهی، در دیدگاه‌نویسی و موضوع‌های رخ‌نامه‌یی و درکل در شبکه‌های مجازی با زبان گفتار می‌نویسند و در نوشته‌ی خود واژه‌ها و مصطلحات زبان‌های بیگانه، به ویژه زبان انگلیسی را به‌کار می‌برند، پالوده‌گی، اصالت و قاعده‌مندی زبان معیار را برهم می‌زنند.

این روی‌کرد سبب می‌شود تا آموزنده‌گان و نوآموزان زبان، گرفتار چالش‌های جدی شده، از مسیر اصلی زبان به بی‌راهه بروند. هم‌چنین نوشتن با زبان گفتار، رسم‌الخط، آیین‌ها و مصداق‌های دستوری زبان را خراب می‌کند و به‌ کاربردن واژه‌گان و نام‌واژه‌های بیگانه، پهنه‌ی زلال زبان را پلید و آلوده می‌کند.

در این میان شهره‌شده‌گان (سلیبریتی‌ها)، که بیش‌تر از دیگران بر مردم و مخاطبان‌شان اثر گذارند، اگر با زبان گفتار و کوچه و بازار بنویسند، زیان بیش‌تری بر پیکره‌ی زبان می‌زنند. از نگاۀ اصول نویسنده‌گی تنها در داستان و رمان و در یادکرد گفته‌ها و روایت‌هاست که نویسنده می‌تواند به زبان شکسته یا زبان گفتار رو بیاورد. آن نیز برای رعایت امانت در گفته‌ها و نقل‌قول‌ها و اعتبار نوشته و موضوع است، نه آماج دیگری.»

حسین پرواز

حسین پرواز ادبیات‌شناس و استاد دانشکده زبان و ادبیات به تاکید از نظریات دیگران به هفته گفت: «هرکاربرد زبان موظف است که شکل گفتاری و هم شیوۀ نوشتاری خود را بسیار جدی و مهم و با ارزش بداند و با دقت و حساسیت دنبال کند و به آن توجه داشته باشد که این یک امر کلی در انتقال و نگهداشت زبان به نسل بعدی می‌باشد و اینکه در کدام موارد می‌توان به زبان عامیانه و لهجه پرداخت، گفت: «نوشتن به زبان لهجه در جریان یک داستان یا روایت حتی ضروری است؛ ولی در متن‌های اکادمیک، دانشگاهی، ادبی و علمی نباید به لهجه نوشت.»

عبدالحی خراسانی در صفحۀ فیسبوکش درباره لهجه‌نویسی چنین نوشته است:  

الف) لهجه‌نویسی: لهجه‌نویسی درزبان فارسی/دری، هنر دیرینه و بخش مهمی از انشاء زبان گفتاری محسوب می‌گردد. در تاریخ ادبیات زبان پارسی کم و بیش شخصیت‌های بوده‌اند که با نگارش لهجه‌های گفتاری، بیشتر در نمایشنامه‌ها، خاطرات سفر یا به ویژه در نگارش رمان از لهجه‌های محلی استفاده کرده‌اند.

واضح است که لهجه‌نویسی محلی مستلزم تبحر و اشراف کامل در ریشه و خاستگاه اصطلاحات رایج و انشاء دقیق گویش می‌باشد.

ب) در تاریخ زبان و ادبیات فارسی لهجه‌ای به نام دری نداریم، این خود غلط مشهور و مطلق است؛ زیرا دری نام دیگری زبان پارسی است. در زبان پارسی لهجه‌های: اصفهانی، هراتی، سمرقندی، کابلی، تهرانی، خوارزمی، کاشغری، خجندی و غیره داریم؛ که همگی لهجه‌های متنوع و متکثر زبان و فرهنگ فارسی می‌باشد.

ج) آنچه را که در این روزها می‌نویسند، لهجه‌ی شیرین اصیل کابلی نمی‌باشد. دوستانی که قبل از سال‌های ۱۳۵۷ کابل عزیز را زیارت نموده باشند، به درستی می‌دانند که لهجه‌ی خالص کابلی بسیار زیبا و دلنشین است.

کودتای ۱۳۵۷ باعث موج مهاجرین دولتی از جنوب و شرق و شمال به کابل شد و نخستین ضربه را به گویش اصیلی کابل زد. پیروزی جهاد و حکومت مجاهدین درسال ۱۳۷۱ باعث موج سهمگین و هجوم ویرانگر از پاکستان و ایران و تمام اطراف به کابل گردید و ضربه‌ی دوم به فرهنگ و گویش استندرد کابلی بود.

روی کارآمدن طالبان و موج سوم مهاجرت به کابل چیزی از لهجه‌ی اصیل کابل عزیز باقی نمانده است و آنچه امروز در خیابان‌های کابل گفته و شنیده می‌شود؛ کشکول لهجه‌های ناکجا آباد در کابل می‌باشد. نماد لهجه‌ی شیرین و استندرد کابل کسانی مانند: شاعر مردمی کابل شادروان صوفی عشقری، استاد بیتاب، قاری عبدالله، عبدالرحمن محمودی می‌باشند.

فیروز خاور به این عقیده است: «اهل ادبیات این را باید بدانند و تفکیک کنند که لهجه‌نویسی در شعر و داستان نظربه ضرورت مجاز است که از زبان گفتاری استفاده شود نه در متن‌های خبری و معمولی. حتا در داستان هم رهنورد زریاب طرفدار نبود که زیاد از زبان گفتاری استفاده شود و محمود دولت آبادی را مثال داده بود که در افغانستان مردم به تفهیم آن مشکل دارند.»

ارسال نظرات